چندین سال پیش تو کش و قوس ماجرای اهدای عضو وقتی که جامعه بر سر پذیرفتن و نپذیرفتنش جدال داشت کیانوش عیاری " بودن یا نبودن" را ساخت و نفس کشیدن های دردناک خدا بیامرز عسل بدیعی در سکانسی که باید با آن قلب زخمی از پله های بلندی دائم بالا و پایین میرفت تا خانواده آن جوان مرگ مغزی را راضی به اهدای زندگی کند،دل خیلی ها را به درد آورد....او شجاعتش را داشت که سنگ اول را بگذارد:دعوت به اهدای عضو...سالهای بعد سریال دکتر قریب را ساخت یک سریال آبرومند راجع به زندگی دکتر محمد قریب و صحنه هایی از تاریخ زندگی واقعی مردم ایران بدون هیچ شعاری، آن صحنه ای که مادر گیلانی از شدت فقر خود و بچه هایش را در چاهی زنده به گور می کند اشک به چشم خیلی ها آورد، و حال خانه پدری، داستان غم انگیز قتل یک دختر برای حفظ آبرو و غیرت و سالها پنهان کاری برای حاشای ظلمی که به او در خانه پدری شده.....چهار سال توقیف بود و زمانی اکران شد که اسید پاشی های اصفهان، چاقو زدن های پسرک بسیجی جهرمی مجموعه پرونده ها ی این همه سال قتل ناموسی و خشونت به بهانه غیرت و حفظ آبرو و زن ستیزی را کامل تر کرده بود " آقای عیاری شما حتی زیر بار سانسور برای نمایش فیلمتان نرفتید....از شما ممنونیم که صدای ملوک بودید از توی قبر، و صدای دخترکان بی گناه ، از شما به خاطر شجاعت و دغدغه هایتان ممنونیم.