در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کیمیا TAV: آنوقت که فریاد کشید، زندگی را سیلی زد و بشقاب هایم را شکست، به خو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:07:31

آنوقت که فریاد کشید،
زندگی را سیلی زد و
بشقاب هایم را شکست،
به خوک بودنش شک کردم...
حیف که کالباس نمیشد
این خوک لعنتی!
منتظر نظرات و انتقادات تان هستم.
بسیار بسیار ممنون خواهم شد از جانان دل.
دلتان کوک.
۱۶ خرداد ۱۳۹۳
درباره ی مضمونش نظر نمیدم . فقط انگار بعد از ( شک کردم ... ) یه خط کم داره . یه حلقه ی ارتباط معنا لازم داره . یه چیزی به عنوان مثال می نویسم : سالها پیش به گمانم گفتم / حیف که کالباس نمی شود /این خوک لعنتی .
موفق باشی .
۲۱ خرداد ۱۳۹۳
درود بر شما جناب عبدی عزیز.
اتفاقا من هر وقت این شعر را میخوانم،با خودم درگیر میوم سر اینکه عیبش کجاست.
یک عیبی دارد که هر چه میکنم،برطرف نمیشود.
باز هم سپاس بابت اینکه میخوانید و اهمیت میدهید.کارتان بسیار باارزش است.
موفق باشید.
۲۲ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید