خونشان بیهوده جاری شد دریغ
جانشان بیهوده بی جان شد دریغ
رفت بهر دفع دشمن جانشان
این وطن اشغال دشمن شد دریغ
تا که ناموس وطن باشد امان
رفته برتاراج ناموس ای دریغ
تا شبان آسوده خوابد مرد و زن
رفت آسایش ز دوران ای دریغ
نامشان بنهاده بر میدان و کوی
خونشان پامال ناکس شد دریغ
آن شعار و آرمان ها شد دروغ
جیب دزدان غرق ثروت ای دریغ
آن پدر را خم کمر گشته ز ظلم
چشم مادر گشته در خون ای دریغ