1- خسته نباشید به کل گروه و به امید موفقیت های بیشتر
2- متأسفانه تعریفهایی که از قبل شنیده بودم انتظار من رو خیلی بالا برده بود. اتظاری که کاملن بی پاسخ موند.
3- کارگردان کاملن حق داره که هر برداشتی میخواد از نمایشنامه داشته باشه اما من شخصن ترجیح میدادم که روح ارجینال اثر حفظ میشد. حتا شاید کمی تلخ تر. خیلی خیلی خودمونی بخوام بگم اینجوری میشه که شما به امید چلوکباب وارد رستوران میشی اما روی میز براتون پاپ کورن به همراه کمی ژامبون میذارن
4- پژمان جمشیدی واقعن داره تلاش میکنه اما شاید قصه اینجاست که دیر وارد دنیای بازیگری شده. آدم ناخودآگاه ایشون رو با هم سن و سالاش - که حرفهای بازی میکنند - مقایسه میکنه میبینه چه قدر فاصله هست بینشون. به هیچ عنوان قصد جسارت ندارم اما بازی پژمان من رو یاد بازی های تو جشنواره های دانش آموزی که دوره ی دبیرستان میرفتیم میندازه. امیدوارم با زحمت و تمرین بیشتر و بیشتر موفقتر باشه.
5- سه شنبه شب دو کودک خردسال به طرز غیرقابل پذیرشی نظم و سکوت سالن رو از بین برده بودن. بعدن متوجه شدم که این دو خانواده هر دو مهمان بودن و اساسن قرابتی با دنیای نمایش نداشتند. در این حد بدیهی که حداقل صحبتهای شخصی با والدینشون رو با صدای بلند - در حد فریاد- وسط اجرا نمایش به سمع همه ی حاضرین نرسونن!! تصور میکنم حفظ نظم سالن اون هم وقتی اینقدر آشکارا به طور مداوم برهممیخوره بر عهده ی مسئولین سالن هستش.
نمایش رو دیدم به جز آقای جمشیدی همه چیز خوب بود
«پلیس» مثل بقیه آثار مطرح مروژک از داستان خارقالعاده ای بهره میبرد؛ یک موقعیت عجیب و غریب، گروتسک و ابزورد:
یک کشور دیکتاتوری که پلیس مخفیاش بیکار شده !