در بین همه فیلم هایی که تاکنون دیده ام «ماجرای نیمروز» را اثری بسیار متفاوت دیدم. روایت سال های نزدیکی که فقط در موردش خوانده ام و گاه در تلویزیون دیده ام، اما در سینما نه! انگار پیش از این، چنین سوژه هایی خط قرمز بودند و «سیانور» خط شکن شد و حالا این وقایع نگاری ها و شکستن خطوط قرمز ادامه دارد.
ماجراهای سال شصت و ترورهای منافقین کوردل و مسئولانی که یک به یک به شهادت رسیدند و مردم بی گناهی که مظلومانه جان باختند.
چقدر پیچ و خم پست سر گذاشته این انقلاب تا بدینجا رسیده؛ از جنگ تحمیلی بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب تا ترورهای سال ٦٠ و بعد از آن! فقط شکل مبارزه عوض می شود، گاهی مبارزه مسلحانه است و گاهی جنگ نرم! مهم این است که این انقلاب خاری در چشمشان است و برای زدنش فروگذار نمی کنند و حالا چقدر کشورمان امن است الحمدالله، آن هم در منطقه ناامن غرب آسیا به لطف همان سپاهی هایی ک هنوز هم حافظ امنیتند، چه در داخل کشور و
... دیدن ادامه ››
چه در خارج!
همیشه فعالیت های اطلاعاتی و کارهای سرّی از یک سو برایم جذاب بوده و از سویی دیگر مخوف! از سرنوشت ماموران اطلاعاتی که گاه خودشان طعمه می شوند و می سوزند و گاه سوزانده می شوند! از اتفاقاتی که برایشان می افتد و شاید هیچ کس هیچ گاه واقعیتش را نفهمد! اما همیشه از منافقین ترسیده ام. اسم پادگان اشرف برایم ترس آور و نفرت انگیز بوده، به حال فریب خورده هایش تاسف خورده ام و برای توابینش دعا کرده ام.
در کل از آنجایی که آدم خاطره بازی هستم، حالم با فیلم های قدیمی، بخصوص زمانه نه چندان دور، عجیب خوب می شود. مطالعه تاریخ وقتی به سن نوجوانی رسیدم، برایم دلچسب شد، بخصوص تاریخ معاصر که احساس قرابت بیشتری با آن دارم و جالب است که تاریخ دائما در حال تکرار است. فیلم «ماجرای نیمروز» با شعار مرگ بر بهشتی و آغاز فعالیت های مسلحانه منافقین آغاز می شود و گوشه ای از جنایت هایشان را به تصویر می کشد، در واقع یک برش تاریخی است.
بازی ها و گریم های بسیار واقعی و اثرگذار، صحنه هایی که به خوبی طراحی شده است کشش تصویری را بالا می برد. داستان آنقدر واقعی و ملموس است که مخاطب را با همه ترس ها و استرس هایش همراه و او را پرت می کند به ٣٥ سال قبل. شخصیت های داستان که اغلب واقعی و بعضا به دلایلی با اسامی دیگری هستند، هر کدام پیچیدگی های خودشان را دارند و دستشان براحتی برای مخاطب باز نمی شود، از رحیم که یک مامور اطلاعات سپاه کاربلد و آرام است تا حامد عاشق پیشه و باهوش تا بازی جذاب کمال که یک آدم عملیاتی است و فقط در فکر زدن و یکی از نقاط اساسی فیلم، بازی فوق العاده اوست ک پیشتر در نقش حاج احمد متوسلیان بازی کرده است. صدای گوینده های خبر سابق بخصوص استاد حسن سلطانی هم بسیار انتخاب نابی است.
در کل، کارگردانی جناب محمدحسین مهدویان در «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» وقتی با تهیه کنندگی جناب سیدمحمود رضوی و تحقیقات آقای حسن روزی طلب توام می شود، قطعا حاصلی جز کار فاخر ماجرای نیمروز ندارد. من که با تمام وجود لذت بردم و به جشنواره فیلم فجر بالاخره امیدوار شدم. امیدوارم که این فیلم به آنچه شایسته اش است برسد و جایزه های امسال را درو کند.»