بریده ای از یک سخنرانی
شما نخواهید که هنرمند، پشت سر گروه و قافله بیاید. او احتمالا قرار است که جلوتر باشد. او قرار است نیازهایی را بگوید که جمع نمی داند احتیاج دارد. کافی نیست که نویسنده چیزی بگوید که ما می خواستیم، او باید چیزی بیشتر از آنچه بگوید که ما می خواستیم. او باید چیزهایی را بگوید که ما نمی دانیم و می خواهیم. در کنار هر جهاد، یک جهاد فکری و فرهنگی هم لازم است و من خیال می کنم روزگاری که در آن، دستگاه دولتی از طرفی، و جماعت با فرهنگ از طرف دیگر، به یکسان سازنده را محدود می کنند، بد روزگاری است. من خیال می کنم اگر این خانه تکانی باید رخ بدهد، مقداری از آن هم باید از این طرف و در ما اتفاق بیفتد. باید توجه کنیم که کلمه ها، معیارها، و دایره لغاتی که به کار می بریم، بسیار فرسوده و تهی شده اند، از بس هر کسی با مصرف آنها، صرفه خود را برده. کلمه هایی که از دستگاه های دولتی تا روشنفکر معاصر، یکسان به کار می برند. به من حق بدهید که نسبت به این کلمه ها مشکوک باشم. اگر قرار باشد دستگاه دولتی از «مسئولیت» بگوید و ما هم بگوییم، من به این «مسئولیت» مشکوکم. اگر قرار است او درباره «آزادی» بگوید و ما هم، من به این «آزادی» مشکوکم!
بریده ای از سخنرانی بهرام بیضایی در شب سوم از ده شب، «شب های شاعران و نویسندگان» در انجمن فرهنگی ایران، آلمان/ ۱۸ مهر ۱۳۵۶
.