در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش مشروطه بانو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:26:36
۰۲ تا ۲۶ اسفند ۱۳۹۰
۱۹:۰۰  |  ۳ ساعت
بها: ۱۰,۰۰۰ تومان

<p><strong>یادداشت کارگردان :</strong></p> <p>فکر استفاده از ایده پیرنگ نمایشنامه های تراز اول دنیای ادبیات دراماتیک فکر تازه ای نیست ، برخی از مهم ترین نمایشنامه نویسان فرنگی به این روش آثاری مستقل و شایسته تحسین نوشته اند و وام داری اثر خود را به اثر مشهوری که الهم بخش آنها بوده پنهان نکرده اند . <br />در ایران ما نیز از صد و چند سال پیش تا کنون این مسیر در ادبیات نمایشی ، داستانی و سینمایی طی شده و معدودی هم نتایج تامل برانگیز به بار آورده . این بنده در سالی که رفت به دو تا از نمایشنامه های آنتوان چخوف نگاهی داشتم که حاصلش شد نمایش " همه فرزندان خانم آغا " و قضاوتش برعهده تماشاگران . اما چون اصل و ذات این تجربه بدون پیش داوری درباره نتیجه اش به نمایشنامه نویسی کنونی ما که از کم رشدی فکر و مفهوم و سستی قصه و شخصیت سازی ماندگار رنج می برد ، کمک می کند . <br />باردیگر بر آن شدم که اقتباس دوری از ملاقات بانوی سالخورده فردریک درونمات انجام بدهم . اقتباسی که می کشود به ایده دراماتیک و پیرنگ اصلیاین اثر بزرگ محدود شود و در حوزه اندیشه و مفهوم و درون مایه مستقل و ایرانی بماند . معتقدم چنین آثاری زمانی می توانند بیشتر به نمایشنامه نویسی و تیاتر ایرانی یاری دهند که فقط محدود به برگزدان اسامی شخصیتها و تقلید نعل به نعل صحنه ها همراه با شوخی های وطنی نشوند . <br />اما متن و اجرای این نمایش را به استادی بزرگ پیشکش می کنم که نه تنها نمایشنامه ملاقان بانوی سالخورده که تیاتر را برای ما ترجمه کرد . کسی که نه شیفته تیاتر و فرنگستان که شیفته شناخت ذات انسان است . انسانی که در تیاتر ایرانی هم می تواند ذات و فردیت مستقل خود را بیابد و در دنیای ادبیات دراماتیک ماندگاربماند . <br /><strong>پیشکش به استاد حمید سمندریان </strong></p>

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

اخبار

›› نگاهی به نمایش مشروطه بانو

›› ”مشروطه بانو” درون مایه و اندیشه‌ای ایرانی دارد

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دلم نمیخواست تموم بشه .
دوست داشتم تا سپیده ی صبح فردا ادامه داشت این کار !
" اقتباس یا آداپتاسیون " ، یا " انتظاری که برآورده نشد "

دیر هنگام اما برای ثبت در تاریخ
با دستان خالی ، و به همراه قلبم ، تقدیم به حسام خالقی نازنین

بعد از کار درجه یک و دوست داشتنی ِ " همه ی فرزندان خانم آغا " این دومین کاری بود که از حسین کیانی عزیز دیدم .
در این مجال سعی دارم به صورت تطبیقی و مقایسه ای به بررسی این دو نمایش بپردازم . البته معمولا نقد تطبیقی بر دو اثری نگاشته می شود که یک نمایشنامه ی واحد و دو کارگردان متفاوت دارند . اما من به سه دلیل از این سبک نقد استفاده می کنم . اول این که نویسنده و کارگردان هر دو اثر یک نفر است . دوم اینکه بر نمایش " همه ی فرزندان خانم آغا " نقد و نظری ننوشتم و سوم و مهمتر اینکه ، متن هر دو اثر ، از نمایشنامه های بزرگ جهان اقتباس شده اند ؛ " همه ... دیدن ادامه ›› ی فرزندان خانم آغا " از « باغ آلبالو » و « مرغ دریایی » چخوف ، و " مشروطه بانو " از « ملاقات بانوی سالخورده » فردریش دورنمات .

