در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش سیزیف
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:29:15
امکان خرید پایان یافته
۲۵ مهر تا ۲۸ آبان ۱۳۹۷
۱۸:۳۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان

- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۴ سال خودداری نمایید.

گزارش تصویری تیوال از نمایش سیزیف / عکاس:‌ رضا جاویدی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› نمایش «سیزیف» در تماشاخانه ایرانشهر به صحنه می‌رود

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
همیشه قبل از اجرای یه شخصیت تو خواسته یا ناخواسته باید با اون شخصیت زندگی کنی و بعد از اینکه کارت با اون شخصیت تموم میشه دقیقا مثل یک مادر واقعی ... دیدن ادامه ›› اون رو از بین نمیبری تو با اون شخصیت خندیدی گریه کردی رویا دیدی کابوس دیدی و اون رو به حمعیتی نشون دادی و خداحافظی کردن باهاش درست مثل خداحافظی مادر با بچشه تو هیچ وقت اون شخصیت رو از بین نمیبری فقط جسمشو ازش میگیری و روح اون شخصیت تا همیشه زنده‌اس تو یه شخصیت دوباره خلق میکنی و گاها شخصیت‌های قبلی توی شخصیت جدیدت اثر میذارن.
وقتی یک کاراکتری رو بیش از اندازه دوست داشته باشی و زمان بیشتری باهاش زندگی کرده باشی توی ساختن شخصیت‌های جدیدت دلت میخواد بهش برگردی.
انتهای نمایش، آقای گرجی که با تمام شخصیت‌های مختلف داشتند دیالوگ‌ها رو می‌گفتند بی‌نظیر بود.
اوج نمایش در انتهای نمایش بود؛ قبل و بعد از رورانس اول و پایان.
هماهنگی بین بازیگرا عالی بود
موسیقی خیلی به جا و درست بود و چقدر بازیگرها با هم مچ بودند.
نقطه قوت این کار بازیگرهای بسیار کاربلد بودند و این باعث شده بود حتی اگر در کل ضعفی هم وجود داشته باشه از بین بره.
اما از نظر من کار از اواسط تئاتر جذاب‌تر میشد و تو میخواستی بدونی که در اخر چی میشه ای کاش از اول داستان همه چی در اوج خودش نبود و به تدریج اوج میگرفت.
مثلا خانم مولایی شاید اگر ابتدای اجرا به اندازه اخر اجرا اون حس و حالشون یکسان نبود و تدریجی اتفاق میوفتاد جالبتر میبود.
در کل اجرای بسیار تمیز و خوبی بود لذت بردم.

۱۲ نفر این را خواندند
چاوش و H.M.kiani2 این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اول اجرا با خیال راحت تو صندلیم فرو رفتم تا خانم مولایی رو تماشا کنم واز موسیقی مست بشم که این روزها بارها و بارها جهت مرهم بی قراری سیزیف گوش ... دیدن ادامه ›› میکنم اما کم کم جمعیت خارج از ظرفیت زیاد شد اینقدر که جای میز در صحنه عوض شد و من ترسیدم نکنه این موضوع به تمرکز و رهایی بازیگرا لطمه بزنه به خصوص که بازی ها به شدت تحت تاثیر صحنه بود مثل پرت کتابا و... اما زهی خیال باطل هر دو غرق در نقششون فارغ از همه تماشاگرها بازی کردند حتی آقای گرجی راحت کتاب ها رو پرت کردند و تماشاگرها سعی کردند با دست مراقب سرشون باشند.
رورانس اول من پر شورتر از بار قبل بلند شدم دست زدم و با جمله"بنشیینید حرومزاده ها" نشستم چه خوب که می شد دو بار بلند بشی و از عمق وجودت دست بزنی تا کمی از انرژی که از صحنه گرفتی تخلیه بشه.
پایان نمایش همراه با اشک های خانم مولایی اشک ریختم چون حس میکردم که با بلانش خداحافظی سختی رو پشت سرمی گذارند و دلم میخواست سفت بغلشون کنم.
مرسی به همه عوامل که این حال را برای ما رقم زدند و بی صبرانه منتظر اجرا مجدد هستیم.
سحر جون بار چندمت بود ؟ :)
وای منم دقیقاً همین حس شما رو داشتم میخواستم برم خانم مولایی بغل کنم خیلی جلوی خود گرفتم!
۳۰ آبان ۱۳۹۷
باهاتون موافقم

بارها طبق روال دست زدم برای بازیگرها و عوامل

اما سری دومی که رفتم سیزیف رو ببینم و مخصوصا پایان اصلی نمایش،با حس و حالی عجیب و از ته دل دست زدم
هیچ وقت اینقدر احساساتی نشده ... دیدن ادامه ›› بودم برای یک نمایش.

شاکی شدم از جمعیتی که داشتن صحنه رو پر میکردن اما میدونستم تو بازی اقای گرجی تاثیری نداره.

و اینکه من هم منتظر اجرای مجدد هستم

تماشای این کار تجربه ای بی نظیر برای یک علاقه مند به هنر تئاتر هست
۰۱ آذر ۱۳۹۷
سلام
میشه آهنگ JUST رو برام بفرستید 09124592036
ممنون میشم
۲۶ خرداد ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«تکرار کابوس»

«و این، آن معنی است که آن پیر [شبلی] گفت، رضی الله عنه که: اندوه ما ابدی است، نه هرگز همت ما مقصود را بیابد و نه کلیت ما نیست ... دیدن ادامه ›› گردد اندر دنیا و آخرت».
کشف المحجوب - هجویری

کابوس ها تکرار می شوند. من بارها و بارها و بارها در خواب سقوط کرده ام، از یک بلندی همیشگی، دقیقاً با همان کیفیت. تمام وجودم مستِ وحشت می شد. خوابِ هولناکی که درست تا لحظه رسیدن بدنم به زمین ادامه داشت و اینجا بود که بیدار می شدم. دیگر نه خبری از وحشت بود و نه درد.‌ تمام می شد. من کرخت و بی حرکت، چشمانم را به سقف می دوختم و نفس می کشیدم. من رها شده بودم.
کابوس ها تکرار می شوند. من بارها و بارها و بارها در بیداری سقوط کرده ام، با چشمانی باز. من سقوط می کردم و پاهایم روی پیاده رو ها. من سقوط می کردم و دستانم در جیب هایم. من سقوط می کردم و لب هایم زمزمه کنان سرود مرگ. من غرق سقوط های تکراری شده بودم و تمام وجودم مستِ وحشت. مستیِ هولناکی که درست تا لحظه رسیدن روحم به واقعیت ادامه داشت و اینجا بود که هشیار می شدم. دیگر نه خبری از وحشت بود و نه درد. من کرخت و بی طراوت قدم بر می داشتم و چشم می دوختم به ناکجا. من رها شده بودم.
سقوط ها تکرار می شوند. ما همه مستِ وحشت می شویم. مستیِ هولناکی که تا جایی ادامه می یابد و پس از آن هشیاری است. هشیاری کرخت و رخوت باری که پس از هر سقوط بر ما عارض می شود و تکرار می شود و تکرار می شود و تکرار... ما سقوط می کنیم تا هشیار شویم و رها. سقوط می کنیم تا هشیار شویم و رها، سقوط می کنیم تا هشیار شویم و رها. سقوط، بارداری است، هشیاری، زاییدن و رهایی، مرگ.
سیزیف، بر بشریت سایه گسترده است، سایه ای که نه در قید زمان می گنجد و نه در قید مکان. کابوس های تکراری، سقوط های تکراری، تکرارهای تکراری. به نظر می رسد رهایی از این تخته سنگِ تکراری تنها با مرگ است که تحقق می یابد. اما به راستی آیا رهایی با مرگ به دست خواهد آمد؟ اگر مرگ هم چاره گر نباشد...
اندوه ما ابدی است! سیزیف ها تکرار می شوند...