در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مونولوگ نقل مکان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:23:38
امکان خرید پایان یافته
۲۰ آذر تا ۱۷ دی ۱۳۹۸
۱۷:۳۰  |  ۴۵ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
محمود که در دهۀ سی شمسی، در طهران، زندگی می‌کند، به دلایلی تصمیم می‌گیرد تا ادامۀ حیات خود را در دارالمجانین بگذراند.

نمایشنامۀ تقدیرشده در دهمین جشنواره مونولوگ دانشگاه هنر
اقتباسی از داستانی از محمدعلی جمال‌زاده

  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

 

گزارش تصویری تیوال از نمایش نقل مکان / عکاس:‌سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› «نقل مکان» تمدید شد

›› تیزر رسمی نمایش «نقل مکان» منتشر شد

›› «نقل مکان» به تالار مولوی رسید

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یادداشت درباره تئاتر " نقل مکان " به کارگردانی فاطمه محمودی
چاپ شده در روزنامه سازندگی مورخ 1398.10.12 نویسنده یادداشت : مریم ... دیدن ادامه ›› تاواتاو

"نقل مکان” ماجرای پسری یتیم به نام محمود است که در خانۀ عموی ثروتمند و خسیسش زندگی می‌کند و عاشق دختر او بلقیس می‌شود اما عمو ، پسر را از خانه بیرون می راند و پس ازآن اتفاقاتی می‌افتد که محمود ترجیح می‌دهد خودش را به دیوانگی بزند تا در دارالمجانین بستری شود.
این نمایش ، مونولوگی با اقتباس از کتاب "دارالمجانین" نوشتۀ "محمدعلی جمال زاده" است؛ کتابی که از بحث برانگیزترین آثار جمال زاده محسوب می شود و در آن نویسنده از مالیخولیایی ترین حالات ذهنی شخصیتش روایت می کند ، دالان به دالان داستان می سازد و با کنکاش جنبه های وسیع ذهنی و روانی کاراکترش ، باعث جذابیتی منحصر به فرد در قصه می شود. متن فعلی نمایش با ضرب آهنگ نمودن ریتم گفتار ، نوعی کلام آهنگین می آفریند تا تعریف این داستان را در فرایند تکرار جنون آمیزش امکان پذیر کند؛ چرا که محمود به واسطۀ شرایط روحی آشفته اش بارها برخی موضوعات را تکرار می کند و یک موقعیت واحد را از نگاه افراد مختلف ، بازسازی می نماید .
تک گویی یا مونولوگ ، شگردی جذاب و در عین حال ، دشوار از لحاظ ورود است چراکه از نظر تکنیک نگارش و سپس نحوۀ اجرا ، عرصه مونولوگ ، گونه ای است که تمرکز و یکپارچگی بیشتری می طلبد و برای اکثر بازیگران تئاتر ، دوئلی بزرگ محسوب می شود ؛ خصوصا زمانی که این تک گویی به سمت جریان سیال ذهن و استفاده از جملات آشفته و توجه به ناخودآگاه حرکت کند ، ورود به این حیطه ، آزمودن هنرمند هم در مقام نویسنده و هم در عنوان بازیگر ، به سخت ترین نوعِ ممکن است .
" امیر شمس " تک بازیگر این اجرا به گونه ای بدون تپق و یا کم آوردن انرژی ، از پسِ بیان پشت سرهم و تغییر موقعیت های داستانی برمی آید و در یک خط ثابت از کیفیت ، آن هم در اوج به بازی می پردازد که نمی توان به سادگی ، این میزان درخشش یک بازیگر را فراموش کرد . اگرچه کل ماجرا در فضای کوچک صحنه و در چندمتر اتفاق می افتد اما عظمت اجرا فضا را درمی نوردد ؛ صدای رسای امیر شمس در ادای کلمات آن هم با توجه به حجم بالای متن و وجود جملاتی که به صورت رگباری و متناوب و توأم با تغییر شخصیت گفته می شود ، پروسه خلق موقعیت را نه یکباره بلکه قدم به قدم طی می کند تا جایی که تماشاگر هم پاهایش از زمین جدا می¬شود و با اجرا همراه می گردد. با این وجود اثری از خستگی و نفس نفس زدن در بیانِ بازیگر دیده نمی شود . با توجه به چندصدایی بودن متن و قرار گرفتن تک¬بازیگر در کالبد شخصیت های مختلف ، اهمیت حرکات بدن ، تغییر لحن و ادای لهجه های مختلف ، بیشتر به چشم می آید تا بتواند آشفتگی روانی محمود را نمایش دهد و فضای بصری کار را ترسیم کند .
این که تا چه اندازه بازی یک بازیگر می تواند ضعف های یک متن را بپوشاند ، موضوع جالب و در عین حال پرنقطه نظری است . توجه به این رویکرد با نگاه موافق در بین بازیگران تئاتری بیشتر دیده می شود چراکه در صحنه تئاتر بازیگر تنها می تواند برپایه متن و به پشتوانۀ قابلیت های بازیگریش، نفس به نفس تماشاگر را با خود همراه کند و یا بین خود و بیننده ، فاصله ذهنی بیندازد و در انتقال حس ، موفق نباشد . اگرچه بخش اعظم موفقیت فعلی این نمایش ، مرهون بازی درجه یکِ تک بازیگرش است اما متن اقتباس شده نتوانسته مقصود نهایی و مفهوم عمیق و فلسفی نهفته در کتاب جمال زاده را به کمال بیان کند و بیشتر سرگرم بازی فرمی و زبانی شده و با تمرکز بیشتر روی پراکنده گویی های محمود ، به درون مایه ، کمتر پرداخته است ؛ اگرچه نمی توان توانایی قلم و هدایت "فاطمه محمودی " را در بازگویی افکار شخصیت اصلی و بیان دغدغه هایش در نظر نگرفت .
در بین هنرهای نمایشی ، تئاتر به صورت پررنگ تر بازیگرش را نه برپایه زیبایی ظاهری بلکه در سایه پرورش بدن ، بیان و حرکت به بلوغی می رساند که می تواند کیفیت یک متن را در اجرا بالا ببرد . امیر شمس به یقین با اجرای نمایش نقل مکان ، ثابت کرد توانایی فوق العاده ای در ورود به نقش های خاص و در عین حال عجیب و دشوار دارد . او با درگیر شدن در نقش و یکسان شدن با کاراکترهای مختلف ، تجربه ای عجیب را از سرگذراند تا جایی که حتی اگر ناتوانی در انتقال معنای نهفته در مجموعه اجرا دیده می شود، این ایراد به متن برمی گردد . توانایی اجرای شمس تا حدی است که یک لحظه ، مخاطب را رها نمی کند و اینجا نقطه ای است که ثابت می کند تئاتر بیشتر از چهره ظاهری زیبا، قدرت جسمانی بالا و تربیت بیان و پروش استعداد از طریق تمرین مداوم می خواهد تا بازیگر بتواند در اجراهای دشوارتر از پس ِپرش از یک داستان به دیگری بربیاید .
بازیگر محمود در نقل مکان ، سعی در نمایش درونی ترین افکار شخصیت و ارائه آن به فضای بیرون دارد . آنچه در بازی شمس دیده می شود پویایی حرکت است ؛ آن هم نه حرکاتی بیهوده . قدم به قدم تفکر شده و آنجا که شعر و آوازخواندن وارد محتوا می شود در جای درست خود و همراستا با کل اجرا حرکت می کند. روح پویای او آن چنان در اثر تنیده شده که به هیچ وجه نمی توان نقل مکان را برداشتی سطحی از کتاب جمال زاده دانست . ایده کار مبنی براینکه تمام شخصیت های داستان را فشرده کرده و در قالب حضور یک نفره یک بازیگر که در جای تک تک آنها نشسته و کل ماجرا پیرامون او رخ دهد ، خلاقیت بزرگی است. هرچند فضاسازی این چنینی که تمام توجه معطوف به یک فرد شود بازیگر را در موقعیتی قرار می دهد که اولین اشتباه ، آخرین حلقه اتصال توجه مخاطب به نمایش می شود اما شمس نشان داد توانایی تحمل ریسک های این چنینی در بازیگری را دارد و می تواند آن را با موفقیت ، مدیریت کند .
