سلام و خسته نباشید به گروه سوءتفاهم در سالن مهرگان
اجرا رو شب گذشته دیدم به نظرم کار خوبی بود هر لحظه یه اتفاق غیر منتظره ای تو صحنه رخ میداد که تا پایان کار این سوپرایزها برای تماشاگر وجود داشت
کارکتر مارتا بسیار خشک سرد بود که که بازی خوب شکل گرفته بود و قشنگ احساس تنفر رو بهم میداد همین طور برای پسر که حس دلسوزی رو بهمون میداد
یکم آخر کار ریتمش سریع تر میشد بهتر بود
ولی در هر صورت ممنون بابت اجرای خوب و پر انرژی دیشب
به امید موفقیت های بیشتر برای گروه
به گروه خسته نباشید میگم ٰمن کار رو دوست داشتم و به نظرم خوب اجرا شده بود تو هر لحظه یه دیالوگ هایی رد و بدل میشد که تماشاگر رو غافل گیر می کرد فقط اگر تایم کار به 60 دقیقه می رسید و یکم آخرای کار ریتم بالا می رفت بهتر بود
به امید موفقیت های بیشتر
من تا الان فکر نمیکنم همچین کامنتی برای هیچ نمایشی گذاشته باشم. دلیلش شاید ارزش و احترام زیادیه که برای نویسنده عزیز این کار قائلم.
با احترام به گروه نمایش و خسته نباشید بهشون، کار خیلی بد اجرا شده بود. اولن اضافه شدن برخی صحنهها، مثل صحنه اول، بیدلیل بود به نظرم. اگر بنا به ایجاد تغییر بود به شکلی که هدف نمایشنامه حتی در ابهام بره، باید ذکر میشد. این مسئله به خصوص در صحنه آخر خیلی عذاب آور بود. صحنه آخر کامو، تقابل ماریا و ایده زندگی یا خدای کامو بود، که چشم به کمک اون داره و دست رد به سینهاش میخوره. نه اون اتفاقاتی که نشون داده شد.
اما نکته منفی نمایش، بازی نقش مارتا بود. به کرات تکرار میشه که مارتا نمیخنده و خوشحال نیست، در حالی ما مرتب شاهد لبخند ایشون بودیم و خیلی پرانرژی بودن. چطور نقش اول کامو میتونه اینقدر انرژی داشته باشه؟
دکور رو من دوس داشتم، بازی نقش مادر و پسر(یان) هم خیلی خوب بود.
باز هم خسته نباشید میگم به گروه، امیدوارم شاهد پیشرفتتون در کارهای بعدی باشیم :)