به نام خدا
گاهی وقت ها باید گذاشت و رفت...
بی خداحافظی و بی مقصد...
باید از خانه و کاشونه دل کند و رفت.
از شهر و آدماش فرسنگ ها فاصله گرفت و رفت.
گاهی وقت ها باید در خیابان ها پرسه زد و آوارگی و در به دری کشید،
باید سوز و سرمای آبان را چشید،
باید طعنه ها و کنایه ها شنید
... دیدن ادامه ››
تا شاید بتوان مرهمی برای زخم هایت بیابی و کمی زمان بخری
برای به اجبار زندگی کردن و به اجبار روی پا ایستادن!
زندگی ای که از اول هم تو در انتخابش حقی نداشتی و
ایستادن مقابل دشمنانت که آرزوی زمین خوردنت را با خود به گور ببرند.!
شاهین محمدی