هنوز بیت ساده ای نیافتم که با آن
خشمم را آرام کنم
و دلی را به دلهره نیندازم .
دلم دیگر صبوری نمیخواهد ,
یک فنجان میخواد و چای و نبات
که درد دلتنگی را بشوردو درد دل هایم را .
سرم دیگر گرم نیست .
وقت آمدن بار و بندیل کاملی بستم
اما
با اینهمه اسباب زیادی گم کردم
... دیدن ادامه ››
.
سردم ..
مثل روزهای اول
همان روزهای عاشقی و انکار
زمانی که درونم پر از هجوم خواستنت بود و من
لب باز نکردم از روی احترام ...
درونم غوغاس
شور و حالیست میان رفتن و باقی ماندن
کار دلم معلوم نیست
شاید باز برای دیدنت برگردم......
یا اصلا شاید به سیم آخر زدمو
سیگار لعنتی را ترک کردم .....
شروین دهقان شرق