بوسه در میدان
شاعر: محمد مهدی قاسم زاده
در آن پیچ هراس انگیز بس تاریک بی پایان / صدای پر سکوتِ سردِ مرگ آلودِ کوهستان
طنین نعره دردم فضا را ملتهب میکرد / به نام مرگ آری دلستان خسته گریان
غمین از لحظه خشک هرس های رسیدن ها / شفابخش تمام زخم های خسته از درمان
من اینجا در پی یک خنده بودم بر لب برگی / تماشای طلوع آفتاب پشت باغستان
نصیبم فصل سرمای پر از سوز و سیاهی شد / بدون خط پایانی زمستانی شکن پیمان
به مردن رغبتی دارم چو آن تک برگ خشکیده / معلق گشته بین شاخه و خاک و تنش لرزان
بخوان نام مرا مرگ تو ای راحت تر از ماندن / تو ای تاوان یأس از لذت یک بوسه در میدان
۲ نفر
این را
امتیاز دادهاند