در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش شیر خشک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:29:01
امکان خرید پایان یافته
۰۹ دی تا ۰۵ بهمن ۱۳۹۸
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۵۰,۰۰۰ و ۴۰,۰۰۰ تومان  |  جزییات
ردیف‌های ۱ تا ۳ همه صندلی‌ها: ۵۰،۰۰۰ تومان
ردیف‌های ۴ تا ۸ صندلی‌های ۵ تا ۱۶ : ۵۰،۰۰۰ تومان
ردیف‌های ۴ تا ۸ صندلی‌های کناری: ۴۰،۰۰۰ تومان

یادداشت کارگردان :
شیرخشک بهانه ای است برای دیدن.
دیدن بهانه ای است برای درک ارتباط حرکت بازیگر با اتفاق های همزمان در ساختار اجرا.
و مقدمه ی دیدن ، عمل خیرگی است. شما باید خیره باشید و از کنار هم قرار گیری عناصر اجرا، اتمسفر دلخواه خود را در ذهنتان بسازید. آنچه که در این اجرا اهمیت دارد ، اتفاقی است که شما در ذهنتان ایجاد خواهید کرد و تاثیر این اتفاق روی بدن هایتان، شروع شیرخشک است.
این بار جزییات حرکت دکور و آکسسوار ها خواهد بود که ما را با فضای اثر آشنا و همراه خواهد کرد.
تمام اتفاقات از پیش طراحی شده و تنها انرژی بازیگران است که در هر اجرا، فضای هر صحنه را تازه و حرکت ها را روح خواهند بخشید.
شیرخشک پژوهشی است بر اساس ارتباط دکور ، بازیگر و چگونگی ساخت فضا
موسیقی در شیرخشک، به صورت کاملا مستقل فضای خود را خواهد ساخت.
آنچه روی صحنه رخ می دهد آهسته خواهد بود.
برخورد خطوط تولید شده از حرکت آهسته ی بازیگر ، نور ، حرکت دکور ،آکسسوار و انرژی بازیگر در هر صحنه ، شیرخشک را به چالشی متفاوت می کشاند.
شیرخشک، دومین پروژه در راستای هدف اصلی گروه تاتر آماتا، تاتر تصویر و تاتر فضا است.
شیرخشک در ذات خود به تولید مفاهیم استعاری در زبان تصویر می پردازد.
وقتی به دیدن شیرخشک می آیید، به خودتان اجازه دهید که از فرصت دیدن و اندیشیدن ، لذت ببرید.

تماشاگران محترم توجه داشته باشید:
- ساعت شروع اجرا راس ساعت ۲۱ می باشد و ۱۵ دقیقه جلوتر ورود تماشاگران آغاز خواهد شد.
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۸ سال خودداری فرمایید.
- بعد از بسته شدن درب به هیچ وجه امکان ورود به سالن نیست.
- لطفاْ با موبایل خاموش وارد سالن اجرا شوید.
- به دلیل کمبود فضای پارک خودرو، حتما ۳۰ دقیقه قبل در سالن حضور داشته باشید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش شیر خشک / عکاس:‌ سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› از پوستر نمایش «شیر خشک» رونمایی شد

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

"یک فروپاشیِ تمیز"

شیرخشک نمایشی بدون کلام، استعاری، و سراسر درهزار توی زبان و تصویرست. و قرارست مخاطب را در فضایی که ساخته و پرداخته از میزانس‌هایِ هنر‎ی‌ست، به مفاهیمی نزدیک کند که در سایه‌ی این قاب‌ها به اِدراکی در محتوا برسد.
آنچه در پرده‌های متعدد، بر صحنه قابل رویت‌ست ، سه فضایی‌ست شاملِ اندرونی و خصوصی که نمایی از سرویس بهداشتی و حمام با حضور دو دختر جوان سیاهپوش‌ست که یکی در وان در حالتی نشئه و خلسه‌وار، و دیگری با استفاده از هدفون در دنیای کلمه، زبان و معانی آن‌ مشغول‌ست؛ فضای بیرونی که شامل اتاقی وسیع، اشرافی با تزئینات لوکس، و حضور مرد/پدر و زن/مادرست
و سوم فضایی‌ست بین پرده‌ها و درجلوی صحنه با تعدادی اجراگر که هویت جمعی دارند و شمایل‌های متعدد و ژستیک و استعاری را ترسیم می‌کنند. گروهی از دختران جوان با لباس‌‌های یکدست و یونیفرمی که همگی سبیلی تاب‎خورده‌ای بالای لب‌شان کشیده شده، به اشاره‌ی ‌جنسیتی، دیده می‌شود؛ مرد جوانی در لباس اروپایی ... دیدن ادامه ›› سده‌های پیش، با ابزارهای مانند ماسک، سرهایِ عروسکی بزرگ، اسلحه و پسر خردسالی که گاه به آنها اضافه می‌شود، نیز همراه گروهند.
شیرخشک قصد دارد از صحنه و تئاتر، و تعویض فضاهای یادشده، پلی مرتبط بسازد از تلفیق موثر موسیقی در سبک امبینت، با خلاء مسلمِ دیالوگ به‌عنوان یکی از عناصر اصلی ارتباط و تبلورِ زبان در حرکات بدن‌ها، موجودیتِ اشیاء و تصاویری که درکنار وجهی از فرم اجرایی، خود شیوه‌ی بیانی باشد در شناساییِ مفاهیمی که مد نظرِ نویسنده و کارگردان‌ست. که بطور کلی حول و حوش "قدرت" و "مردسالاری" و "وضعیت جهانی انسان امروز"ست .
اما در این مسیر، استعارات مطرح‌شده در دو دسته‌ی مشهود واقع می‌شوند. بعضی به واسطه‌ی ساده و سهل‌پذیری تأویلش، بازنماییِ سطحی، دم‌دستی و تکراری‌ دارد و از همان حکم عینی، فراتر نمی‌رود؛ و دوم ،برخی دیگر، چنان مفهوم‌گریز‌ست که اساسا بی‌ربط و کم‌عمق جلوه می‌نماید و تنها به صرف بر صحنه آمدن، واجد معنا و اعتبار نمی‌شود.
شیرخشک، روایتی از خانواده‌ای‌ست که پدر/مرد تحکم‌گرایی‌اش در فضای خانه همراه با اقتداری سرکوبگرانه قابل تشخیص‌ست، چنانکه فرزندان و مادر، تحت این سیطره، تمایل به برون‌رفت از این سایه مستبدانه را دارند. دو در ورودی که ورود و خروج دختران را نشان می‌دهد، تزریق هوای تازه و مقاومت‌گر به این جوّ اقتدارست اما درنهایت، دفع می‌شود و نه تنها قادر به اعمال تغییر نیست بلکه حتی همان فضای خصوصی اندرونی نیز توسط سلطه مردسالارانه، هرچند با نرمشی ظاهری، متصرف‌شده و به آن نفوذ می‌کند. و با نرمش و دلجویی، اما در جهتِ منافع خود، زنانگی و جنسیت را مصادره کرده و همچنان دختران را به حاشیه‌ی اندرونی پس‌می‌راند. همان جایی که جوانان این استیلا، یا در فاضلابهای اطلاعات و سردرگمی تناقضات جنسیتی و اجتماعی، بلعیده می‌شوند و یا با مواد روانگردان، و مخدر، به نشئگی می‌رسند
در نهایت حتی زن/مادر به عنوان نمادی از شکوه و اصالتِ واقعی، در تقابل با اقتدار مردمحورانه، حذف می‌شود. با حذف او، تمام آن اشرافیت و بنای ظاهری ازثبات فرو می‌پاشد. و ویرانی بر جای می‌ماند.
قدرت در نقشه‌ای کوچکتر از یک اجتماع جمعی مانند خانواده، تا ابعاد وسیع‌تر، مانند جامعه، و سراسر جوامع جهان، با نمونه‌هایی کلیشه‌ای بر صحنه می‌آید.
اما همچون روال دیگر متن‌هایی از این دست، نقد مردسالاری، به چند ژست مستبدانه‌ی پدر و تمایل او به تحکم سنت، و نفوذش حتی در خصوصی‌ترین احوال دختران/فرزندان، و یک تقابل با زن/ مادر محدود می‌شود.
همچنان گذشته هربار قرارست درمورد یک حاکمیت مستبد حرفی زده شود بازهم پای هیتلر،علامت نظامی حزب نازیسیم، استالین و سرهای بزرگ و توخالی رهبران سیاسی، و توده‌های پیرو این پوچی‌ها، به میان می‌آید. و باز هم چند تصویر کلی از وضعیتِ قدرت‌مدار ترسیم می‌شود که درهیچکدام از این موارد، نقطه‌ی خلاقه‌انه‌ای برای انتقال غیرتکراری به چشم نمی‌آید. هرچند تعویض صحنه‌ها، و کنار رفتن پرده، قاب‌های ارائه شده در قالبِ هنری و زیبایی‌شناسی‌ست اما همین زیبایی‌شناسی در تضاد محتوایی، هستیِ نمایش را مخدوش می‌کند و ماهیت انتقادی‌اش را زیر سوال می برد و آنرا به یک" نقضِ غرض" تبدیل می‌کند. تیغ را بر می‌دارد و رگ حیاتش را می‌زند؛ چرا که آنقدر تمرکز بر هرچیزی تمیز، شسته رفته، مرتب، و زیبا‌ست که تصنعی بودن محتوا را نیز دست‌کاری می‌کند و آن جنایات و کژی موجود از تسلط قدرت و فشار سالیان تبعیض جنسیتی را، به نوعی هنری و زیبا به تصویر می‌کشد.
در پیرو این وضعیت، تمام نقد اشرافیتی و فئودالی، زیر سوال می‌رود و در اجرا همان زیبایی‌شناسی غالب، محقق و حفظ می‌شود. و وجهی از سانتی‌مالنتیسم را پیش می‌کشد که تنها به تحریک احساسات مخاطب با ژستی روشنفکرانه، ختم می‌شود.
چنین اجرایی نیازمند شدید ویران‌شدگی، ازهم‌پاشیدگی و تخریب‌گری در قامتی بدرستی فروپاشیده شده است و نه چنین محافظه‌کارانه و نازپرورانه.. آنچه در صحنه می‌بینیم فیگورها و بازی‌های خط‌کشی‌شده‌ا‌ی‌ست که نمی‌تواند انهدام پایانی را در موقعیتی ضربه‌ای فضاسازی‌کند. و وسایلی از صحنه را دچار ویرانی و تخریب می‌کند که اساسا متریال آنها چندان قابل آسیب نیست، چیزی نمی‌شکند، چیزی ویران نمی‌شود، شمعدان‌ها و لوسترفلزی ( بی کمترین آسیبی) فقط از جایشان می‌افتند و تابلویی از جایش در می‌آید..این نهایتِ وضعیتِ فروپاشی سنت و تفکرِ دگمی‌ست که قرارست بازنمایی شود.

"شیرخشک" اگر حامل پیامی از خلط هر بخشی از مصنوعی بودن به اصلیتِ ناب هرچیزی‌ست، که ظاهری مشابه اما فاقد خصوصیاتِ اصلی‌ دارد، مانند تفاوت شیرطبیعی و شیرخشک، نمی‌تواند حرف تازه‎‌ای بزند و واضح آن را در محتوایِ طراحی شده‌اش، ارائه دهد. و در ملاحظاتِ زیادی از سوی نویسنده و کارگردان، به چند تصویر کلیشه‌ای از وضعیتِ نابسامان جهان و انسان‌ها، بسنده شده‌ که بارها تکرار و ارائه‌‌اش را شاهد بوده‌ایم. "شیرخشک " با موسیقیِ درخشانِ خود و با جسارت طرح چنین مضامینی، اما از زیبایی‌شناسی چند قاب، فراتر نمی‌رود و نمی‌تواند با عمق و متنی قوی، بازی ذهنی موفقی را با مخاطب برقرار کند.


نیلوفرثانی
... منتشر در سایت پایگاه خبری تئاتر
https://teater.ir/news/26210
نیلوفر عزیز خوشحالم نظر مبسوطت را از شیرخشک نوشتی
شکل و رویه اجرایی شیرخشک بسیار تفسیرگریز است در واقع همه ما مخاطبان در مواجه با چنین نوع نمایش هایی که کدهای سر راست و یکسره ندارد با پیش انگاره ها و داده های فردی و ای بسا دلبخواه و شاید بی ارتباط مناسبات و استعاره ها و وضعیت انتزاعی اتفاقات روی صحنه را تفسیر می کنیم که به نوع خود بسیار جذاب است.
اما اینکه برای چنین نمایش متکثر و مفهومی هستی سفت و سختی قائل باشیم و در ادامه برای این توده صلب و واحد زیبایی شناسی واحدی متصور باشیم اصلا اتفاق جذابی ... دیدن ادامه ›› نیست.
اما درباب تفسیر فردی برای مثال به زعم من تفسیر نئشگی و خلسه جوانان خانواده در حمام با جزییات حرکتی ژستیکشان و حضوربعدی سرها و پدر در حمام توجیه ناپذیر می رسد و یا برجسته سازی روایت خانوادگی آن هم خانواده فئودالی از شیرخشک به نظر درست نیست چون فئودالیسم مربوط به دوران‌پیش از سرمایه داری است و دست کم حمام و توالت این خانواده اساسا متعلق به بعد از قرن ۱۹ میلادی است و ربط مضمونی با دوره مذکور برقرار نمی کند... مثال دیگر تمایل پدر به سنت از کجا خوانش میشود اینکه تابلوی مربوط به دوران معاصر در صحنه اول توسط پدر با تابلوی احتمالا مینیاتور ایرانی تعویض میشود دلالت بر سنتی بودن پدر دارد یا محتوی ان اثار چنین درکی را از وجه پدر نشان‌می دهد؟ یا پیش فرض ما از پدرسالاری تحکمی سنت گرا بودنش است ؟ مگر پدرسالاری دوستدار هنر مدرن وجود ندارد؟

در فضای های تفکیکی نمایش هم که به آن اشاره کردی در هر سه امرژستیک و به شدت استعاری مشاهده می شود که فقط مربوط به صحنه های آوانسن نیست
در هر صورت مطلق زدگی در تفسیر در قالب اتهام سانتیمانتالیسم و یا کلیشه ای بودن برای این نوع نمایش ها محل تردید بسیار دارد...
به نظرم انتظار از فروپاشی به شکل فیزیکال شدید و تخریبگر اتفاقا در نمایشی با این منش زیبایی شناختی یک انتظار کلیشه ای و برای اطفای هیجانات موقتی در زمان‌ نمایشی است
ضمنا من هم با به کارگیری نماد های نخ نما و کلیشه ای مثل سلام هیتلری و سخنرانی استالین و... در نمایشهایی که می خواهند به موضوع استبداد و دیکتاتوری بپردارند مخالفم و فکر می کنم این مساله معضلی است که به درستی به آن اشاره کردی که البته به نظرمن در شیر خشک‌از این‌کلیشه ها نیز آشنایی زدایی می شود با شکل ظهور نهایی دیکتاتور-بچه
با تشکر از تو دوست فرهیخته ام
۱۵ بهمن ۱۳۹۸
درود اردشیرعزیز.. نظام ارباب_رعیتی و خان‌سالاری (فئودالی) تا چنددهه پیش همچنان در ایران قوت بسیارداشت و هنوز هم در مناطق زیادی از ایران به ویژه در شهرستان‌ها و قومیت‌های محلی و سنتی، با وجود تغییر روش‌های زندگی، هنوز این شیوه قدرت‌محوری برقرارست . حتی هنوز هم تحصیل، ورزش و فعالیت‌های اجتماعی دیگر، برای دختران ممنوعیت و محدودیت دارد. نوع پوشش و لباس مرد و زن در شیرخشک درکنار محل و مختصات مکان زیست شان، بیانگر چنین مناسباتی ست . بنابراین این تفسیر، تناقضی با دیگر داده‌های نمایش ندارد. به ویژه که اساسا شیرخشک قائل به هیج تاریخ و زمانی نیست و در بازه زمانهای متفاوت، با بازنمایی وجوه قدرت و مردتباری، در رفت و آمدست.
سپاس از نظر وتوجهت .

۱۶ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شیرخشک، نمایشی غیرروایی و پرفورماتیوی است که با نگاه آگاهانه ای نسبت به بقای قدرت تام گرا و تداوم این میل در شیوه های نوظهور انسانی اش می پردازد.
در شیرخشک تلاش شده عناصری همانند طراحی صحنه، موسیقی، حرکت بدن اجراگران، گریم، نور، موسیقی و حتی قاب نقاشی... جایگزین روایی کلام و درام شود.در نمایش قبلی نوید معمار به نام " آقامحمدخان " ، نیز عناصر غیرکلامی مانند ویدئو پروجکشن، طراحی نور، بدن اجراگران و... برجسته شده بود و روایتی آبستره، بصری و (حتی شاعرانه)از زندگی بنیان گذار دودمان قاجاریه، روی صحنه شکل گرفت. در شیرخشک، اما ظاهرا مقرر است بدون ارائه هیچ پیش زمینه ذهنی تاریخی و یا داستانی به مخاطبان، مفاهیم استعاری مفروض در زبان تصویری اجرا به کمک نمادها و زیبایی شناسی طراحی و اجراگری در ذهن و تخیل تماشاگران جان بگیرد. این مساله البته احتمال خطر ناخوانایی را در بخش ها یا کلیت اجرا و درنهایت احتمال قطع ارتباط مخاطب با اثر( چنانچه از زیبایی بصری اجرا نیز لذت نبرد) به همراه دارد . به نظر می رسد به کارگیری زبان تصویری و محتوی استعاری در شیرخشک به طور غیرهدفمندی در طول اجرا نامتناسب است. تقریبا سه چهارم اجرا بیشتر واجد تصاویر و قاب های استعاری انتزاعی تر و دیریاب البته بسیار زیبا هستند مانند قاب های حمام .. ماسک های بزرگ سر و صورت دیکتاتورها یا افرادی که آنها را به آسانی باز نمی شناسیم بر سر اجراگران در وان حمام یا استقرار آن بر روی زمین گوشه صحنه..یا بادکنک های رنگی یا اسلحه در دست دوکارگزار/فرزندان پیشوا و... که انتزاع محض به نظر می آیند.
نمایش در بخشهای پایانی از زبان مستقیم تر وانضمامی تر استفاده می کند مانند نماد یونسکو و توپ بازی پلاستیکی به جای کره زمین که به نظر در نقد کارکرد این نهاد به کار رفته است. یا استفاده از نقاشی ها با قدرت تفسیرپذیری مستقیم تر در بیرون از سالن اجرا در پایان نمایش.. مشخصا نقاشی پس زمینه ی سکوی ایستادن کودک-پیشوای جدید که در آن کودک-فرشتگانی ژ-3 به دوش در آسمان آبی به پروازند یا آنطرفتر تابلو تصویر نقاشی یکی از مینیاتورهای کمال الدین ... دیدن ادامه ›› بهزاد به نام " ساختن قصر خورنق" سوراخ سوراخ شده است که شاید بر تداوم وحشیگری مغول وار بر عرصه هنر و فرهنگ دلالت می کند.
دیالوگ در شیرخشک، حذف شده ..در ابتدای نمایش چند کلمه مانند مهاجرت، مادر، نفت، پدر، دولت، تغذیه و... در قالب فایل صوتی شبیه آموزش مکالمه زبان انگلیسی از طریق هدفون روی سر دو اجراگر، شنیده می شود. این کلمات شاید در بی ارتباطی کامل با روند تاریخی اجرایی نمایش، کلیدی برای تفسیرهایی ژئوپولیتیکی مدرن از یک بستر انتزاعی و شخصی و پیشا مدرن به دست می دهد مثلا تصویری از پرورش انسان هایی دربستر دولت/ قدرت نفتی نرینه مدار و سرگردانی دائمی این توده های همسان و ناهمسان ( مردم) که حتی حرکت های دسته جمعی شان منفعلانه و متفرق می نماید. جماعتی که تنها نقطه مشترک شان تحت انقیاد بودن، است . و این شرایط گویی در تداوم وضعیت های مشابه در طول دوران تاریخی است ... دورانی که نفت کشف نشده بود و ایران زیر سم اسبان محل تاخت و تاز و یورش بود .
طراحی صحنه ها تفکیک دو صحنه بارگاه قدرت/تالار پذیرایی و حمام و دستشویی با میان صحنه هایی در آوانسن است که با حضور جماعت/مردم ارجاعات متفاوتی به اجتماع در حاشیه متن قدرت دارد. این طراحی در عین حال تصویر زیبایی شناسانه از امر خودآگاه و ناخودآگاه ( بارگاه و حمام ) و دوگانه درونی- بیرونی در روان امر قدرت ارائه می دهد.
استفاده از قاب های نقاشی شاید یکی از عناصر اجرایی معنازا در شیرخشک است. پوستر نمایش که احتمالا جان مایه نمایش را نیز دلالت می کند یک نقاشی مینیاتور ایرانی است با عنوان " بهرام گوردر کاخ فیروزه ای در روز چهارشنبه " که 4شخصیت نمایش در آن فتومونتاژ شده اند. نگارگر این اثر شیخ زاده، از شاگردان کمال الدین بهزاد نقاش شهیر مکتب هرات درعصر تیموری است. این دوره تاریخی هنوز مقارن با سیطره مغولان بر ایران است و هنر نگارگری در همین دوران به شکوفایی و کمال رسیده است. در شیرخشک برخی از اجراگران تنگ چشم و با گریم سبیل نازک برخی از اشخاص این نقاشی های را تداعی می کند اما استخراج شباهت های تاریخی دوره مذکور با زمان نمایش ( اگر قائل به وجود شباهت های محتویی نیز باشیم)، چندان قابل ردیابی نیست.
مرد/پیشوا در بدو حضور در بارگاه/اتاق پذیرایی، با یک قاب نقاشی که احتمالا نگارگری ایرانی در سده های بین هفتم تا یازدهم هجری است، قاب نقاشی قبلی روی دیوار را می پوشاند که تصویری از چهره های بی حس و مومیایی وار مردم شبیه به هم بود. در آن نقاشی توده مرده وار به جلو نگاه می کنند و تنها یکی از آنها برگشته و به بیرون قاب رو به تماشاگران می نگرد این نقاشی توسط اجراگران روی صحنه اجرا/عیان می شود. مردم در عرصه بیشتر با یکدیگر در حال نزاع و گاه تعاملند. گاه خونی بر صورت هایشان پاشیده می شود. حتی سر آخر یکدیگر را هلاک می کنند. آخرین باراز حاشیه وارد بارگاه قدرت می شوند و همراه پیشوا و همسرش و درباریان عکس دسته جمعی تبلیغاتی بر می دارند گویی کشتاری صورت نگرفته...
مرد/پیشوا دستش را هیتلروار بالا میبرد و توده ها را مورد تفقد قرار می دهد. بحران اختلاف و درگیری های زن و مرد بالا می گیرد هر چند عکس دوتایی شان در قاب عکسی به دروغ همراهی شان را نشان می دهد . مرد/پیشوا با تغییر چهره اش، زن و کاخ را ترک می گوید او به شکل رذیلانه ای چهره سیاه اش را با نقاب سفید پنهان می کند فرار را بر قرار ترجیح می دهد. زن پیشوا تنها و منفعل در میانه فروپاشی بارگاه قدرت و اشیاءاش فرومی پاشند. کودکی سرخوشانه با توپ پلاستیکی بازی می کند. اما نشانه هایی از مرد پیشوا دارد. در قاب های بعدی او ناگهان همراه با ماشینی در برابر تریبون سازمان ملل قرار می گیرد که گویی اداره کره زمین را مانند توپ پلاستیکی بازیچه می پندارد. بچه وارث پیشوا است. این انسان- کودک نو،تداعی گر کودکان قربانی جنگ ها و ویرانی هایش به نظر نمی رسد. خصوصا با صحنه آخر در بیرون از سالن اجرا او رفتارهای موروثی پیشوا را تجسم بخشیده است.. قاب نقاشی پس زمینه این فیگور، کودک فرشتگانی ژ-3 بر شانه در آسمان ابی با ابرهای زیبا هستند. آشنایی زدایی از معصومیت فرشتگان عصر نوین... از این رو شیرخشک یک نمایش هشداردهنده و بدبینانه است.
شیرخشک با موسیقی کوبنده و تاثیرگذاری همراه است که شکوه و مهابت قاب های مختلف نمایش را تکمیل می کند.
***
تجربه تماشای نمایش شیرخشک برایم خوشایند بود. اما نوشتن درباره این نمایش واقعا سخت است چون از تداوم و یکدستی معنا و تفسیرپذیری جامع می گریزد. شاید بهترین شیوه برای نوشتن از شیرخشک مانند نوشتن استیتمنت برای مجموعه آثار هنرمند هنرهای تجسمی و اجرایی در یک گالری باشد. به امید دیدن اجراهای بیشتر و بیشتر از نوید معمار و کامل تر شدن هر چه بیشتر آثارش.


والا ما نه چیزی از نمایش سر در آوردیم، نه چیزی از متن شما :))
۰۶ بهمن ۱۳۹۸
کاش این نمایش را تماشا می‌کردم. حیف شد...
۰۶ بهمن ۱۳۹۸
البته جناب اردشیر مزاح کردم متن شما رو سر در آوردم ولی نمایش از دید من ضعف شدید بازیگری و تصویری داشت. من حتی کار آقا محمد خان هم نپسندید
۰۶ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا تئاتر ایران انقدر فلاکت زده شده که نمایش هایی این چنین باید در سالن های نیمه خصوصی و برند ما اجرا بشه ...
دانشگاه های ما چی کار دارند می کنند ... چرا معیاری برای کارگردان ها و بازیگران در نظر گرفته نمی شه تا افراد بی سواد نتوانند از رانت و لابی این چنین استفاده کنند و سر مردم کلاه بذارن
با همه ی احترامی که برای نظر علاقه مندان به این نمایش قائلم که اکثرا هم از دوستان گروه اجرایی هستند برای کسانی که به این نمایش امتیاز 5 دادند متاسفم اگر تیوال نمره ی منفی هم لجاظ می کرد قطعا امتیاز این نمایش منفی 5 بود
بنده به این کار ۴ دادم
هیچ ارتباطی با عوامل این گروه ندارم
و نظرمو هم در مورد نمایش گفتم میتونید توی صفحه مربوطه بخونید.
از یه کاری خوشتون نمیاد، قبول !
دیگه چرا اونایی که از کار خوششون میادو متهم میکنید به طرفداری بی دلیل و بی منطق !
۰۵ بهمن ۱۳۹۸
انوشای عزیز،
این نمایش برخلاف خیلی نمایش ها که طراحی میشن و بعد تصمیم می گیرن در کدوم سالن اجرا برن، از ابتدا برای این سالن طراحی شده. فکر می کنم سالن کرمانی پایین ترین سالنی بود که امکانات مورد نیاز این نمایش رو در اختیار داشت. این کار نمی تونست تو بلک‌باکس اجرا بشه. سطح و وسعت سن، نور پردازی، صدا، فضای قابل استفاده ی بالای سن(برای لوستر و شیرخشکی‌که ریخته میشه و...) و...
برای مثال اگر یادتون مونده باشه، صحنه ای هست که مرد جوان عرض صحنه رو طی میکنه. با هر گامش صدای ضربه ای در بلندگوها پخش میشه. این یعنی: طول سن و طول گام ها محاسبه و طراحی شده و بر اساس اون صداپردازی صورت گرفته. و هر پرده به همین ترتیب قابل بررسیه.
۰۵ بهمن ۱۳۹۸
خانم حکیم همه این حرف هایی که زدید کاملا سلیقه ای هست و با یک نگاه به پروفایلتون و امتیازهایی که به آثار مختلف دادید کاملا میشه حدس زد چه نوع سلیقه ای دارید. خیلی دوست دارم بدون معیار سنجش سواد کارگردان برای شما فقط همین بود که چون این کار به سلیقه شما نزدیک نبود؟ بیشنهاد میکنم کمی جست و جو و مطالعه کنید در مورد رابرت ویلسون و تئاتر های اینچنینی (تئاتر-چیدمان ، تئاتر-تصویر )تا عدم تطابق سلیقه تون رو با اتهام بی سوادی به افراد نپوشانید. بنده هم نه جزو گروه اجراییم نه هیچ چیز دیگه ای..
۰۵ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید