بعد از تو محوم پشت دود تلخ سیگارم
از شعرهای بی مخاطب سخت بیزارم
شب زنده داری ناامید از قصه ی صبحم
در شعر ها جان می سپارد جسم بیمارم
هر شب به یادت واژه ها را شعر می کردم
رفتی و من حالا بدون شعر بیدارم
آن روزهای عاشقانه، خاطرات خوب
در این شب دلگیر می آید به پیکارم
زیر غبار خاطراتت رفته ام از یاد
مانند
... دیدن ادامه ››
قاب کهنه ای بر روی دیوارم
در آرزوی دیدنت جان می دهم اما
در خواب هم حتی نمی آیی به دیدارم
از من چه مانده؟ نقش گنگ زندگی یا مرگ؟
بعد از تو محوم پشت دود تلخ سیگارم