در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال نمایش شرق دور شرق نزدیک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:34:46
امکان خرید پایان یافته
۰۵ مرداد تا ۱۰ شهریور ۱۳۹۶
۲۰:۳۰  |  ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه
بها: ۵۰,۰۰۰، ۴۰,۰۰۰ و ۲۵,۰۰۰ تومان  |  جزییات
ردیف ۱ تا ۴: ۵۰.۰۰۰ تومان
ردیف ۵ تا ۱۴ (باکس وسط): ۵۰.۰۰۰ تومان
ردیف ۵ تا ۹ (باکس کناری): ۴۰.۰۰۰ تومان
ردیف ۱۰ تا ۱۴ (باکس کناری): ۳۰.۰۰۰ تومان
برای روزهای پنجشنبه و جمعه:
باکس وسط ۵۰.۰۰۰ تومان
باکس کناری ۲۵،۰۰۰ تومان
  • درهای سالن ۱۵ دقیقه مانده به زمان اجرا باز می‌شود.
  • برای مشاهده نشانی پارکینگهای نزدیک پردیس تئاتر شهرزاد و بوتیک تئاتر ایران لطفا اینجا را کلیک نمایید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش شرق دور شرق نزدیک / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش شرق دور شرق نزدیک / عکاس: رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› "شرق دور، شرق نزدیک" سه روز تمدید شد

›› آغاز پیش فروش روزهای آخر هفته "شرق دور، شرق نزدیک"

›› بهناز نازی با نقشی چندلایه در "شرق دور، شرق نزدیک"

آواها

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو،‌ بعد از سفارت ایتالیا، شماره ۷۶
تلفن:  ۶۶۷۶۱۴۲۳ - ۶۶۷۵۱۰۴۶ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۸۴ - ۰۹۹۱۵۷۰۰۴۷۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
Aydaa Orang:
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، حمیدرضا نعیمی یکی از چهره‌های موفق دهه نود تئاتر ایران به حساب می‌آید. او که با ... دیدن ادامه ›› سقراطش یکه‌تازی می‌کرد با «فاوست» و «ترور» به کارگردانی شهره شد که تئاتر را در ابعاد بزرگ و حجیمش روی صحنه می‌برد. او مرد قصه‌گویی بود، با قهرمانان نامتجانسش، مردانی که فلسفه می‌گفتند و با دیگران در تضاد بودند.

اما همه چیز این روزها دگرگون شده است. نعیمی با حامد بهداد نمایشی روی صحنه برده است که بسیاری می‌گویند این چیست. از آن لذت می‌برند؛ اما تداعی‌گر نعیمی نیست. به هیچ‌وجه من الوجوهی نعیمی نیست. شاید حرافی می‌کند؛ چون سقراط، اما آن نیست. قصه‌ای ندارد؛ اگرچه دلش قصه می‌تراود. خط روایی مشخصی ندارد، همچون توهمی است سیال. از این سو به آن سو در لُختی صحنه لَخت می‌‌خرامد.

«شرق دور، شرق نزدیک» راز حمیدرضا نعیمی است. گذار او از خویشتن است. چیزی شبیه تحول پیامبرگونه در میانسالی است. تلاشی برای جوان شدن، تعلیق اخلاق «کیرکگاردی» است. بوی آیرونی می‌دهد، همانند لحظه آخر پذیرش حکم توسط سقراط. او الهام‌بخش نعیمی است و ما قصدمان کشف خوانش‌نشده‌های این دو شرق. آنچه می‌خوانید گفتگوی تسنیم است با حمیدرضا نعیمی درباره تجربی‌ترین تجربه تئاتریش.

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/05/31/1495449/%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%A2%D9%86-%DA%86%D9%86%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%86%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-80%D8%AF%D8%B1%D8%B5%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D9%8B-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
Nimble این را خواند
هانیه شکری و maryam beigi این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشتی کوتاه بر نمایش "شرق دور، شرق نزدیک" نوشته و کار : حمیدرضا نعیمی
نوشته گلچهر دامغانی
صحنه آبستن تولدهای بسیاری است، این ... دیدن ادامه ›› را حرکت نخست کامران (حامد بهداد) که آرام به سوی تماشاچی می آید نوید می دهد. این استفاده ی درست حمیدرضا نعیمی از امکانی ست که سالن شهرزاد در اختیارش نهاده : فضایی در انتهای صحنه که تاریک است و راه به جایی دارد، به رحم مادر شاید؛ و از همین جاست که کامران به سمت ما خروج می کند.
شرق دور شاید آنجایی ست که زندگی ما در آن طلوع کرده روزی، ولی همه به ناچار به شرق نزدیک ورود می کنیم، که این دنیاست و صحنه بازی ست. کامرانِ نویسنده، روشنفکرعاصی و نکته بین در واقع در پیش چشم ما به دنیا می آید و همسرش هانا(بهناز نازی) که روح مادری در او بسیار قوی ست گویی مدام سفارشش می کند که قهوه اش سرد نشود. انگار کن مادری که مدام در فکر شیردادن و ترو خشک کردن است. هانا درعین عاشقی، همسر بودن را از یاد برده است و کامران که معترف علاقه ی وافر به همسرش است آنقدر از او فاصله گرفته که خود را عقیم می داند و همسرش را قدیس. از یک مرد عقیم و زنی دست نایافتنی پیچیده در لحاف عفاف تولدی متصور نیست. پس این تولدهای پیاپی، زن و مردی (بهار نوحیان ، محسن گودرزی) که از تاریخ بشری به ترتیب از سده های دور و سالهای اخیر آمده اند و هانا را می طلبند، از کجاست ؟ اینان که گاه انگار کفن پوشیده اند و درهمان حال قنداق پیچیده، از که متولد می شوند؟ کامران زاییدن را منتج شده از گناه (خواهش تن) می داند، همان که تنها تولد عیسی بن مریم از آن بری ست. اگر تولد این زن و مرد را نتیجه ی خواهش" ذهن" کامران بدانیم که به نوعی قهرمان (پروتاگونیست) نمایش است، پس تولد ایشان بر صحنه ی زندگی هانا مشروع است و از گناه مبرا. چرا؟ از آنجایی که ایشان از پس تاریخ رنج بشر زاده شده اند، وباز زاده می شوند و باز زاده خواهند شد. رنج فارغ از آنکه هرگز برکسی خوشآمد نیست، تطهیرکننده است و شاید آن چیزی که کامران به آن واقف نیست بازیابی طهارت از دست شده ی زن است در حین زایش، چرا که با تحمل رنج توامان است.
هانا پس از رودرویی اش با خانم جوان (کتانه افشاری نژاد) به افقی دیگر از مرحله ی زایش می رسد: بالکن ساختمان پلاسکو که همه ی اشخاص نمایش درنهایت به سمتش هدایت می شوند که همان فضای ابتدای ورود کامران است، در واقع بطن مادر- هانا ست که گویی چون پناهی به روی همه باز می شود و خودش اما از آن بیرون می ماند. این تصویر انتهایی آتش و هانا، مرا یاد اژدهای مکاشفه ی یوحنا انداخت که زن پا به ماه را به تهدید دنبال می کرد...

اینها دریافت های من از نمایشی ست که متن اش قطعا لایه های جامعه شناختی نیز دارد اما من ترجیح دادم به این بخش رمزآلودترش در این نوشته ی کوتاه بپردازم، چراکه شیوه ی کارگردانی نیز بیشتر مخاطب را به سمت رازگونه بودن اتفاقات هدایت می کرد تا عیان کردن روزنامه ای واقعیات اجتماعی.

شرق دور شرق نزدیک نمایشی که در درون خود مدام در حال استحاله است و مخاطب تشنه ی اندیشه و خسته از سهل باوری را بر دامان صحنه خود سیراب می کند.

بازیگران همه از فرط " نباید خیلی دیده شدن" برجسته اند و در ادای نقش خود موفق عمل می کنند و نقش ها گویاست.

گلچهردامغانی
رضا بولو، ماری قیاسی و maryam beigi این را خواندند
رضا تهوری، هانیه شکری، Nimble و atefeh irani این را دوست دارند
* شرق دور شاید آنجایی ست که زندگی ما در آن طلوع کرده روزی، ولی همه به ناچار به شرق نزدیک ورود می کنیم، که این دنیاست و صحنه بازی ست( بسیار دلکش)
** کامران که معترف علاقه ی وافر به همسرش است آنقدر از او فاصله گرفته که خود را عقیم می داند و همسرش را قدیس( برداشت من خیانت هانا به کامران بود...برداشت من اشتباه بود؟! سپاس)
*** از آنجایی که ایشان از پس تاریخ رنج بشر زاده شده اند، وباز زاده می شوند و باز زاده خواهند شد ( چه دلنشین)
**** کامران زاییدن را منتج شده از گناه (خواهش تن) می داند، همان که تنها تولد عیسی بن مریم از آن بری ست. اگر تولد این زن و مرد را ... دیدن ادامه ›› نتیجه ی خواهش" ذهن" کامران بدانیم که به نوعی قهرمان (پروتاگونیست) نمایش است، پس تولد ایشان بر صحنه ی زندگی هانا مشروع است و از گناه مبرا. چرا؟ ( آیا به راستی کامران شخصیت پروتاگونیست نمایش بود؟ پروتاگونیست در مقابل که؟ در مقابل چه؟ شخصیت آنتاگونیست را که می دانید؟! آیا اصلا این نمایش در این اوصاف جای می گیرد؟ چگونه می توانید این چنین به صراحت تفکیک شخصیت کنید؟... سپاس)

***** ینها دریافت های من از نمایشی ست که متن اش قطعا لایه های جامعه شناختی نیز دارد اما من ترجیح دادم به این بخش رمزآلودترش در این نوشته ی کوتاه بپردازم، چراکه شیوه ی کارگردانی نیز بیشتر مخاطب را به سمت رازگونه بودن اتفاقات هدایت می کرد تا عیان کردن روزنامه ای واقعیات اجتماعی.


(سپاس از بینش زیبای تو گلچهر دامغانی عزیز)

۰۸ شهریور ۱۳۹۶
آقای Nimble گرامی

نخست اینکه ممنون از حسن نظرتون به نوشته ی من، که خوشبختانه نشان از حسن نظر شما به کار آقای نعیمی عزیز و گروه محترم شون داره و جای خشنودیه.

دوم اینکه قطعا نوشته ای در این حد کوتاه، که بیشتر گپی دوستانه در سایت تیوال و محفل علاقه مندان به تاتر هست، یک نوشته ی علمیِ نمایشی، ... دیدن ادامه ›› فلسفی، دینی، جامعه شناختی نیست. اما من چون اتفاقی نظر شما رو دیدم اجازه می خوام به نکته ای که برای شما ایجاد پرسش کرده پاسخ بدم که شاید اندکی روشنگر باشه : نمایش شرق دور، شرق نزدیک یک نمایش کلاسیک نیست که پروتاگونیست اش هم از نوع کلاسیک و فن شعر ارسطویی باشه. دیگه اینکه پروتاگونیست کنش گر است، مقابله با کسی یا چیزی نمی کند، کنش او واجد چنان حرکتی در اطراف اش است که واکنش آنتاگونیست را برمی انگیزد. این آنتاگونیست است که به مقابله برمی خیزد.
نکتۀ دیگه اینکه در نمایش مدرن پروتاگونیست می تواند هم زمان در غالب آنتاگونیست در مقابل خودش قدعلم کند که از نظر من کامران (حامد بهداد) نمونه ای از این دست است. معمولا در این نوع شخصیت پردازی به نظر میاد که نه قهرمانی هست و نه ضد قهرمانی و این درست همون چیزیه که شما درک کردید و غلط هم نیست. آتتاگونیست در این نوع نمایش مثل بوکسری ست که ناگهان حریفش رو کنار خودش می بینه ولی این چیزی از چالش ماجرا کم نمی کنه چون حال بدیه که ناگهان مشت در هوا رها کنی. شاید خواست نمایشنامه نویس و کارگردان هم اینه که اینطور به نظر بیاد. بنابراین به نکته ی آخری که شما اشاره کردید میرسیم : من ابدا به خودم اجازه ندادم در این نوشنه ی کوتاه با قطعیت بگم کامران پروتاگونیست است هم به دلیل توضیحاتی که ذکر کردم و هم توجه کنید که من نوشته بودم : کامران « به نوعی » قهرمان نمایش است.

شاد باشید و باز هم ممنون از شما
گلچهر دامغانی
۰۹ شهریور ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شرق دور شرق نزدیک بیانگر نسبیت رابطه ها برای برهم زدن نوعی طبقه بندی ذهنی است. شرق دور می تواند کشورهای جنوب شرق آسیا باشد نسبت به جامعه ما، ... دیدن ادامه ›› یا تاریخ دور ما نسبت به اکنون و الان. با این همه آنچه در نمایش برجسته است نقش تاریخمندی اعمال ما و خودآگاه جمعی در شکل گیری فرهنگ امروز ماست که با همه نقصان ها و کاستی هایی که دارد می تواند ادامه داشته باشد چرا که امکانهایی در آینده برای ما موجود است. کودک که نماد پاکی و دهش و صداقت است نقطه مقابل دروغ و ناراستی است و می تواند جانی تازه در رگ های بی جان روند تاریخی ایجاد کند و غیر از این کودک که نماد پاکی است، دیگران همه محکوم به مرگ خواهند بود...

همه ما بارداریم... باردار اندیشه ها و اعمال و احساساتی که می تواند شرق دیگری را رقم زند و مادام که در راه راستی و درستی باشیم بودنمان معنی دار است و هنگامی که اعمالمان در ساختار معیوب حل گردد و نتوانیم اراده بر انجام راستی داشته باشیم بودنمان، بودنی اصیل نیست و مساوی با مرگ و نیستی است...
آیدا اورنگ، Mesterider و maryam beigi این را خواندند
farhad riazi، Captain، عیسی سلمانی، آذین حجازی، سعید و maryam beigi این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید