در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش زبان اصلی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:25:50
امکان خرید پایان یافته
۲۰ خرداد تا ۲۶ تیر ۱۳۹۴
۱۷:۰۰  |  ۵۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

تلفن رزرو و هماهنگی: 09307252095

راه های ارتباطی با تئاتر باران: سایت اینستاگرام کانال تلگرام

گزارش تصویری تیوال از نمایش زبان اصلی / عکاس: یاسمن ظهور طلب

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش زبان اصلی / عکاس: سید ضیاالدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵، ۶۶۱۷۶۸۱۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تحلیل متن :

قضاوت کردن در مورد آدمهایی که ما جای اونا نبودیم شاید سخت باشه اما با دیدن نمایش زبان اصلی این فرصت رو داری که به مدت حدودا یکساعت جای همون اادمهای باشیم که هر روز از کنارشون رد میشیم و به لحظات نزدیکتری از روابط آدمها با هم سرک بکشیم ..این سرک کشیدن از زاویه دید یه قاضی که قرار به قضاوت تشخیص مقصر رو داره اصلن اسون نبود ..فکر میکنم از یه جاهای روابط ما ادمها به تلق تلوق می افته هی به خودت میگی بذار حالا یه مدت دیگه برم شاید اصن صدای تلق تولوقش حذف شد .. اصن بذار یه وقت دیگه بهش میرسم ...دیالوگ جالبی بود در متن که مثال خریدن کفش زیبا اما تنگ بود که میگفت شما ببر یه مدت که بری بیایی جا وا میکنه که اصن هم اینجوری نبود گشاد نشد ....یادمه پیرو همین دیالوگ یه روز که از خونه زده بودم بیرون واسه کار حس کردم که یه ریگ ریز توی کفشم هستش عجله داشتم و گفتم بذار وقتی رسیدم درش میارم ..یه ریگ ریزه دیگه خیالی نیست..اما وقتی رسیدم و درش اوردم باعث شده بود پام تاول بزنه همون موقع فهمیدم گذر زمان ذات هیچ چیزیو عوض نمیکنه این رها کردن یه جایی از رابطه که داره اذیت میکنه خطرناکه باعث میشه روح تن یه آدم رو عین خوره بخوره و زخم بزنه ...نکته اصلی هم همینجاست ول کردن خوارهایی به ظاهر ریزی که به تن هر رابطه فرو میره و دم نزدن ازش تا وقتی که دیگه شاید دیر شده ... دیدن ادامه ›› باشه ..

پایان باز نمایش که در انتها دونفر به صحبتهای قاضی گوش میدن من رو به ادامه و متلاشی نشدن این زندگی وا داشت ..هیچ اجباری هم اتفاقا نویسنده به این نظر نکرده بود اما حالا یا دوست داشتم اینطوری باشه یا بازی دو بازیگر اون لحظه منو به یه جور پشیمانی سوق میداد اما حس خوب یا پایان خوبی رو حداقل برای من داشت ...

حرف نزدنها از انتظار یک زن شوهر که ما فکر میکنیم من فلان کار رو انجام میدم و لازم نیست بگم چوم همسرم خودش میفهمه ..اینها همش یه جور توهمات ما از درک همدیگه هستن ..حس میکردم هروقت که مرد این نمایش حرفی برای گفتن با زنش داشت و یا بلعکس هر گاه زن حرفی داشت برای گفتن به مرد ...همیشه مخاطب غایب هم بودن ..همیشه یا یکی دیر رسیده بودن یا یکی رفته بود... انگار الان که اینها اومدن دادگاه یک دنیا دنیا حرف هایی که مخاطبشونم خودشون بودن آورده بودن به تماشگر بزنن

چه کسی مقصر بود ؟ نه من فکر میکنم این سوال رو باید یه جور دیگه پرسید!!! چه کسی به زبان دیگه ای حرف میزد که دیگری متوجه نمیشد؟ پاسخ این سوال بسته به برداشت هر کسی میتونه متفاوت باشه اما هر دوی اینها به زبان خودشون حرف میزدن هر دوتاشون همو نمیفهمیدن شاید نیاز به یک همزبانی یه زبان واحد یکی از لازمه های یه رابطه دو نفره است به زبان اصلی اره خودشه باهاس به همون زبانی حرف زد که بشه همو فهمید درک کرد و از توقعات و انتظارات هم خبردار شد ...

برای تمامی رابطه های زندگی های دونفره و زیبای مردمان این مرز بوم به زبان اصلی آرزوی دوام و خوشبختیو دارم.
پایدار باشید.
مهدی حسین مردی، مجتبی مهدی زاده و ر. پ این را خواندند
علی عبدالرحیم و علیرضا حسینی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و عرض ادب خدمت عوامل اجرایی گروه

دیروز موفق به تماشای اثر فاخر شما شدم نکاتی که در پی نوشت مینویسم فقط از جایگاهی هست که من به این اثر نگاه کردم هستش پس طبیعه که دوستانی هم باشند که از جایگاهی که من ندیدم به این اثر نگریستن و تفاوت دیدگاه چیز کاملا طبیعه

اول از همه بازی روان و یک سر و گردن بالاتر آقای بهرنگ علوی که جای هیچ حرف و حدیثی نذاشته بود اما در مورد بازی خانم صمدی که استفاده بیش از حد از نیم تنه چپ حد شده بود اسفاده از دست چپ استفاده از گردش صورت به چپ (که فارغ از اینکه مخاطب به شوهرش بود )اما این دلزدگی در بازی بهرنگ علوی دیده نمیشد...حداقل میشد وقتی دیالوگهای که رو به قاضی گفته میشد خانم صمدی این فضا رو داشت که با آزادگی بیشتری ... دیدن ادامه ›› عمل کنه

اینکه پنجاه دقیقه تماشگر بیاد و با یک میزانسن ایستا و با رگباری از دیالوگ روبرو شه و در نهایت راضی از سالن خارج شه و بعد هم چند ساعت به متن و اجرا فکر منه خب این یعنی یه متن خوب یه بازی قوی یه کار شیک

فاصله بین صحنه ها با رفتن نور خب من عادت کردم که چشمم رو ببندم و با شنیدن اولین دیالوگ باز دوباره چشمانم رو باز کنم و ادامه ماجرا رو دنبال کنم اما در این فضای سیناپسی کوتاه بود که موزیک میتونست بهتر از اینها نقش خودشو بازی کنه که متاسفانه انتخاب موسیقی این فضای خالی و تاریک بین صحنه ها رو از دست داده بود و موسیقیها با وسواسیت کمتری نسبت به دیالوگهای متن انتخاب شده بود میشد که موزیک های به مراتب بهتر و چسپنده تری رو انتخاب کرد البته با حفظ احترام به سلیقه محترم کارگردان محترم

بذارید برگردیم به متن و شیوه روایتی که من اسمشو میذارم من-تو-من..کار بی نقص بود .و ذهن تماشگر مثل توپ پینگ پنگ از چپ به راست پرتاب میشد این عالی بود و لذت بردم و احسن به کار نویسنده استفاده از ریز دیالوگهای طنزی که بین متن بود بجز یک مورد که در مورد پروتز سینه بود بقیه بجا و عالی بود ( چون دونستن پروتز کردن فقط یک سینه واسه کسی مثل مهدی با اون همه اطلاعات جنسی کمی بعید بود)

و اینکه استفاده از میمیک صورت خب در این نمایش ایستا که حرف اول رو میزد عجیب بود که نوری که صورت بازیگران رو برای تماشگر پوشش میداد بازی چشمی و صورت رو نمایان نمیکرد


در نهایت از اینکه از دیدن یه نمایش خوب لذت بردم ازتون ممنونم و دست تک تکتون درد نکنه و خسته نباشید جانانه بنده رو انشالله که قبول کنین چیزهایی رو که دیدم نه ایراد بلکه نظراتی بودش که به چش من اومد و گفتم و اینکه در نهایت بازم میخواستم بدونم چطور میتونم به متن نمایش شما دسترسی داشته باشم
بازی به شدت خوب و روان بازیگرها که کاملا معلوم بود که از یه هدایت اگاهانه و درست کارگردان جوون ولی خوش فکر کار میاد.ای کاش ساعت دیرتری اجرا میرفت ولی خوب این دلیلی نمیشه که ادم این کارو از دست بده. پایان بندی کار و اون سکوت که واقعا تکان دهنده بود