از درد شیشه ی دل دنیا نمی شکست
رنجور میشد از همه اما نمی شکست
مجنون هر آنقَدَر که قد و قامتش شکست
دردا که تار گیسوی لیلا نمی شکست
سنگ ار میانه ی دل ساحل نمی نشست
هرگز غرور و عزت دریا نمی شکست
گر عاشقانه دل به دل من سپرده بود
هرگز دلم در ازلت، و تنها نمی شکست
ای کاش گفته بودی توهم میروی شبی
گر گفته بودی ام، دلم حالا نمی شکست
۲ نفر
این را
امتیاز دادهاند