چون یه قطار ترسناکی از دور و وسط یه درختزار صنوبری اومد و اونها هم مجبورش کردن این قطارها رو نگاه کنه، پسره هم حتی تو همون لحظه یه جایی تو ذهنش امیدوار بود که قضیهی این آدمها فقط شوخی باشه، ولی اونها شوخی نمیکردن، پسره هم نزدیک شدن قطار رو با اون صدای هولناکش نگاه کرد و نگاه کرد که اومد دستشو درست از رو مچ زد و قطع کرد.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چقدر عالی بود این تئاتر بی نظیر. حظ کردم. چقدر بازیگران هنرمند نقش هاشون رو عالی و حرفه ای اجرا می کردند. دیالوگها، طراحی صحنه و اکت ها بسیار با خود نمایشنامه هماهنگ بود. حتی حس بازیگران جوری بود که احساس می کردم، دوباره دارم نمایشنامه رو می خونم و در صحنه های این نمایشنامه فوق العاده حضور دارم.
مخصوصا اون قسمتی که آقای شکری اون دیالوگ های محشر رو در مورد باغ وحش گفتن. چون من فعال حقوق حیوانات هستم و از دیدن بازی بی نظیر آقای شکری و اون دیالوگ ها بی اختیار اشک می ریختم.
براتون آرزوی موفقیت های روزافزون دارم. مانا باشید.
اجرای دیگری از این نمایش را دیده بودم . دوست داشتم به همراه یکی از دوستان که این تاتر رو ندیده بود و به اتفاق اثر دیگری از مارتین مک دونا را به اتفاق اتود کلاسی زده بودیم ببینم. متاسفانه وقتش برای سه شنبه هفته ی آتی باز شد که متاسفانه نمایش امروز آخرین اجرایش است.