شاید با ریزه کاری در دستکاری نور می شد فضای صحنه نیز به کمک بازیگر بیاید تا در تداعی محیط مدنظر متن ، موفق تر شود ؛ همان طور که می شد که از لباس و گریم بهتری استفاده کرد . نکته جالب نمایش با طرح فعلی آن است که نحوه هدایت اجرا به گونه ای است که موضوع ، وابسته به زمان و مکان خاصی نیست . هرچند در نقاطی متن از بازیگر عقب مانده اما روایت در فضاسازی گویا و قابل فهم از مجموعه ای مختلط از داستان ها و از نظر تبحر در ورود به کالبد هر یک از شخصیت ها موفق عمل کرده است . بنابراین استفاده از سایر عناصر صحنه می توانست همراستا با کل اجرا قرار گیرد ؛ مثلا استفاده از موسیقی لااقل در پس زمینه به گسترش حس همذاتپنداری تماشاگر کمک می کند . مجموعه این عناصر می تواند در پیشبرد داستان و تعریف نقطه اکنون ماجرا با مختصات و حال و هوای ویژه خود کمک کند و زمینه عاطفی داستان پیش برود.
نکته قابل توجه ، میزان مهارتی است که امیر شمس در سال های بازی در تئاتر با سخت گیری در انتخاب و گزیده کارکردنش به دست آورده تا تاب حضور در چنین نمایشی را به¬دست بیاورد . او در مصاحبه اخیرش پیرامون این تئاتر عنوان کرده هر روز دوبار، پیش از اجرا و قبل از خواب، متن را گوش می دهد تا فراز و فرود متن را برای خود یادآور شود . چنین رویکردی با توجه به محصول این تلاش که اجرای فعلی است ، نشان از ممارست تلاش بازیگر در آفرینش بهترین نوع ممکن از بازی خود دارد ؛ شاید در چنین اجراهایی با این میزان کثرت جمله و حرکت ، پناه به حس اداره صحنه برمبنای بداهه پردازی بازیگر یکی از گزینه های پیش رو باشد اما نقل مکان توانست با باور به خط اصلی متن و تغییرات اعمال شده آن در کنار هدایت کارگردان می تواند تلقیقی موفق ایجاد کند و بهترین شکل ممکن از بازیِ از پیش تمرین شده را به مخاطب نشان دهد .
ممنونم جناب موسوی کیانی
لطف همیشگی شما در مطالعه یادداشتهام باعث دلگرمی من هست .
۱۴ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاید محمود، شاید بلقیس، شاید رحیم، شاید همایون، شاید هدایتعلی و شاید امیر شمس! همگی دست به دست هم دادند تا در سایه فاطمه محمودی ، دارالمجانین ... دیدن ادامه ›› را برایمان ورق بزنند و اندکی از سنگینی بار ابتذال در برخی از تئاتر های دانشجویی بکاهند.
من می گویم امیرشمس در تمام ثانیه های ایفای نقش اش بر روی صحنه سالن کوچک ، انسانی ست در حال سقوط که با سرعت هرچه تمام تر در حال نزدیک شدن به زمین و حالا تلاش می کند در طول این مدت ، برای مان داستان عاشقی اش را نیز تعریف کند ، وگرنه من نمیتوانم قبول کنم ، تکه آسمان افتاده بر روی زمین ، چیزی جز یک دهلیز از دنیای جمالزاده باشد.
فاطمه محمودی به خوبی دارالمجانین را زیسته و حالا داستانهایش را با نگارشی درست ، مرتب و هوشمندانه در کنار هم چیده و در انتخاب بازیگر نیز کم کاری نکرده. اگر چند شب اجرای نقل مکان باعث شود حتی یک نفر برای خواندن دارالمجانین مشتاق شود ، می گویم فاطمه محمودی رسالت خود را انجام داده است!
توانایی یک بازیگر در تعریف یک داستان در پروسه تکرار من رو به شدت مجذوب کرد, آقای شمس چه جوری و کی نفس میکشه اصلا, متن ثقیل بی غلط و با بهترین بیان ادا میشه و با آهنگ بالا و پائینی درست و دوست داشتنی. اجرای مونولوگ یعنی همین به نظر من. داستان به علاوه بازیگر مسلط و مکان درست و کارگردانی درست. تمام.