در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فیلم روزهای نارنجی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:42:27
بها: ۶,۱۰۰ تا ۷,۰۰۰ تومان
این فیلم روایت زندگی پر فراز و نشیب آبان، زنی میانسال است که واسطه استخدام کارگران زن فصلی برای کار در باغ‌های مرکبات شمال کشور شناخته می‌شود...

گزارش تصویری تیوال از نشست خبری فیلم روزهای نارنجی / عکاس: آرمین احمری

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› «روزهای نارنجی» در جشنواره فیلم مجمع مطالعات خاورمیانه شمالی روی پرده می‌رود

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
رهبرِ زنان رنجور...
روزهای نارنجی، اگرچه یک سناریوی تقریبا تکراری دارد، اما انتخاب لوکیشن آن و خروج از فضاها و لوکیشن های بسته آپارتمانی نقطه قوت آن است. روزهای نارنجی اگرچه با حضور پر رنگ و محوری هدیه تهرانی می درخشد؛ اما نقاط تاریکی مثل نداشتن دیالوگ زن و شهر (هدیه تهرانی و علی مصفا) در طول فیلم، مخاطب را نسبت به نقش و حضور علی مصفا بد بین می کند. البته که علی مصفا در آخر با همدل کردن کارگران کار نصفه و نیمه مانده را به اتمام می رساند، اما رد و بدل نشدن دیالوگ بین او و هدیه تهرانی به عنوان زن و شوهر موضوع است که به چشم می آید. در کنار همه این موارد جزئی، این فیلم را می توان فیلم موفق و خوش ساختی دانست که تا آخر مخاطب را منتظر نگه می دارد. فیلم علاوه بر فیلمنامه روان از شخصیت پردازی خوبی هم برخورد دار است. هم مهران احمدی، هم کارگران فصلی و هم علیرضا استادی، هر کدام در شخصیت خود به خوبی بازی کرده اند.
آبان در جدال میانِ مهرانه زیستن و آذرین زیستن

بازنشر از روزنامه اعتماد 14دی1399‏


روزهای نارنجی، دربارۀ چالش‌های دوام‌آوردن یک زن در مناسبات اقتصادی گفتمان مردسالار است. آبان زنی است که برای کار در جامعۀ مردسالار با مشکلات زیادی روبه‌روست و نباید در برابر تمام کارشکنی‌های دیگران، کم بیاورد، اما آبان در نارنجی‌ترین روزها، خود تبدیل به اهرمی برای بازتولید و تثبیت گفتمان مردسالار می‌شود. او برای کار روی باغ یعقوب، کارگرانِ زنِ غیربومی فصلی را به‌کار می‌گیرد. کارگرانِ «زنِ غیربومی فصلی»، این هر سه وجه توصیفی کارگران، تأکیدی بر «دیگری» انگاشته‌شدن انسان‌هایی دارد که برای کار و دریافت مزدی حداقلی به آن‌جا آمده‌اند. زن هستند و به خاطر زن بودن و محدودیت‌های تحمیل‌شده به آن‌ها، به لحاظ شغلی، جایگاه متزلزلی دارند. غیربومی هستند و نگاه کارگران بومی منطقه به آنها در حکم دیگریِ مزاحم است. فصلی هستند و دارای موقعیتی ناپایدار. ... دیدن ادامه ›› رفتار آبان با آن‌ها تفاوت محسوسی با آن‌چه گفتمان مردسالار انجام می‌دهد ندارد. اولین مواجه آبان با آن‌ها، ابتدای فیلم در مینی‌بوس اتفاق می‌افتد: دوربین، تنها آبان را در قاب می‌گنجاند و زنان کارگر فصلی فقط صدایشان شنیده می‌شود و تنها سن‌شان است که برای آبان مهم است. آن‌ها مخاطب آبان نیستند. او به آن‌ها نگاه می‌کند ولی با راننده صحبت می‌کند. تمامِ زنان، در خانه‌ای کوچک سکونت داده می‌شوند که برای رفتن به دستشویی باید در صف بایستند. خانه‌ای که سرد است و آبان به گرمایی که نیست بی‌اعتناست. آن‌ها فرصت اعتراض برای دریافت دستمزد ندارند. او تابِ تحمل شنیدن این اعتراض‌ها را ندارد. شخصیت آبان در فیلم، شخصیتی قوی معرفی شده است، بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که بتواند بخشی از حقوق آن‌ها را پرداخت کند. ولی او از همان منطقی سود می‌جوید که یعقوب با همان منطق، قسط اول خود را به آبان پرداخت نمی‌کند. و عجیب این‌جاست که ما برای هیچ‌کدام از این زن‌ها متأثر نخواهیم شد. فیلم، این دسته از انسان‌ها را در مرکز توجه خود ننشانده است. بلکه تمرکز ما را فقط بر ظلمی جلب می‌کند که از سوی جامعه به آبان تحمیل می‌شود.

آبان در جامعه‌ای زندگی می‌کند که زن در آن «دیگری» است و او برای رهایی از دیگری‌بودن و دوام آوردن در این جامعه، هر چه بیشتر از زن‌بودگی دور و به مردبودگی نزدیک می‌شود و فیلم، این پدیده را با رفتارهای کلیشه‌ای مردانه مانند پنچرگیری، رانندگی وانت و ... بازنمایی می‌کند. آبان، تنها با دور شدن از زن‌بودگی می‌تواند در سازوکارهای اقتصادی جامعۀ خود نقش ایفا کند. زندگی زناشویی او نیز به همین دلیل، صحنۀ جدالی پیچیده است. شاید به دلیل حفظ تعادل است که مجید، روحیۀ مراقبتی بیشتری دارد و سویۀ زنانۀ درونش بسیار بیشتر از آبان مجال بروز پیدا کرده است. مجید، برای دلِ خودش کار می‌کند. تنها فضایی که در خانۀ آنها زندگی جاریست، آکواریوم کوچک مجید است با ماهی‌های رنگارنگ و آبی زلال؛ باقی خانه در تاریکی و سکوت است. همین فضای گفتمانی در مقیاسی وسیع‌تر، در کل فیلم هم جاری است. فضاهای فیلم تقسیم شده است به موقعیت‌های شهریِ بی‌رنگ وخالی از روابط انسانی (مانند بازار میوه و تره‌بار، سوله‌های میوه، بنگاه و ...) و موقعیت‌هایی که به زیبایی حس زندگی را القا می‌کنند (مانند صحنه‌های چشم‌نواز باغ‌های پرتقال، زنان با لباس‌های رنگی و خنده و شوخی آن‌ها): صحنه‌هایی که بر تقابل آشکار بین زندگی مشتاقانه و زندگی آزمندانه تأکید بیشتری می‌کنند.

دوربین در بسیاری از صحنه‌ها، پشتِ سر آبان حرکت می‌کند. این راهبرد تصویری، حس کنش‌گری، شجاعت و پیش‌رو بودنِ او را به بیننده القا می‌کند. در گفتمانی که تنها مردان می‌توانند متصف به این صفات باشند، آبان نمایندۀ زنانی است که گه‌گاه نظم گفتمان مسلط را به چالش می‌کشند. دوربین نه ثابت است که نشان‌دهندۀ وضعیت باثبات جهان برساختۀ فیلم باشد و نه روی دست است که با تکان‌های محسوس و گاهی دلهره‌آور،‌ فضا را به شدت متلاطم جلوه دهد. دوربین تکان‌های آهسته و نرم دارد، حرکت‌هایی که اگر به آن دقت نکنی شاید هیچ‌وقت متوجه آن نشوی. لازمۀ فهمیدن حرکت آهستۀ دوربین، آگاه شدن به آن است.

از میان زنان کارگری که برای آبان کار می‌کنند، فیروزه، مریم و زری شخصیت‌هایی هستند که در پیرنگ داستان نقش دارند. فیروزه زنی است که بیست سال برای آبان کار کرده است. آبان (و همچنین ما به عنوان تماشاگر) هیچ‌گاه نمی‌فهمد آیا او با مجید رابطۀ عاشقانه‌ای پیدا کرده است یا نه، ولی تنها با دیدن نشانه‌های اندکی او را اخراج می‌کند. ارزش‌هایی که آبان با تکیه بر آن‌ها این تصمیم را می‌گیرد، همان ارزش‌های گفتمان مسلط مردسالار است که به‌ظاهر او علیه آن شوریده است. همچنین دربارۀ مریم نیز به شکل مشابهی تصمیم می‌گیرد. زمانی که صدای اعتراض مریم به گوش دیگر کارگران می‌رسد، آبان او را حذف می‌کند و این کار را با توسل به شوهر متعصب مریم انجام می‌دهد. گو این‌که آبان هر زمانی که به نفعش باشد به ارزش‌های این گفتمان مردسالار پای‌بند است. زری را هم به دلیل رفتاری نامتعارف و نابهنجار (اعتیاد) رانده است و به حریم شخصی و روابط خصوصی او تجاوز می‌‌کند. در نهایت این زنان، همان کسانی هستند که گاه‌وبی‌گاه آماج رفتارهای تندخویانۀ آبان قرار می‌گیرند.

از سویی دیگر، رفتار آبان با مجید نیز بسیار سلطه‌گرانه و قیم‌مآبانه است. نگاهی ابزاری به او دارد و رفتاری تحقیر‌آمیز. مجید نقشی در تصمیمات آبان ندارد و اساساً هیچ نظری از او پرسیده نمی‌شود. آبان حتی حاضر نیست که روی کمک‌های مجید حساب کند. تصویر نیز به درکِ این مناسبات کمک می‌کند مثلاً دوربین، دست مجید را روی پشتی صندلی آبان نشان می‌دهد که با هزار تردید راه به سوی شانه‌اش نمی‌یابد و خشک همان‌جا که هست می‌ماند. لحظات خلوتِ آنها در خانه، سرد است و بی‌احساس. ما از آن‌چه در زندگی آنها گذشته است چیزی نمی‌دانیم، فقط اشاره‌هایی می‌شود به این که آبان قبل‌ترها برای کاظم کار می‌کرده و روزی از بالای درخت به زمین می‌افتد که همین باعث ناباروری‌اش می‌شود. این اشاره‌ها، بهانه‌های موجهی برای رفتار آبان به دست ما به عنوان بیننده نمی‌دهد.

در پایان فیلم، آبان بعد از فهمیدن رابطۀ مبهم بین مجید و فیروزه، انگار تازه متوجه از دست دادن چیزهایی شده که در زندگی داشته است. فیروزه را اخراج می‌کند و در میان فریادهای فیروزه، با پاهایی در گل مانده، به سختی به سوی باغ پرتقال می‌رود. برای اولین بار است که پرتقال‌ها را می‌بیند، لمس می‌کند، نگاهشان می‌کند. در خانه به ماهی‌ها غذا می‌دهد. در آیینه خودش را نگاه می‌کند. کنار اجاق گاز منتظر جوش‌آمدن آب می‌ایستد و در یک کلام گریزی به «زن‌بودگی»اش می‌جوید. فیلم دلایل کافی برای این اتفاق به دست نمی‌دهد. چه چیز موجب این تحول درونی آبان شده است؟ نمی‌فهمیم مجید که با ناراحتی خانه را ترک کرده بود، چه شد که در انتهای فیلم کنار آبان نشسته است؟

سخن آخر اینکه، اگر صداهای در حاشیه به بهانۀ تفاوت‌های جنسیتی و قومیتی و یا نابرابری‌های اجتماعی و معیشتی مورد توجه قرار نگیرند و صدای آن‌ها شنیده نشود، تحول اجتماعی صورت نخواهد پذیرفت. اگر چه فیلم تلاش می‌کند ساختارهای متأثر از گفتمان‌ مردسالارانه و الزام‌های فرهنگی و اقتصادی آن را محل تردید قرار دهد، اما از سویی دیگر، آبان به مثابه فردی که می‌توانست نقشی در به چالش کشیدن این ساختارها داشته باشد، در بازتعریف و تثبیت گفتمان مسلط مشارکت می‌کند. سؤالی که بعد از تماشای فیلم ذهن را درگیر می‌کند این است که چه فرقی می‌کند که آبان زن باشد یا مرد؟

با اینکه فیلم را ندیدم اما متن خوب و کاملتون برای فهم کلیت و اتفاقات فیلم به قدر کافی راهگشا است که یک سوال ازتون بپرسم،
با توجه به آنچه دیدید و مرقوم فرمودید آیا مشکل اصلی جامعه امروز ما همین مسئله زنان علیه زنان نیست؟ آیا بارها متوجه نشده ایم که زن بودن حداکثری، تنها راه نجات کامل این جامعه مردسالار سنتی است اما با پیدا شدن کوچکترین راه گریز به سمت منفعتی کوچک و گاها یکروزه! همه آرمانهای زنانه بر باد رفته و سنت و اعتقادات و خرافه ها دوباره شکوفا میشوند؟؟
تاکید میکنم به ندیدن فیلم و برداشت از یادداشت بالا، فکر میکنم بارها و بارها زنانی در جامعه ما به سمتهای اجرایی بالا در حد معاونت وزیر و یا نمایندگی مجلس رسیده اند اما در نهایت مردانگی و عناد انها با زنان صدبرابر مردان بوده است، پس آیا پیام فیلم نقدی بر این اتفاق نیست؟
۱۴ دی ۱۳۹۹
درود راضیه جان چقدر از مطلبت لذت بردم :) چقدر خوب که درباره این فیلم بااین ریزه کاری نوشتی
۲۱ دی ۱۳۹۹
نیلوفر ثانی
درود راضیه جان چقدر از مطلبت لذت بردم :) چقدر خوب که درباره این فیلم بااین ریزه کاری نوشتی
ممنونم نیلوفر جان، با دیدن پیامت چقدر دلم برای تماشای تئاتر بیشتر تنگ شد.
۲۲ دی ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

به نام خدا
روزهای نارنجی فیلمی نجیب برای مخاطبان درباره مصائب دختری پرتقالی که دیدنش خالی از لطف نیست.
ممنون از نارنجی ترین روزهای سینمای ایران.
روزگارتون قشنگ
---------------------------------------------------------------------------------------------------
چگونه می توانم
"دل خوش"باشم
بِ دنیایی کِ هنوز
می تواند کسانی کِ"دوستشان"دارم را
از من بگیرد...
مجیدخرم_نژاد
پویا فلاح این را خواند
جعفر میراحمدی، امیرمسعود فدائی و رویا این را دوست دارند
آخه ب ِ ؟ ک ِ ؟
چرا؟!!!
۱۹ آبان ۱۳۹۹
سیدمهدی
با نظر جناب خرم نژاد، به تعداد افراد جامعه هر متنی را با هر املایی میتوان نوشت. بطور مثال به نظر من درست‌تر است اینگونه بنویسیم: دی شب خاستگاران با یک دستِ گل و یک حلقِ برای خاستگاری بِ خانِ ...
حالا الان من بیشتر درگیر این جمله ای شدم که شما مثال زدی :))))
مبارک باشه :))
۰۸ آذر ۱۳۹۹
نسیبه
حالا الان من بیشتر درگیر این جمله ای شدم که شما مثال زدی :)))) مبارک باشه :))
زنده باشین ???
احتمالاً آدما برا مثال زدن اولین چیزی که به ذهنشون میرسه فانتزیاشون یا آرزوهاشونه، شاید مثالی که فی‌البداهه به ذهن من خطور کردم ازون دست باشه ???
۰۸ آذر ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید