ستاره (باران کوثری) : آخرش چی؟
نوید (نوید محمدزاده) : هیچی، تموم می شیم می میریم میره پی کارش ، ولی می دونی بعضی آدم ها هیچ وقت تموم نمی شن، مگه کیارستمی تموم می شه؟ چرا هر وقت اسم کیارستمی و شهیدثالث میاد من اشک تو چشام جمع می شه؟ اونا فکر کردن کیارستمی فراموش میشه ولی خانوادش هیچ وقت تنها نخواهند بود. خودشونن که فراموش خواهند شد. تا تاریخ هست کیارستمی با عینکش تو ذهن همه ما هست، یا اصلا همین جعفر پناهی؟ مگه میتونن این مردو تموم کنن؟
ستاره : من و تو چی؟
نوید : من و تو چی؟
ستاره : مام تموم می شیم؟
نوید : تمومِ هم می شیم. . .
__________________________________________
«عصبانى نیستم!»-رضا دُرمیشیان - [با اندکی تغییر]