در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مستند در جستجوی فریده
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:17:13
۲۲ آبان تا ۰۱ تیر ۱۴۰۰
بها: ۱۰,۰۰۰ تومان
فریده، که چهل سال پیش توسط زوجی هلندی به فرزندی گرفته شده، برای اولین‌بار به ایران سفر می‌کند تا زادگاهش را ببیند و خانواده واقعی‌اش را بیابد
خرید اینترنتی

گزارش تصویری تیوال از مراسم افتتاحیه اکران مجدد مستند در جستجوی فریده / عکاس: فاطمه تقوی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از اکران مستند در جستجوی فریده در کافه رزوود / عکاس: سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

آواها

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«هر کسی کو دورماند از اصل خویش - بازجوید روزگار وصل خویش»
در جستجوی فریده، حکایت تنهایی آدمی است؛ سرگشتگی، رها شدگی، بی تعلقی، بی ریشگی، سکوت، ... دیدن ادامه ›› سرما، تنهایی. در جستجوی فریده، حکایت بازگشت به خویشتن است، رفتن، رسیدن، دست زدن، لمس کردن، بوسیدن، در آغوش کشیدن و در آغوش کشیده شدن، سلام کردن و سلام شنیدن، به دیگری نزدیک شدن و دیگری را داوری نکردن، با دیگری و در حضور دیگری خود را معنا کردن. در جستجوی فریده، بازتعریف زندگی است، سیر آفاق و انفس، دیالکتیک خود - دیگری، خودآگاهی و دیگر آگاهی، تأمل و تعامل. در جستجوی فریده، فیلم اشک ها و لبخندهاست، تن دادن به بازی جرات یا حقیقت، نترسیدن، نهراسیدن، مرز شکستن، از مرز گذشتن، بی آن که به دام احساسات گرایی سطحی و نتیجه گیری های خشک اخلاقی درافتیم. در جستجوی فریده، آبروی فیلم سازی مستند - داستانی ایران زمین است در جامعه جهانی، هرچند که شخصا شاید با انتخابش برای اسکار موافق نباشم، چراکه شاید هنوز مولفه های لازم برای رقابت با شاهکارهای جهانی را نداشته باشد.
در جستجوی فریده، فیلم قشنگی است. تماشایش لذت تماشای یک فیلم خوب را می بخشد.
بنا به سلیقه شخصی، هیجان انگیزترین سکانس فیلم برایم، صحنه ی درگیری خانواده سوم (مادر- پسر مرد فوت شده- دختر مادر) در بازتعریف اتفاق چهل سال پیش، سکوت فریده و واکنش انسانی او، قضاوت نکردن و همدلی کردن اوست.
ضعیف ترین سکانس نیز به دید من، حضور سه خانواده در پایان فیلم برای تعیین نتیجه آزمایش دی ان ای در آزمایشگاه است؛ تنها جایی که فیلم به دام احساسات گرایی سطحی می افتد، آدم ها از قالب واقعی شان خارج می شوند و در بیان ناکامی شان، مقابل دوربین نقش بازی می کنند. البته چیدمان صحنه، موقعیت دوربین و انتخاب کارگردان، آنها را به چنین ورطه ای می کشاند. خوشبختانه، فیلم در این جا تمام نمی شود و ضعف این سکانس، با قوت سکانس پایانی، حضور فریده در منزل خودش در هلند، روبیدن برگ های حیاط و آشتی دوباره او با زندگی پوشیده می شود، سکانسی که به زیبایی در تقابل با سکانس آغازین فیلم (تنهایی بی رونق فریده در منزلش) قرار می گیرد و حلقه های داستان را به زیبایی به هم متصل می کند.
در جستجوی فریده، فیلم قشنگی است.
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
حکایت این بیت مولانا حکایت فریده داستان ماست. دختری در مرز چهل سالگی که در هلند زندگی ... دیدن ادامه ›› میکند و روزگار خوش و خرمی را سپری می کنند اما در اندرونش به دنبال گمگشته خویش می گردد. فریده در ایران متولد شده اما توسط پدر و مادرش بر سر راه گذاشته میشود.خانواده ای هلندی که در زمان شاه در ایران بودند و بچه دار نمی شدند سرپرستی او را بر عهده می گیرند و او را به هلند میبرند. فریده از کودکی خود چیزی جز تصاویر مبهم به خاطر ندارد.او به زبان فرهنگ ایرانی علاقه دارد و همیشه دوست داشته زادگاه و پدر مادر اصلی اش را از نزدیک ببیند برای همین سرگذشتش را برای روزنامه ای در ایران می فرستد و روزنامه آن را چاپ می کند.از خانواده هایی که آن روزنامه را می خوانند سه خانواده اعلام می‌کنند که دختری با چنین مشخصاتی بر سر راه گذاشته اند و حالا تمایل دارند فرزندشان را ملاقات کنند. فریده تصمیم می گیرد زندگی و رفاه خود را رها کنند و به دنبال گم گشته خود به ایران و به جایی که متولد شده سفر کند.
حضرت حافظ وقتی از این تصمیم مطلع شد و فهمید فریده می خواهد خانواده و زندگی اش در هلند را رها کرده و به ایران سفر کند برایش سرود:
ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه جا افتاده است
اما فریده صلای حافظ را اعتنایی نکرد و به ایران آمد. سه خانواده با آغوشی باز و امید فراوان به استقبالش آمدند و هر کدام با او مثل دختر گمشده ی خود رفتار کردند.فریده با آنها به آزمایشگاه رفت تا نمونه دی ان ای بدهند و مشخص شود که دختر کدام خانواده است.یک ماه فرصت لازم بود تا جواب آزمایش آماده شود.در این مدت فریده شروع به ایرانگردی کرد و از دیدن اماکن تاریخی و فرهنگی ایران سخت تحت تاثیر قرار گرفت.انگار گمشده خویش را یافته بود اتفاقی که معمولا برای گردشگران خارجی می افتد که وقتی با ایران و ایرانی و مهمان نوازی شان آشنا می شوند ایران را مدینه فاضله و جایی برای آرامش می نامند. این حس تا جایی پیش می‌رود که بعضی مانند فریده هلندی دوست دارند در ایران زندگی کنند حسی که این روزها ایران از مردمان خودش دریغ کرده و سخت اوضاع و شرایط معیشت را برایشان طاقت فرسا کرده، همه می‌خواهند از دستش خلاصی پیدا کنند اما راه گریزی برایشان نیست و امید به زندگی به صفر میل میکند. ایران مثل معشوقه ای شده که به عاشق خود بی توجهی می کند چون می داند آن بیچاره مال اوست و اسیرش شده،پس می رود برای جلب توجه و جذب تحسین افراد دگر.
سعدی که این رفتار ایران با مردمان(بخوانید عاشقان) خودش و امثال فریده ها را دید با ناراحتی برای ایران خواند: آن سست وفا که یار دل سخت من است
شمع دگران و آتش رخت من است
ای با همه کس به صلح و با ما خلاف
جرم از تو نباشد گنه از بخت من است
مولانا که دل خون سعدی را دید او هم بر سر ایران فریادی کشید و گفت:
تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی
نم ندهی دهی به کشت من آب به این و آن دهی خواجوی کرمانی هم وقتی دید بزرگانش زبان به شکوه گشوده اند برای اینکه فریده را از این غریبه فریبی ایران آگاه کند خطاب به فریده نصیحت کرد:
دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کین عروسی است که در عقد بسی داماد است
خیمه اونس منزل در دل این کهنه رباط
که اساسش همه بی موقع و بی بنیان است
اما فریده گوشش بدهکار این حرفا نبود شاید اگر فارسی اش بهتر بود و می فهمید که چه بزرگانی به او چه ها می گویند عاشق ایران و تمدن اش نمی شد ولی او چیز زیادی از زبان مادری اش نمی دانست فقط در جواب این شعر هایی که برایش خواندند یک ترانه ی غربی را مدام زمزمه می کرد و می گفت:خانه جایی است که قلب آدم در آن جاست(home is where the heart is)...
دردسرتان ندهم فریده گوش نکرد و عاشق و شیدای ایران و آن سه خانواده شد.تا جواب آزمایش حاضر شود به خانه های آن سه خانواده مهمان شد.هر سه خانواده با او مثل گمشده ی خود برخورد کردند. با او اشک ریختند، گفتند، خندیدند و برای هم از داستان و ماجراهای زندگی خود تعریف کردند. به یمن پیدا شدن فریده سور و سات به راه انداختند و فامیل را دعوت کردند و مهمانی دادند. آنها هم عاشق و دلبسته فریده شدند. یک ماه گذشت روز جواب آزمایش رسید فریده در اتاق دکتر نشسته بود.خانواده ی اول به داخل خوانده شدند دکتر گفت ما آزمایش را بررسی کردیم دی ان ای شما با فریده مطابقت ندارد و فریده فرزند شما نیست.خانواده بسیار اندوهگین و غمزده گریه کردند و آه کشیدند.فریده را در آغوش گرفتند و برای همدیگر آرزوی سلامتی و رسیدن به گمگشته خود کردند و گفتند هر موقعی به شهر ما آمدی سری به ما بزن و گفتند تا ابد او را فراموش نخواهند کرد و دوستشان خواهند ماند و رفتند.خانواده دوم داخل شد دکتر جمله قبل را تکرار کرد باز هم ناراحتی و اشک و آغوش و آرزوهای خانواده اول تکرار شد.نوبت به خانواده ی سوم رسید. نفس‌ها در سینه حبس شده بود خانواده سوم بسیار خوشحال و امیدوار بود فریده هم منتظر لحظه موعود. هر دو خود را برای خبر مسرت‌بخش دکتر آماده کرده بودند.خبر بازگشت یوسف به کلبه ی احزان و وصال یار اما دکتر گفت متاسفانه آزمایش شما با فرید مطابقت ندارد و فریده دختر شما هم نیست! آسمان تپید،فریده خشکش زد، نمی‌دانست چه باید بگوید و چه باید کند.سردش شد، گریه کرد.خود را تنها ترین و بی کس ترین فرد دنیا دید. تصورش را نمی‌کرد اینگونه تمام شود. لذت یک ماه زندگی در ایران و تمام لحظات بی نظیرش همگی یک جا از جلوی چشمانش گذشت و به خاطراتی با پایان تلخ تبدیل شد. انتظارش را نداشت بهترین روزهای زندگی اش انقدر تلخ و ناامید کننده تمام شود دنیا برایش به آخر رسیده بود.چمدان هایش را بست و خود را برای بازگشت به هلند آماده کرد. ایران نیز خیلی ناراحت بود ناراحت و غمگین از اینکه داشت عاشقی را از دست می داد. هر سه خانواده فریده را بدرقه کردند و برای برای رفتنش اشک ریختند.همه ناراحت بودند اما شهریار در پایان به فریده گفت:
کس در این شهر ندارد سر تیمار غریبان
نتوان گفت غمم از بیم رقیبان به حریفان
هر طوری بود فریده از ایران رفت،اما ایران طاقت نیاورد دلش گرفت،آسمانش ابری شد،سخت گریست و مردمان خودش را سیل برد...
این با دخل و تصرف،داستان مستند بسیار زیبایی به نام در جستجوی فریده بود که این روزها در سینمای هنر و تجربه در اکران است لطفا اگر حوصله کردید و تا انتها خواندید نظر خود را در بفرمایید
حامی این را خواند
زهره مقدم، Negin Fooladi، هلیذا، امیر عسگرزاده و فهیمه فهیمه این را دوست دارند
آقای زم خسته نباشید و دستتون درد نکنه! خیلی خوب نوشتید.
واقعا مستند عجیب و جالبی بود. خیلی دوستش داشتم.
۲۹ فروردین ۱۳۹۸
قلم تان استوار و چشمان تان پر نور باد!
درود بر شما!
۰۵ آبان ۱۳۹۸
سلامت باشید آقای عسگرزاده،ممنونم از لطفتون
۲۰ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای بار دوم این مستند را در خانه هنرمندان دیدم..عینا همان جذابیت بار اول برایم تکرار شد. مطمئنا اگر از تیغ سانسورچیان و نیش دگم اندیشان جان ... دیدن ادامه ›› سالم به در ببرد و به مرحله اکران برسد اتفاقات خوبی برایش رخ خواهد داد. یک ملودرام مستند جذاب با کمترین از ریتم افتادگی که مخاطب را به راحتی درگیر قصه اش می کند احساساتش را برمی انگیزد و تا پایان تیتراژ همراهی اش می کند.
قصه فیلم قصه یافتن است. یافتن خود و دو خانواده( یکی همان خانواده مرسوم و یکی اما بزرگتر به اسم وطن)..شاید در نگاه اول ذهن به سمت داستان های معمول برنامه ماه عسل برود اما به مراتب ماجرا غنی تر و دراماتیک تر است. دوربین همراه سوژه می شود و او را در مسیر راهی که قدم گذاشته همراهی می کند،سعی می کند زیاد حضورش ملموس نباشد و صادقانه آنچه را که اتفاق می افتد را به تصویر بکشد(این صداقت را در جایی از فیلم که طیبه با پسر همسر سابقش بحث و جدل می کند می شود به راحتی حس کرد)
در کنار قصه کنجکاوبرانگیزانه تصویر مواجه دو فرهنگ با خصوصیات متفاوت هم بر جذابیت فیلم می افزاید و نشان از وجه روانشناختی و جامعه شناسی اثر دارد. این وجه در گفتگوی فریده با اعضای خانواده دوم در جاییکه او خالصانه بابت اشک ریختن آنها عذر خواهی می کند یا گفتگویی که بابت مذهب و آیینش طرح می شود یا سوالی که بابت ازدواج نکردنش پرسیده می شود پر رنگ تر می شود...اوج تفاوت را هم می توان در صحنه گفتگوی فریده با خانواده هلندیش که از زاویه دید فرهنگی ما بسیار سرد و بی احساس صورت می گیرد با صحنه دورهمی خانواده های ایرانی که او را صمیمانه در بر گرفته اند جستجو کرد..
"در جستجوی فریده" برای ایرانیان جذاب خواهد بود از عوام گرفته تا خواص.. جنس لبخندها و بغض هایش آشناست... قصه های عموما پر دردی که انگار با پوست و خون ما ایرانیان آمیخته شده است...
کارگردان سعی کرده فراز و فرودهای فیلم را متعادل نگه دارد..بیخود و بیجهت غرق در قصه نشود طوریکه از ریتم غافل شود و بحث از کشش بیفتد.اجزای فیلم دقیقا سر جای خود قرار دارند.. کارگردانی صدابرداری تدوین فیلمبرداری و بالاخص موسیقی فیلم تحسین برانگیزند..
علیرغم اینکه وجه انسانی و اخلاقی فیلم بسیار چشمگیر است و فیلمساز در خلق روایت قصه اش کمترین دخل و تصرف را داشته با این حال قلبا دوست ندارم فیلم اکران خارجی داشته باشد تصویری که(من اطمینان دارم غیرتعمدی) در خلال این روایت از گوشه ای از فضای ایران(که به لحاظ مذهبی و اقتصادی کاملا عینی و برای خودمان جا افتاده وملموس است) نشان داده می شود تصویری چندان دلچسب نیست خصوصا اگر این تصویر در کنار تصویری از کشوری مانند هلند قرار داده شود(قیاس نا خواسته ای که به حتم اتفاق میفتد و شاید چندان منصفانه نباشد)
نیما جان از اکران تازه‌ی این کار خبری نداری؟!خیلی دلم می‌خواد ببینمش ولی نمی‌دونم کجا میشه دید.
۰۴ اسفند ۱۳۹۶
دوستان اینجا برنامه رو میتونین چک کنین
http://www.tassvir.com/readnews.aspx?id=167
۰۴ اسفند ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید