کوتاه درباره نمایش سوپرایمپوز / سعید طاهری راد
اجرا با داستانی از تکگویی هر کاراکتر با شرح حالی از وضعیت و موقعیتی زندگیشان با تمرکز بر
... دیدن ادامه ››
مسئلهای که تاثیر زیادی بر آنان داشته در طی یک دوره زمانی، آغاز میشود. هر کاراکتر در صحنه مشغول کاری یا اکتیست و بخش مربوط به خود را تعریف می کند؛ یک کلمه، کلیدی می شود برای نفر بعدی که از آن کلمه شرح خود را ادامه می دهد. این تداخل واژگانی بنوعی تداعی تداخل سرنوشت این آدمها با یکدیگر است.
بنابراین اجرا از چند خرده روایت به سمت یکپارچگی و اتصال داستانها و ارتباطشان با هم، پیش می رود و تکههای پازل، با تمی عاشقانه، جنایی، فقر و بدبیاری، جوانی و غیره، در کنار هم جور می شوند تا در نهایت تصویری از سرنوشت و سرگذشت چند فرد را بسازد و ارائه دهد.
اجرا نقاط قوتی دارد از جمله روایت جذاب داستان با وجود آنکه از فرمی تکراری یعنی تکگوییها و مونولوگهای رو به تماشاگر و داستانی از جمله عاشقیهای ناکام و تجاوز و قتل بهره میبرد. یعنی می تواند با تکه کلامها و ظرافتهایی در روایت، با فرمی متناسب، کشش و گیرایی قابل قبولی داشته باشد.
گروه بازیگری نیز قابل قبولند. هر چند کاراکتر مینا حسینی در نهایت کلیشهای خود چه در طراحی لباس و چه موقعیت، قرار دارد و حتی به نظر میرسد عنصری کاملا زائد به کل ماجرا الصاق شده است تا بتواند قتلی نیز در داستان باشد و چه موردی بهتر از یک نظافتچی که دم دست است و به نظر میرسد با حذف یا تغییر کاراکتر او، هیچ ضربهای به کلیت ماجرا نمیخورد چراکه در مقابل، مصطفی فاضلی با تلاشی مضاعف، و ارائه کاراکتری متفاوت، تم کمدی، رمانتیک، جنایی و تراژدی را توامان پوشش میدهد و یا به نحو دیگری، پای نویسنده به میان آید که خلاقیت و غافلگیری بیشتری حفظ شود.
مهدی رضایی مسلط و حرفهای ظاهر شده اما کاراکتر نویسندهای که بدون دلیل مرتکب تجاوز و قتل می شود، (اگر علت فقط دستزدن بی اجازه زن خدمتکار به کاغذنوشته های او و جنونی آنی باشد) نامانوس و باورناپذیر است. نازنین حشمدار، موفق است البته اگر بتواند تپقهایش را کنترل کند.
طراحی صحنه مینیمال با ورقهای کاهی بر صحنه و خطوطی که یک مربعی بزرگ و مستطیلی کوچکتر در مرکز آن است و محدوده کاراکترهاست، تشکیل شده. که البته می توانست با تصاویر دیجیتال تکمیلتر شود.
در نهایت سوپرایمپوز برای کسانی که کمتر تئاترهایی از این دست دیدهاند، مورد پسند و تجربهای لذتبخش است، اما با موضوعی مشابه در نمایشهای متعدد به عنوان مثال نمایش اخیر"تهران، پاریس، تهران"، با همین خرده روایت و اتصال نهایی کاراکترها با هم ( به مطلبی که درباره این تئاتر نوشته ام مراجعه شود)، نیازمند قدرت و خلاقیت بیشتری در متن و اجراست تا بتواند نظر اکثریت تماشاگران را جلب کند. با این حال تلاش کارگردان و گروه اجرایی قابل احترام و ارزش است و اثری به نسبت موفق را بر صحنه آوردهاند.
سپاس از مهدی رضایی عزیز و لطف همیشگیش به نقد و نظر مخاطبان و منتقدان.
نیلوفر ثانی
26 بهمن 402
پ.ن: دو دوستی که کمتر تئاتر میبینند، به دعوتم به تماشا نشستند که هر دو اظهار رضایت و لذت داشتند. اگرچه هر دو کاراکتر پسر جوان را سرآمد و با فوکوس بیشتر در نمایش دیدند.