نخست اقتباس ؛
دکتر ناظرزاده کرمانی می گوید :
« در نمایشنامه‌نویسی ماندگار دو نوع ‏نمایشنامه وجود دارد ؛ یکی اَبَر نمایشنامه (مَستر پُلی) و دیگری کلان نمایشنامه . باغ آلبالو ، کرگدن ، ‏خانه برنارد آلبا ، خانه عروسک و در انتظار گودو ، جزء ابر نمایشنامه‌ها یا مستر پلی‌ها هستند . ابر ‏نمایشنامه‌ها خلق شده‌اند که ماندگار باشند و سبب خلق آثار دیگر شوند . راز ماندگاری این آثار و از ‏ویژگی‌هایی که می‌توانیم در این آثار بشناسیم ، این است که آنها الهام بخشند . الهام پذیری از این ‏آثار هم نوعی بینامتنی است و تجربه‌ای است که برای تئاتر می‌تواند راهگشا باشد . به نظرم ‏الهام‌پذیری از چنین آثاری راه خوبی است و این نوع نمایشنامه‌ها می‌تواند به همه نمایشنامه‌نویسان ‏جهان کمک کند . کار عمده در الهام پذیری این است که نمایشنامه‌نویس ، روح و فرهنگ غالب ‏سرزمین خود را در این آثار بدمد .»‏
حالا به نظر من ، این روح و فرهنگ ایرانی در هر دو نمایشنامه دمیده شده و نویسنده به خوبی به فرهنگ ایرانی ‏در اثرش نزدیک شده است .
اما با این حال در این دو اثر تفاوت هایی نیز در نوع اقتباس دیده می شود چه از نظر فنی و چه از نظر کیفی و کمی ؛
کیانی در " مشروطه بانو " در اقتباس بسیار موفق تر عمل می کند تا در " همه فرزندان ... " . چرا که در " مشروطه بانو " اقتباس فقط به استفاده از ایده ی دراماتیک نمایشنامه ی " ملاقات با بانوی سالخورده " محدود شده و در حوزه ی اندیشه ، مفهوم و درون مایه ، داستان و اتمسفر مستقل و ایرانی می ماند . هر چند همانطور که < صمد چینی فروشان > در نقدش اشاره می کند ، در دو صحنه ی اجرای تئاتر در ضیافت استقبال از مشروطه بانو ( که از لحظات بسیار خوب و جذاب نمایش است ) ، و پیر ولی و دخترانش گوشه چشمی - خود آگاه یا ناخود آگاه - به نمایشنامه های هملت و شاه لیر داشته است .
اما در" همه ی فرزندان خانم آغا " به نظر می رسد بیش از اینکه اثر ، یک اقتباس باشد ، یک آداپتاسیون ( بومی سازی ) از تلفیق دو نمایشنامه ی < باغ آلبالو و مرغ دریایی > است . از آن جهت که در " همه فرزندان ... " علاوه بر استفاده از ایده ی دراماتیک < باغ آلبالو > ، رویداد ها و شخصیت های به شدت مشابهی از این نمایشنامه و بخصوص < مرغ دریایی > استفاده شده است . حتی درون مایه ی نمایش شباهت زیادی به باغ آلبالو دارد ( که در بحث محتوا به آن می پردازم ) ؛
شخصیت " اصغر عاجز " به شدت شبیه ِ شخصیت " برمولای لوپاخین " در باغ آلبالوست .
صدای بلدوزرها هم همان صدای تبر در باغ آلبالوست . این صدا در هر دوی این نمایشنامه ها نماد و آوای هجمه ی مدرنیسم به سوی سنت است ( که این مسئله بارها به صورت های دیگر در نمایش مورد تأکید قرار می گیرد ) . صدای دهشت باری که لرزه بر اندام خانم آغا و خانه ش ، و پابه پای آنها ، تماشاگر نیز می اندازد .
شروع نمایش هم شبیه ابتدای باغ آلبالوست ؛ در ابتدای نمایش صحنه خالی ست و از بیرون صحنه صدای جماعتی می آید که به استقبال خانم آغا و خدارحم رفته اند که از سفر زیارتی عتبات بازگشته اند . این استقبال البته با چاووشی خوانی بسیار زیبای " ید الله " با بازی < امیر رضا دلاوری > نیز همراه میشود . اینجا کیانی خواسته نمایشنامه ی خود را از درون ذهن مخاطب آغاز کند . چراکه صحنه ی خالی و صدای بیرون صحنه به تماشاگر این امکان را می دهد تا در لحظه ای کوتاه شخصیت ھا را در ذھن مجسم کند .
عشق های زنجیر وار ِ پرملال ، کهنه و یک طرفه ، شخصیت < طاووس > که عینا همان < نینا زارچنایا > ی مرغ دریایی ست ، ازدواج < مدودنکو و ماشا > که شبیه ازدواج < یدالله و سروناز > است ، خودکشی خدمت علی در پایان که شبیه خودکشی < کنستانتین ترپلف > است ، و حتی نماد پردازی ، همه و همه تأثیر هایی ست که کیانی از " مرغ دریایی " گرفته است .
ولی با همه ی این تفاسیر و علی رغم اینکه نویسنده در متن خود از این دو نمایشنامه ، با این وسعت یاری گرفته ، اما تمام تلاش خود را خرج کرده تا این یاری گرفتن شکلی ایرانی به خود بگیرد . " همه ی فرزندان خانم آغا " راه خود را می رود و یک نمایش نامه ی کاملا ایرانی ست که هویتی مستقل دارد ؛ چه از لحاظ ساختار درام ، داستان ، زبان و شیوه ی نگارش مختص کیانی ، و چه از لحاظ حرفی که میزند . یعنی توانسته درون مایه ی خود ( که شباهت ِ بنیادینی به درون مایه ی باغ آلبالو دارد ) را با شرایط جامعه ی خود هماهنگ کند .

مفهوم و درون مایه ؛
همان طور که گفته شد کیانی در " مشروطه بانو " ایده ی دراماتیک نمایشنامه ی " ملاقات بانوی سالخورده " را به کار می گیرد و بوسیله ی آن ماجرایی را در بستر تاریخی ِ مشروطه خواهی مردم ایران روایت می کند . دورانی که با دو مفهوم قابل تأمل آمیخته شده است ؛ آزادی خواهی و استبداد . پس در نگاه اول به نظر می رسد که میخواهد از این دو مفهوم سخن بگوید . اما عملا مشروطه خواهی به حاشیه می رود و نمایش بیشتر به ماجرای انتقام و خرده داستان های حول ِ آن می پردازد و ما جز در چند مورد که دیالوگ های زیبا و البته سطحی ی از زبان میرزا آقا حسینی ( روحانی ) ، اعتماد الدوله ( سانسورچی ) و میردستان ( فرمانده قوای استبداد ) می شنویم به معنای عمیق تری نائل نمی شویم .
اما اگر کمی دقیق تر بنگریم ، درمی یابیم ، مشروطه بانو راوی ِ تــــحــــول و دگرگونی ِ آدم ها در نقاط ِ عطف ِ تاریخی است . تحول ِ < پیر ولی ِ صاحب دستور > و < میردستان > ، که جایگاهشان در طول این 27 سالی که از ماجرای به ظاهر کشته شدن همسر < به بانو > می گذرد در آزادی خواهی و استبداد طلبی عوض شده است . و مهمتر از همه تحول < به بانو > ؛ او که در طول نمایش فقط به انتقام می اندیشد و در آغاز نمایش به خاطر کمک های ظاهری ش به قوای مشروطه خواه ، که زمینه چینی ِ اوست برای نیل به هدف اصلیش ، ملقب به مشروطه بانو می شود ، در پایان نمایش به راستی تفنگ مبارزه با استبداد را بدست می گیرد .
با این اوصاف و در یک جمله ، زیر متن و درون مایه ی این نمایش تا حدود زیادی ضعیف و گنگ است .
هرچقدر زیر متن مشروطه بانو ضعیف است ، در " همه فرزندان خانم آغا " شاهد یک زیر متن بسیار قوی و عمیق هستیم . کیانی توانسته به زیبایی مفاهیم مورد نظر خود را همچون روحی در قالب ، و تار و پود نمایشش بدمد .
خانه در " همه فرزندان " کارکردی فراتر از یک مکان دارد و جزء مهمترین عناصری ست که کیانی در مورد آن دست به نماد پردازی می زند . در واقع تضاد و تقابلی که میان خدمت علی و طاووس ، و خانم آغا بر سر فروش خانه وجود دارد ، تضاد و تقابلی ست بر سر قدرت و تفکر مادر . یعنی آنچه برای نویسنده و کارگردان مھم بوده بیشتر درگیری فرزندان با روح و تفکر حاکم بر خانه است . و این بدان معنی ست که ؛ علاوه بر اینکه مدرنیسم از بیرون هجوم می آورد ( صدای بلدوزر ها ) ، از داخل نیز ما شاهد تقابل سنت و مدرنیته هستیم . در واقع کیانی در لایه ی دوم نمایش خود ، همانند چخوف ، دوران گذار از سنت به مدرنیته را هدف قرار داده است . اما نتیجه گیری و قضاوت او در مورد این دوران ، چیزی جز پوچی ، سیاهی ، تباهی و بن بست برای همه ی شخصیت ها نیست . و این درست بر خلاف دیدگاه چخوف در باغ آلبالوست . ( چرا که باغ آلبالوی چخوف در آخرین تحلیل نفی کننده ی زندگی نیست ، بلکه از امید به آینده سرشار است . در باغ آلبالو ، فروش باغ حکایت از وداع با گذشته دارد ، گذشته ای که رو به افول است و تبری که به کنده‏ی درخت‏ها می‏خورد ، تبری است که زندگی قدیم و اشرافیت رو به زوال را واژگون و دگرگون می‏سازد . حتی بسیارى از منتقدین در طى هشتاد سال گذشته به شکل هاى گوناگون درصدد مقایسه میان سرنوشت باغ آلبالو و سرنوشت روسیه برآمده اند و از این طریق چخوف را داراى دیدى پیشگویانه توصیف کرده اند . )
از دیگر سو ( لایه ی سوم نمایش ) ، خانه در اینجا نماد مملکت است و خانم آغا نماد حاکمیت . وی فردی متوهم و به شدت مذهبی است . در سفرهای متعددش به عتبات مقدسه ، بذل و بخشش های بی اندازه ای به مردم این شهر ها می کند به طوریکه در بین مردم آنجا از معروفیت و محبوبیت بسیار بالایی ( حتی محبوب تر از خانه ی خود ) برخوردار است . برای درک احوالات متوهمانه ی خانم آغا ذکر یک نمونه از دیالوگ های خود او کفایت می کند که در پاسخ نگرانی های فرزندان خود در مورد از دست رفتن خانه می گوید : « این مُلک متعلق به من و تو نیست که نگرانش باشیم خدمت علی . صاحب اول و آخر این ملک حضرات ائمه اطھارند . ما فقط وسیله ایم ، وسیله که از خودش اختیاری نداره . فقط باید توکل کنیم و توسل »
البته متوهم بودن خانم آغا از میانه ی نمایش بیشتر هم می شود ، تا جایی که خود را ھمپایه ی معصومین و امامزادگان می بیند و به دنبال شجره نامه ، ساخت بقعه و بخشیدن تبرک به مردم است و برای خود جشن میلاد می گیرد .

اما نکته ی جالب این است که کیانی از یک سو در آثارش نقد سنت می کند و از سوی دیگر از عناصر نمایش سنتی و قراردادھای آن سود می برد . تعلق خاطر کیانی به تعزیه از کسی پنهان نیست . او در مشروطه بانو ھم از ھمان ابتدا با صحنه ی دوار خود ادراک نمایش سنتی از مکان و حرکت را به ما منتقل می کند . برای مثال در ھمان ابتدای نمایش وقتی مشروطه بانو و دخترش سوار بر کالسکه دور صحنه می چرخند ، این قرارداد که به معنای حرکت و تغییر مکان است – ھمان طور که در تعزیه و نمایش ھای دیگر ایرانی سراغ داریم - با ما بسته می شود . ضمن اینکه تقابل سنت و مدرنیسم در " مشروطه بانو " به صورت " تقابل استبداد خواه و مشروطه خواه در بدنه ی درام ، جلوه گر می شود که در مورد کیفیت ِ پرداخت آن سخن گفتم .

پایان بندی هر دو نمایش ،
که به نوعی نقطه ضعف هر دو به حساب می آید ( البته این ضعف در مشروطه بانو بیشتر به چشم می آید ) ؛ خود کیانی صراحتا می گوید به پایان ِ قاطع و نقطه گذاری داستان نمایشنامه معتقدم و این را لااقل در هر دو اثر ، در عمل نشان می دهد .
و این یعنی یک پایان کلاسیک . ببینید اساسا حُسن پایان بندی کلاسیک این است که ؛ ذهن مخاطب بعد از اتمام کار تماما معطوف به زیر متن ها و معناهای پیش و پشت قصه می شود و معنای نهفته در زندگی و شرایط خود را می بیند ، نه اینکه ادامه ی قصه و سرنوشت شخصیت ها را در ذهن خود بسازد .
با این تفاسیر ، ما در " همه ی فرزندان خانم آغا " می بینیم کیانی هم مانند چخوف در باغ آلبالو همه چیز را میگوید با این تفاوت که کیانی نتیجه ی داستان خود را حاضر و آماده در اختیار مخاطب قرار می دهد و حتی توضیح واضحات می دهد .
نگاه کیانی به زندگی و اجتماع نیز در هر دو اثر کاملا متفاوت و شاید متناقض است که این مهم ، در پایان بندی درام ، در هر دو نمایش جلوه ی بیشتری به خود می گیرد ؛
در " همه فرزندان خانم آغا " نگاه کیانی به زندگی و اجتماع یک نگاه تلخ ، نا امید ، سیاه و توأم با سیاه نمایی ست . در پایان نمایش ، < خانم آغا > دیوانه و علیل می شود . < خدا رحم > از غصه ی خانم آغا دق می کند . < خدمت علی > معتاد می شود و سرانجام خودکشی میکند . < طاووس > شکست خورده ، دست از پا دراز تر به خانه برمی گردد . اصغر عاجز ِ تازه به دوران رسیده ، خانه و خانم آغای علیل را یکجا به دست می آورد و عقده ی تاریخی ِ خودش و پدرانش را می گشاید . در این میان فقط < یدالله و سروناز > که دو شخصیت فرعی نمایش هستند با هم ازدواج می کنند و صاحب دوفلو می شوند ، هرچند آنها هم از زندگیشان راضی نیستند .
اما در " مشروطه بانو " نگاه نویسنده کاملا متفاوت است ، یعنی دقیقا یک نگاه خوشبینانه و امیدوارانه را می بینیم . در پایان نمایش ، محاصره ی خانه ی پیر ولی شکسته می شود ، قوای استبداد بدون هیچ مقاومتی تسلیم می شوند . مشخص می شود که همسر < به بانو > زنده است و مهمتر از همه فرزند < کوکب > ( بهناز جعفری ) بدنیا می آید که این خود می تواند نماد زندگی و پویایی و پیروزی باشد .
اما شروع هر دو نمایش بر خلاف فرجام های ضعیف شان ، بسیار عالی و گیرا هستند .

هر چقدر بازی های بازیگران " همه ی فرزندان خانم آغا " عالی هستند ، در " مشروطه بانو " علی رغم حضور بازیگران توانا تا دلتان بخواهد بازی های معمولی می بینیم .
درست است که در " مشروطه بانو " ، ظاهرا علی سلیمانی ، مسعود میرطاهری ، شهرام حقیقت دوست و ... بازی های خوبی ارائه می دهند اما به نظر من ، این بازی حتی 30 درصد از توانایی آنها هم نیست . که البته آنها تقصیری ندارند ، بلکه نقش ها و روند نمایش به آنها اجازه ی خودنمایی بیشتر نمی دهد .
اما اگر بخواهم از یک بازی خوب یاد کنم قطعا به بازی خوب < آذر خوارزمی > اشاره میکنم که با بیان قاطع و عکس العمل های خود جای حرفی را باقی نمی گذارد .
هومن سیدی هم واقعا خوب نبود و حتی مناسب این نقش نبود . حتی با این وضعیت ، چه بسا اگر نقش او و شهرام حقیقت دوست عوض می شد اتفاقات بهتری می افتاد .
در مورد تعویض بازیگرها در اجراهای بعد از جشنواره هم به نظرم فقط ایوب آقاخانی توانست بازی ِ بهتری نسبت به سیامک صفری ارائه دهد و دیگرانی مثل < سعید چنگیزیان > ، < وحید رهبانی > و < خسرو شهراز > که بجای < بهزاد فراهانی > نقش < پیر ولی صاحب دستور > را بازی کرد ضعیف تر از بازیگران اولیه بودند . البته < مهران امام بخش > در نقش < میرزا آقا حسینی > جایگزین شایسته ای برای < خسرو شهراز > بود .
در " همه فرزندان خانم آغا " اما بازی ها همه خوبند بجز < هومن سیدی > ( که از اجرای دوازدهم جایگزین شهرام حقیقت دوست در نقش خدمت علی شد ) . < رویا تیموریان ، حمید رضا آذرنگ و امیر رضا دلاوری > ، یک سر و گردن از دیگران بالاتر ، با باری های مثال زدنی و تحسین برانگیز خود لذت نمایش را دوچندان کردند .

و اما طراحی صحنه ؛
ببینید ، از طراحی صحنه به عنوان عنصری یاد می‌شود که می‌تواند به هنگام اولین برخورد مخاطب با نمایش ، راه را بر هر عامل ِ مزاحم بسته و روح و ذهن تماشاگر را دربست ، در اختیار فضای موجود در نمایش قرار دهد .
طراحی صحنه ی هر دو کار بسیار عالیند و از نقاط قوت شان محسوب می شوند . اما به نظرم حتی در این مورد هم ، " همه ی فرزندان خانم آغا " از " مشروطه بانو " کیفیت بالاتری دارد چرا که مفاهیم نمایش را نیز بخوبی انتقال می دهد . البته قصد ندارم با یک نگاه ، طراحی صحنه ی هر دو اثر رو مورد قضاوت قرار دهم ، چراکه این دو کاملا با هم متفاوتند چه از لحاظ سبک و سیاق ، و چه از لحاظ کارکرد در داستان .
در نمایش " همه ی فرزندان خانم آغا " طراحی صحنه واقع گرایانه است و همزمان سمبولیک . صحنه‌آرایی طبق یک تعریف ساده کلاسیک ، ضمن اینکه در جھت فضا سازی متناسب با موقعیت می آید ، به واسطه ی کارکردھای ساختاری و انطباق آن با رویکردھای محتوایی ، اھمیت زیبایی شناسانه پیدا می کند و پس از این دو بھتر است که قواره آن برای مخاطب زیبا ھم باشد .
صحنه نمایش کیانی در " همه ی فرزندان خانم آغا " به خوبی پایبندی خود به هر سه شرط را نشان می دهد . یعنی اولا به بهترین شکل ممکن حیاط یک خانه ی قدیمی که قبلا در آن تعزیه اجرا میشده و مکان وقوع رویداد ها و اتفاقات نمایشنامه است را نشان میدهد و کاملا در خدمت فضاسازی قصه است . ثانیا تیرک های نگه دارنده ی دیوار ( خانه های همسایه در حال پیشرفت و بازسازی هستند اما این خانه در آستانه ی فروریزی ست و به ضرب این تیرک ها سر ِ پا نگه داشته شده ) ، و اینکه در دکور از هیچ دری استفاده نشده است ( گویی هیج راه گریزی برای آدم های نمایش ، از سرنوشت محتومی که در انتظارشان است وجود ندارد ) ، به صورت نمادین مفاهیم نمایشنامه را به مخاطب نشان میدهد و در آخر هم جذابیت بصری زیادی برای مخاطب دارد .
در " مشروطه بانو " طراحی صحنه تفاوت زیادی دارد . چرا که اتفاقات نمایش در یک مکان واحد روی نمی دهد و این به عهده ی صحنه است تا این عدم وحدت مکان را به ما نشان دهد و این خود مهمترین دلیل است تا از یک طراحی صحنه ی متفاوت استفاده شود . ضمن اینکه مطابق با کلیت اثر که به قول سینمایی ها پروداکشن سنگینی دارد ، از طراحی صحنه مجلل و باشکوهی نیز سود می برد . یک دکور پر زرق و برق ، سه بعدی و دوّار ، که البته منطق فنی و زیباشناسانه نیز دارد .
موسیقی زنده در " مشروطه بانو " به نظرم جذابیت خاصی نداشت ، آواز خواننده هم از کیفیت بالایی برخوردار نبود .
فضا سازی ِ نوستالژیک در "همه فرزندان خانم آغا " بسیار لذت بخش بود . حوض ، تخت ، سماور ، گلدان ها ، استکان های کمرباریک، چادر نماز گل گلی ، دستمال ابریشمی ِ خدمت علی ، پیجامه های راه راه ، روسری خانم آغا و و پرده ی عقب صحنه ، همه و همه روح هر کسی که ذره ای به فرهنگ و گذشته ی این ممکلت تعلق خاطری داشته باشد را جلا می دهد .
طراحی لباس " مشروطه بانو " هم کیفیت بسیار خوبی داشت .
بروشور هر دو اثر بسیار شبیه به هم هستند و هر دو چیز خاصی برای گفتن ندارند ، جز اینکه جنس هر دو از کاغذ کاهی است تا فضای نوستالوژیک آثارشان را در بروشور ها هم ببینیم .
ضمن اینکه از طرف حسین کیانی متن و اجرای " مشروطه بانو " به < استاد حمید سمندریان > و متن و اجرای " همه فرزندان خانم آغا " به < فریده سپاه منصور > بانوی بی بدیل تئاتر ایران تقدیم شد .

اما اگر بخواهم در یک جمله " مشروطه بانو " را با " همه ی فرزندان خانم آغا " مقایسه کنم ؛ من 5 دقیقه ، فقط و فقط 5 دقیقه نگاه کردن به دکور " همه ی فرزندان خانم آغا " را از همه ی 3 ساعت و اندی نمایش " مشروطه بانو " دوست تر میدارم .
در پایان برای حسین کیانی در ادامه ی راهی که در پیش گرفته آرزوی موفقیت می کنم و عرض می کنم ( به قول دوستی ) تــئــاتــر امــروز مــا بــدون حــســیــن کــیــانــی چــیــزی کــم خــواھــد داشــت .

عاشق چخوف ، مرغ دریایی ش و این دیالوگ پایانی ِ نینا زارچنایا به ترپلف هستم :
حالا می دانم که در کار ما - ما که بازی می کنیم یا می نویسیم - مهم شهرت و افتخار یا آنچه من روزی در آرزویش بودم نیست . مهم آن است که بدانیم چطور بردبار باشیم ، چطور صلیب خودمان را به دوش بکشیم و ایمانمان را از دست ندهیم . من ایمان دارم و کمتر آسیب می بینم . وقتی به حرفه ام فکر می کنم دیگر از زندگی نمی ترسم .
۱۵ تیر ۱۳۹۱
@ سماء علیخانی ؛ درود بر سماء عزیز . ممنون از لطفت و سپاس از اینکه لطف میکنی و منو میخونی . مرسی دوست عزیز
@ حسین کریم ؛ درود حسین جان . خوشحال شدم اسمتو دیدم . ممنون که وقت گذاشتی و خوندی . لطف داری تو . اتفاقا دوست خیلی عزیزی هم هست :) برقرار باشی
@ محمد تاجیک ؛ درود بر محمد عزیزم . خسته نباشی پسر . امیدوارم که کنکورتو عالی داده باشی . ممنون از لطفت و اینکه منو خوندی . زنده باشی :))
۱۷ تیر ۱۳۹۱
حسام خالقی ؛ سلام حسام جان . خواهش میکنم . واقعا قابلتو نداشت . فقط خودت و خدا می دونید که چقدر به گردن من حق داری . خوبیاتو هیچ وقت فراموش نمی کنم .
برای بار دوم و سوم خواهش میکنم . لطف داری . مرسی که وقت میزاری و منو میخونی .
بله در جریانم :)) خوشحالم اگه اینطور بوده . به امید خدا همچنان هستیم در خدمت تون پسر خوب :)
۱۷ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام به همه ی دوستان جدید،دیشب به تماشای نمایش "مشروطه بانو" رفتم و خواستم نظرم رو بنویسم.
نمایش "مشروطه بانو" اثر زیبای "حسین کیانی" خیزش خون خواهانه ی بانوی داغداری است که سالها برای خونخواهی و انتقام مرگ شوهرش صبر کرده است،نمایش عدالت خواهی،آزادی خواهی،مهرورزی،عشق(عشقی که در لحظه ای بوجود می آید) و نفرت(که سالها میگذرد تا شکل بگیرد) در یک بستر کاملا ایرانی که ریشه در تاریخ و تحولات وطنمان دارد.
حسین کیانی در جایگاه نویسنده و کارگردان همچون برخی از بزرگان تئاتر و سینما خود را وامدار این هنر میداند و به حتم در این نمایش میخواهد دین خود را به هنر تئاتر ادا کند،صحنه ی تئاتر در مشروطه بانو به مثابه ی مکانیست برای کشف حقیقت و نیز کمک به آزادی خواهی و حق طلبی و دری از آگاهی و تامل برای مخاطب میگشاید.
کارگاه بکاء در طول داستان مشروطه بانو نقشی متغیر دارد،در آغاز و سابق تر صحنه ای برای نمایش تعزیه که نمادی از تصویر رویارویی حق علیه باطل چهره ای خالص از هنر نمایشی ایرانی است و بعد صحنه ی نمایش استقبال از "به بانو" و متعاقبا کمک به جنبش آزادی خواهانه و بعد برملا شدن حقیقت از پس آن نمایش است و در آخر هم مکان حسر داوطلبانه و بعد حصر اجباری "پیرولی صاحب دستور" است.
استفاده ی بصری هوشمندانه از رنگ قرمز هم از نکات قابل توجه اثر بود،قرمزی که در آغاز بر پیکره ی صحنه ی نمایش که شروع انتقام جویی بود و در ادامه ... دیدن ادامه ›› نوری بر چهره ی "به بانو" در لحظاتی که از انتقام دم میزد و قرمزی خون ریخته ی "عبدل" که جهل و دورویی باعث آن بود و در لحظاتی قرمزی بالشتی که برای لحظه ای آسایش بود و قرمزی سیب که نمادی از حیات برای "کوکب" و فرزندش بود و در آخر باز هم همان سیب قرمز نمادی از عشق و خوشبختی برای "جمهور" و "سرمه" بود.و این تبدیل آتش انتقام به عشق و خوشی همان خط سیر داستان بود.
حالت دراماتیک و روایات داستانی متعدد این اثر به لطف بازی های هنرمندانه و طراحی صحبه و نور پردازی خوب تماشاگر را با وجود زمان طولانی راضی نگه میدارد،برای من که برای اولین بار در تئاتر شهر به تماشای نمایشی میرفتم بسیار خوب بود و از این اولین حضور خوشحالم.صحبت از کاستی ها و نقص ها به عهده ی دوستان و بزرگان