یادداشت کارگردان
بسم الله الرحمن الرحیم "وما ابری نفسی ان النفس لاماره بالسوء الامارحم ربی ان ربی غفور رحیم" سوره یوسف آیه ٥٢
اتوبوسی به نام هوس داستان زنی است که اسیر هوس هایش می شود هوسی که در متون مذهبی ما با لفظ "نفس اماره "یاد شده است در همین آیه شریفه آمده است که " نفس اماره انسان را به کارهای زشت و ناروا وا می دارد..." فلسفه آفرینش انسان بر پایه همین قدرت انتخاب است. تنسی ویلیامز خالق شاهکار اتوبوسی به نام هوس بعنوان یه نابغه نمایشنامه نویسی اما با فرهنگ و جهانبینی خودش و هم ما با ایدیولوژی مذهبی خودمان انسان هستیم و انسان همواره بین دو راهی انتخاب است انتخاب بین شر و خیر. این امر الی الابد وجود دارد حال اینکه شر و خیر شاید در فرهنگ های مختلف متفاوت باشد اما ما همه انسانیم و فطرت و جوهر انسانی وجوه مشترکی دارد که شاید در ظاهر دیده نشود و این نکته ای است که باید در تحلیل این نمایشنامه در نظر گرفته شود شاید به ظاهر در نمایش اتوبوسی به نام هوس روایت داستان زندگی بلانچ دوبوآ شخصیت اول داستان است که بعد از آنکه شکست عشقی می خورد و همسرش را در جوانی و به طرز فجیعی از دست می دهد راه شر را انتخاب می کند و در دامان فساد غوطه ور می شود ، اما بلانچ استعاره است حرف تنسی ویلیامز و تحلیل این نمایش گرفتاری فساد نوع بشر است زن و مرد هم ندارد همانقدر که بلانچ دوبوآ از نور به ظلمت می رود و سوار اتوبوس هوس هایش می شود تا دردهای ناشی از بی مهری اجتماع را فراموش کند آن مقام مسیولی که سه هزار و هشت هزار میلیارد اختلاس کرده و به مردمش خیانت می کند هم نقش اول این نمایش است. همه دوستان بخصوص آنهایی که هنوز سوار اتوبوس نشده اند را به دیدن این نمایش دعوت می کنم!