در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش آلفرد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:13:10
از فروردین ۱۳۹۸
۲۱:۳۰
بها: ۳۰,۰۰۰ تا ۶۰,۰۰۰ تومان
مردی تصمیم به خودکشی دارد که در آخرین لحظات، جنی از بطری بیرون می آید و تلاش می کند تا او را از این کار منصرف کند و ...


›› فروش اینترنتی بلیت در دیگر سایت‌های محترم انجام می‌شود

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با احترام فراوان به رای و نظر همه ی دوستان گرامی:

یادداشتی پیرامون متن نمایش "آلفرد"، نوشته ی "پاسکال نوواکی"

نوواکی آلفرد را در سال ۲۰۱۲ نوشت. در کمدی های سده ی بیست و یکمی، مرز مشخصی میان دلقک، مقلد، لوده و کسی که به مضحکه می پردازد وجود ندارد و بر همین اساس، «آلفرد» پاسکال نوواکی هم مبتنی بر کنش های شخصیت بی زمانی است که هیچ الگوی مشخصی را بر نمی تابد. گویی آلفرد در تقابل با شخصیت های دیگر این نمایشنامه، ترکیبی از پانتالون و زانی، آرلکن و کلمبین، مونتی پیتون، و حتی اسمیت های یونسکو را رخ می نمایاند. اگر چه در کمدی های سده ی بیستم دلقک ها به دو گروه دلقک های رنگی و دلقک های سفید تقسیم می شدند، اما آلفرد، دلقک سفید-رنگیِ بیخیالی است که توامان مظهر دقت و سخت گیری هم هست. دلقک نمایش آلفرد، بر خلاف دلقک های بورلسک که بیشتر بر لال بازی تاکید می کردند، وابسته به زبان گفتار است. یعنی شیوه ای که بر بازی زبانی مجزایی متکی است که در نهایت با همپوشانی و کنار هم نهادن تصادفی آن ها غیاب معنا یا انتقال معنا را در ذهن تداعی می کند؛ گزاره هایی که به مولفه ی انباشت و تکرار وفادار است و به همین علت قصه گویی را فراموش نمی کند، اما با کنار نهادن شیوه های ارسطویی روایت از واقعیت فراتر می رود و راه های خروج از رئالیسم را نشانه می گیرد.
شخصیت های نمایش ... دیدن ادامه ›› آلفرد هرگز نمی میرند، درست مثل دلقک ها. آن ها محکوم به زندگی اند؛ اما مبهوت و میخکوب شده. در شخصیت های نمایش آلفرد همه چیز در حال نو شدن است، البته همه آن ها می دانند که مرگ سرنوشت محتوم همه ی ماست، اما امروز نه… فردا!
نباید فراموش کنیم که تئاتر هنری زنده است که فقط روی صحنه می توانیم نتیجه و کارکرد انتخاب هایمان را بسنجیم. هر چند مولفه های دراماتیک بازی یک متن و یا حتی سکوت میان گفت و گوها، و شیوه های گوناگون مضحکه، کمدی، دلقک بازی و غیره برای کارگردان و بازیگر نمایش یک انتخاب است، اما نکته ی غیر قابل انکار این است که کمدی پاسکال نوواکی یک دشمن واقعی دارد، و آن رئالیسم است. در زندگی روزمره هم هر کدام از ما اغلب در محل تلاقی یا تطابق امر واقعی با امر خیالی می خندیم و به موقعیت های کمدی نزدیک تر می شویم. و بر این اساس، نمایش آلفرد راهی برای اشاره به موجودیت چنین موقعیت هایی است، و فرصتی است که با ابزارهای نوین فاصله گذاری، حقیقت زندگی مان را از دور تماشا کنیم، ناخودآگاه جمعی خود را نشانه بگیریم و بخندیم. اگر چه خنده ی «آلفرد» هدف نیست و تنها پیامد یک هدف است؛ هدفی که می تواند انسان را به انسان نزدیک تر کند.

