در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ماه منیر حسینی: باران که می بارد، حوصله ی قدم زدن ندارم. باران که می بارد حتی حوصله ی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:01:37
باران که می بارد، حوصله ی قدم زدن ندارم. باران که می بارد حتی حوصله ی شنیدن صدای تَـق تَـق ِ چتر را هم ندارم. فرقی هم ندارد که اَندی ویلیامز بخواند زیر گوشم یا نه .باران که می بارد حالم خوش نیست . آخر باران یعنی آلاجیق... .
باران که می بارد چای هم تلخ است. حتی رقص بخار قهوه هم دیدنی نیست. دیگر لبو هم سرخ نیست. باران که می بارد دلم فقط پتویم را می خواهد تا بلغزم زیرش و فقط یک دیازپام کافی است. آخر باران یعنی آلاچیق... .
باران که می بارد دیگر شمردن پناهنده های زیر سقف های کوتاه هم بی معنی است. و حتی خرسند بودن از کلاه بزرگی که سرم زیرش خشکِ خشک است هم. چه رسد به کوبیدن پا روی آبهای جمع شده ی کف خیابان با بوت! آخر باران یعنی آلاچیق... .
کاش می شد تمام آلاچیق ها را ازبین برد. یا که سقف هایشان را سوراخ کرد. آخر زیر باران هیچ کاری نه... فقط باید بوسید. زیر باران فقط باید بوسید. زیر خیسی اش باید به هم آمیخت. زیر باران فقط باید بوسید. روی نَم اش باید گره خورد. زیر باران فقط باید بوسید. در سرمایش باید در آغوشی تنید. زیر باران فقط باید بوسید...
حالا زمان دیگر برنمی گردد و آسمان هم به تخمش نیست که مدام می بارد و می بارد و می بارد و به تخمش هم نیست که زمان ... می بارد و می بارد و می بارد و... آخ آلاچیق!
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید