حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم
عرض ادب و خسته نباشید به گروه خوب پرسه های موازی
پیش پیش بگم حاالم بده از کار عالی شمااااااا
دوستی داشتم به نام حمید، ساده دل بود مثل خیلی از آدمها، اما خجالتی و کم حرف.
به دلیل بیماری قلبی معاف از رزم بود و زمان خدمت سربازی، پست نگهبانی نداشت. 30 خرداد 74 خودکشی کرد، به ضرب گلوله. اسلحه رو زیر چونش گذاشته بود و تمام...
یه روز بدون هماهنگی با افسر مسئول، با یکی از نگهبانی هماهنگ می کنه که به جای اون پست بده، نگهبان هم اسلحه رو تحویلش میده ومیره میخوابه، نیم ساعت بعد صدای شلیک نگهبان رو از خواب میپرونه. هیچ کس نفهمید دلیل این کار حمید چی بوده.
صمیمی ترین دوستم بود و چیزهایی از زندگیش میدونستم که حتی خونوادشم خبر نداشتن. هنوز بعد از این همه سال به دلیل خودکشی حمید فکر میکنم، اینکه
... دیدن ادامه ››
چی شد که این اتفاق براش افتاد.
ریشه یابی موشکافانه خودکشی در نمایش شما بسیار منو درگیر خودش کرده و هنوز بهش فکر میکنم، که هر چقدر هم این عمل یک عمل تقبیح شده و غلط به حساب بیاد، اما میشه به راحتی و با منطق های باور پذیری که از دل همین زندگی روزمره بدست میاد، میشه به دلیل انجام این عمل، در بعضی آدمها رسید.
بازی دیدنی بازیگرها، قدم به قدم آدمو به ریشه ماجرا در گذشته میبرن و متن دقیق و طراحی صحنه در خدمت کار، این باورپذیری رو تکمیل می کنه.
علیرضای تلخ
مانی سرگشته
فریبای رنج دیده
و نویسنده درگیر این آدمهای واقعی به روشنی آدم رو برای رسیدن به دلایل این فاجعه راهنمایی میکنن.
واقعا لذت بردم، و ممنون که حرف جدیدی میزنید توی این همه تکرار.
ممنون آقای آسو بهاری
ممنون آقای بهروز خرم
ممنون خانم الهام نامی
ممنون آقای سعید حسنلو
ممنون جناب پیام لاریان و ممنون جناب سجاد افشاریان عزیز
تنتون سالم، زنده باشید و بی صبرانه منتظر کارهای بعدی شما میمونم.....