هومن حسین زاده

مینا ۱۲&، آنا عـلـّامی و امیر مسعود این را خواندند
فرزاد جعفریان و R 0 y a این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام وخسته نباشید خدمت عوامل محترم نمایش
با توجه به طراحی پوستری که در همین سایت تیوال مشاهده کرده بودم...فکر نمیکردم کمدی باشه....ای کاش معضلات اقتصادی ،روحی فرد/خانواده و اجتماع در قالب درام /اجتماعی به اجرا درمیومد یا کمدی سیاه اما نتونست کمدی سیاه هم باشه.
.
و اما شروع نمایش :با طراحی صحنه و نوری که کاملا مناسب بود و تماشاچیان رو به دنیای درونی گدئون دعوت میکرد قابی توخالی که در پس زمینه اش نرده ها ..حصارهایی رو مشاهده میکردم همینطور دریچه های دیگری که برایم نماد دریچه های امید فرد به زندگی بود دریچه هایی بدون چارچوب کوچک و بزرگ که تداعی کننده روزنه های امیدی بود که در شش لته -وجه یا مکعب یا همان دنیای گذشته ی گدئون (دنیای با نظم ِگذشته ی گدئون!) دیده میشد...در ابتدای نمایش ما سایه هایی از دنیای محدود وافسرده ی فرد و تنهاییش را مشاهده میکردیم دریچه های بدون چارچوبی که در پشت انها نیز خط هایی به مثابه میله های زندان دیده میشد و کالبد گدئون که اقدام برای خودکشی کرد...تمامی این سایه ها به خوبی تماشاچی رو با دنیای گدئون اشنا میکرد که گویی هیچ روزنه ی امیدی در زندگی اش نیست یا در واقع
نمبیند....میزانسنها زمانی که گدئون بر روی میز و یا روبروی دریچه ها با سایه های نرده مانند قرار میگرفت که بالایش چراغ خاموش/روشن بود..بسیار دوست داشتم نمادی از وجود روشنایی در کنا ر هردرِ بسته ای برای انسانها بود .....و اما زمان روشن شدن چراغها متوجه پوسته ی بیرونی ِزندگی گدئون میشدیم ... دیدن ادامه ›› در واقع طرح راه راه کاغذ دیواری ،و خانه و زندگی عادی که معمولا ما انسانها با ظواهر بیرونی زندگی دیگران مواجه هستیم و کمتر به مشکلاتی که هر فرد در پس چهره و زندگی عادی خود دارد میپردازیم....من ترجیح میدادم دیالوگهای گدئون مانند :من تنهاترین هستم !و...از زبانش نمیشنیدم چون طراحی ابتداییِ نور وصحنه،خود گویای همه چیز بود و بازگوکردن دیالوگها و افراط در کمیک بودن از مفهوم اجتماعی و فردی کار بسیااار زیاد کاسته بود....و تکرار دیالوگ کلیشه ای اصلا جالب نیست......زمانی که نور مهتابی-نئون مداااام در چشم تماشاچی، فرای چشمک زدن باشد چیزی جز سردر و اعصاب خردی به همراه ندارد چون از پنج ثانیه هم بیشتر بود و بسیارازاردهنده بود...
حتی اگر همسایه طبقه چهارم در صحنه حضور نداشت کافی بود تا به توجه و مهربانی او نسبت به همسایه ی خودش گدئون پی ببریم .اینکه انسانها نیاز به ارتباط اجتماعی دارند ....حتی اگر فقط به دیالوگهای گدئون در مورد همسایه ط بالایی اکتفا میکردیم یا صدای خانم اسکویی را تلفنی میشنیدیم بنظرم مختصر و مفیدتر بود
ارتباط برقرارکردن با نمایش و درک مفاهیم آن بنظرم نباید یک تنه بر دوش بازیگر و دیالوگ باشد.!..بخشی از آن به تامل و درنگ مخاطب یا همان تماشاچی برمیگردد..برای همین در اواخر نمایش و رورانس اگر از زبان خانم اسکویی عزیز دعوت به مهربانی وتوجه و کمک به همنوع !را نمیشنیدیم خیییلی بهتر میبود...برای من دیالوگهای اضافه و افراط در بازی ،فقط و فقط گوشزد میکرد که:مخاطب ببین من میخواهم بگویم که...!/من دارم می گویم که معنی اکت و حتی ترجمه ی دیالوگهای من چیست ! در این حد توضیح دادن از ارزش هنری-مفهومی کار کم میکنه.
برای هر نمایشی قطعا زحمات فراوانی کشیده شده از جمله آلفرد..به بازیگران عزیز این مجموعه و همینطور عوامل پشت صحنه خسته نباشید میگم.ممنون.
بیش از پیش موفق باشید:)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید