نگاهی به نمایش همیشه پاییز / مهیار جوادیها
"ریشههای جامانده "
با شروع دور جدید اجراهای سالن مولوی پس از وقفه چندماهه به دلیل
... دیدن ادامه ››
بیماری اپیدمی، دو اجرا در سالن اصلی به صحنه میرود، اجرای اول نمایشیست با دو کاراکتر،که به موضوع مهاجرت و ریشههای زادگاه میپردازد؛ داستان دو زن که در هویت مکانی مشترک، باهم تلاقی میکنند و در طی این تلاقی، به مسیرهای مشابهی از یکدیگر میرسند که یکی آیندهی دیگری و آن یکی گذشتهایست که پشت سرگذاشته است.
همیشه پاییز، با درامی رئال، با «زمان» به چالش میرود، چنانکه موقعیت پیش روی مخاطب، نقطه اکنونیست که پیش و پس از یک اتفاق، یعنی مهاجرت را به صحنه میکشاند.
و از عنصر زمان بعنوانِ نقطه ثقل داستان بهره میبرد و آئینهایست از گذشته تا آینده، در مواجههی انسانی با مقوله مهاجرت و عواطف درگیر فرد مهاجر با موطن خود و ارتباط با ریشههایی که در خانهی پدری و شهر مادری باقیمیگذارد
زنی که سالها پیش، پس از ضایعه فقدانِ مادرش به کشور دیگری مهاجرت میکند، دختری را بعنوان مستاجر میپذیرد که بتواند از خانهاش در ایران و گلدانهایش مراقبت کند به شرط آنکه هیچ کدام از وسایل خانه را جابجا نکند. دختری که او هم مادرش را سال گذشته از دستداده و تلاش میکند به کشور پسری که دوستش دارد و با او در ارتباط ست، مهاجرت کند.
در طی مکالماتی مشخص میشود که دختر جوان، قرارست به همان شهری که زن ساکنست، برود. از یک سیدی آموزش زبان استفاده میکنند و ترسها و عواطف کودکیِ مشابهی دارند. چنانکه در پردهی آخر هردو کاراکتر تلفیقشده و در آینده زمانی باهم منطبق میشوند، گویی روح یکسانی آن دو را به یکدیگر متصل کردهاست.
صحنه از داربستهای فلزی با تفکیک نشیمن دو خانه، که تنها لوکیشنهای متن هستند، تشکیلشده و چیدمانی ساده دارد. دیالوگها، مکالمات تلفنی کاراکترها با هم و با دیگرانست.
مهاجرت به ویژه در سالهای اخیر به دلیل مشکلات اجتماعی و محدودیتهای ادامه تحصیل و شغل، برای جوانان همواره به عنوان دغدغهای مهم و قابل توجه، مورد نظر بودهاست. اجراهای زیادی نیز با این موضوع بر صحنه آمدهاند. اینبار، مهیار جوادیها، با نگاهی به این سوژه و درگیریهای عاطفی و دلبستگیهای جاگذاشتهشده، که در هیچ چمدانی نمیشود با خود برد، حتی نسبت به اشیاء و وسایل، با بازی زمان و قرینهسازی تقدیرهایی که گویی بیش از حد تصور مشابهت دارند، متن و اجرایش را پرداخته و به صحنه آورده است
با این حال، به نظر میرسد، برای نمایشی با این سبک و سیاق، لایهها و پرداخت روانکاوانهی قویتری مورد نیازست تا از یک اجرای سطح به عمق بیشتری نفوذ کند. و حتی گستره موضوع مهاجرت را با کنکاش و وجوه متکثرتر و بکرتری از تلاقی و تشابه تقدیر دو فرد، در نظر داشته باشد.
بهمین دلیل نمایشِ همیشه پاییز، در مرزی خنثی میماند و از آن جلوتر نمیرود، مرزی که برای لذت و درگیری مخاطب با وقایع نیازمند عبور و پیشرویست. نه چندان بیمعنا و محتواست، و نه قادرست اتفاق شگفتآوری را با وجود ظرفیتِ بسیار غنی تئاتر، رقم بزند. بازی یکتا طیبی به ویژه در مکالمه با دوستش که گاهی صدای آن طرف خط پخش میشود و چندین بار دیگر، نه! بیش از اندازه تصنعی، پرشتاب و کمرمقست. حتیمکثهایی که برای شنیدن کلام مقابل در یک تماس تلفنی باید صرف شود، لحاظ نمیشود. به نظر میرسد در بحث بازیها، فضاسازی همسانی وجود ندارد و نیازمند بازنگریست هرچند آبان عسگرآبادی، قابلیت بیشتری را نشان میدهد. نورپردازی میتوانست با قدرت تاثیرگذارتری بکاربرده شود و بخش زیادی از عواطفِ مورد نظر را منتقل کند.
با این وجود " همیشه پاییز" برای درگیر شدن لحظاتی با پدیدهای انسانی، و جاماندگیِ بخشی از هویتِ هر فرد مهاجر در زادگاه خود می تواند تجربهی خوبی پس از چندماه توقف اجراهای تئاتری، برای مخاطب رقم بزند.
نیلوفرثانی
گروه نقد هنرنت
منتشر در سایت هنرنت 15تیر 99
https://www.honarnet.com/%d8%b1%db%8c%d8%b4%d9%87%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87%db%8c-%d8%a8%d9%87-%d9%86%d9%85%d8%a7%db%8c%d8%b4-%d9%87%d9%85%db%8c%d8%b4/