در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | هادی میری درباره فیلم پرویز (هنر و تجربه): پرویز روایتی از طغیان آدمی پرویز از ان دسته فیلم هایی نیست که پس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:32:35
پرویز روایتی از طغیان آدمی


پرویز از ان دسته فیلم هایی نیست که پس از تماشای آن احساس کنید که به تماشای یک شاهکار هنری نشسته اید. شاید در جایی ملول شوید. شاید نتوانید آن را به تمام آدم های دور و برتان تعمیم دهید. حتی شاید از این همه بی هدفی خسته شوید. اما با تمام این احوال فیلم خوب و دوست داشتنی ای به شمار می آید.
پرویز روایتی از سرکشی آدمی است. داستان تباه شدن رابطه های شکننده آدم هاست، داستان درد و رنج جانکاه زندگی است. فیلم آرام شروع می شود با یک ریتم خطی و کند، مخاطب به تماشای زندگی آرام و بدون مسئولیت مردی می نشیند که بی هدف روزهایش را به شب می سپارد و شب هایش را به روز دیگری. زندگی عذاب آوری که بیننده را هم رنج می دهد. کمی که از ابتدای فیلم می گذرد از خودش سوال می کند که چه؟ تا این جا مردی بی کفایت و منزوی روایت می شود که در تکرار بیهوده ای روزگار می گذراند. روابطش حتی با پدرش نابسامان است و زندگی اش هم ملالت بار و جانکاه. البته پرویز خود نظر دیگری دارد، از بی مسئولیتی لذت می برد، بی هدف زندگی می کند و دنبال معنای خاصی نیست. کارگردان با صبر و حوصله ملالت زندگی را روایت می کند، آن قدر که شاید تماشاگر نیز در ابتدای فیلم ... دیدن ادامه ›› ملول می شود.
اما داستان درست از زمانی شروع می شود که پرویز از خانه به در می شود. آغاز رابطه پدر و آذر به معنای خاتمه رابطه پرویز است. خاتمه ای که تمامی هویت وی را از او می گیرد. دیگر پرویز بایستی خرده مسئولیت هایش را از دست بدهد و به دنبال زندگی جدیدی باشد، آن هم در 50 سالگی. و این زندگی جدید اتفاق می فاتد، آن هم به بی رحمانه ترین شکل ممکن. پرویز از ابتدا معصوم نشان داده نمی شود. نگاهش تلخ است و بی هدف است. کاهل است و به گفته های پدر حتی در پخت و پز هم گوش نمی دهد. دیگران او را تمسخر می کنند و اطرافیان نیز کاهلی اش را به وی متذکر می شوند. پرویز در نیمه ابتدایی فیلم بی گناه نیست بلکه واجد صفات منفی ای هم هست، اما با این وجود سنگدل و یاغی نیست. طرد شدن و بی هدفی او را به ورطه پوچی می کشاند و پرویز دوم زاده می شود.
پرویز داستان طغیان آدمی است، فردی که در تمامی جنبه های زندگی اش بازنده است. و درست از همان اتفاق (ازدواج پدر و آذر) تمامی زندگی اش در هم شکسته می شود. در روایت پرویز حتی ابعاد فیزیکی بازیگر نیز به بازنده نشان دادنش کمک می کند. پرویز به فرد گوشه نشینی تبدیل می شود که هیچ ابزاری برای خروج از بحران خود خواسته اش ندارد. تمام شخصیتش در گرو رابطه با پدری بوده است که سال ها در منزلش زندگی کرده است، به مدد آن شخصیتی به دست آورده است. حالا هم چیز از دست رفته است و سرکشی شروع می شود. از این جا به بعد با هیولایی روبرو هستیم که برای انتقام گیری از جامعه اش، از آدم های دور و برش و از زندگی بی هدف خود از هیچ کاری ابایی ندارد. تماشاگر همراه با پرویز قدم می زند و به پایان می رسد، تیتراژ پایانی فیلم هم به خوبی این احساس پوچی را منتقل می کند، سکوت و دیگر هیچ. انگار پرویز با طغیانش به ورطه ای می افتد که در آن فقط سیاهی و رخوت است و سکون. بهترین پایان برای این فیلم نیز می توانست همین باشد.