در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی محرابیان: پرنده چند روزی می شد که پدر و مادرش ترکش کرده بودن و زمان این بود
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:01:01


پرنده چند روزی می شد که پدر و مادرش ترکش کرده بودن و زمان این بود که خودش باشه، مقداری دونه برای پرنده گذاشته بودن که برای چند روز کافی بود.
تو این چند روز پرنده دونه‌ها را می خورد و یک نیم نگاهی هم به آسمانی که پرنده‌های دیگه داشتن پرواز می کردن داشت،ولی دلش می خواست مثل آن ها بشود، اما اون گرفتار راحتی لانه بود.
دونه‌هاش تموم شد، ولی راحتی و کثیفی لونه برای پرنده قابل تحمل بود.روز‌ها گذشت و پرنده لاغر و لاغر‏تر می شد.روز ها بود که پرنده داشت غصه فرصت‌های گذشته رو می خورد، اما حتی با دیدن پرنده‏‏‌هایی که داشتن زندگی می‌کردن و نمی‌خواست سختی اون راحتی رو تحمل کند.
یک روزی دختر بچه‌ای داشت از کنار لونه رد می شد، پرنده رو که دید، دل دختر برای کبوتر سوخت و اون رو به خونه‌شون برد.
پرنده تا آخر عمر تو قفس راحت زنده موند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید