((جهان بی فروغ یک نمایش))
فروغ فرخزاد اقیانوسی است با کرانه های فکری و حسی پروسعت...هنرمندی که دایره ی گسترده ی اندیشه، شعور،شهود و زیست اش، تاثیر معناداری بر نسل های فکری بعد خودش گذاشته است...
نه تنها در عرصه ی هنر و ادبیات به ویژه شعر که در عرصه های گسترده تر فرهنگی و اجتماعی و فردی، تاثیر فروغ در طول دهه های بعد از خودش همچنان درک می شود...
طبیعی است ساخت هر اثری بر مبنای زندگی یا اثری از او می تواند به شدت هیجان انگیز باشد و البته مخاطره برانگیز و دشوار... خطر بدین معنا که همواره ممکن است حرف و عملی به نامش جعل شود و اندیشه هایش به مقصود نا درست مصادره گردد!
**
فارغ از توجه به شیوه و نحوه ی اجرایی این نمایش که حتما واجد نکات قابل توجهی نیز می تواند باشد، این نوشتار معطوف به نقد خوانش خانم سارا تقوی در مقام نویسنده ای است که قرار است بر اساس شعری از فروغ ، جهان نمایشی خلق کند.
"علی کوچیکه..." ؛ روایت فروکاهنده ، سطحی و کلیشه ای و البته
... دیدن ادامه ››
واجد انگاره های ذهنیت تثبیت شده ی مردسالارانه است از محتوی شعری مترقی ،معترض و البته بسیار آگاه فروغ در شعر " به علی گفت مادرش روزی..." ...به نظرم این نمایش به لحاظ مضمونی و هستی شناسانه کمترین ارتباطی با محتوی شعری فروغ پیدا نمی کند... در این مونولوگ با یک روایت معمولی و تکرار شده(شاید تلویزیونی) مواجهیم..زن تنها و فقیری از پسرکش ، علی ، می گوید که از غم و غصه ی بی پدری، شبها بی خواب شده و از درس و مشق مدرسه افتاده ، به هوای جستجوی ماهی قرمزش تو حوض می افتد و خفه می شود ...شوهر غایب معلوم نیست کجا است اما زن در کمال انفعال منتظر است تا بالاخره یک روز مرد با دست پر(نعمت و رحمت!!)به خانه بازگردد . به همین دلیل درخواست جوانک لات همسایه را برای ازدواج رد می کند تا وفاداری و پاکدامنی اش را برای شوهر غایب، پدر مجهول الاهویه علی کوچیکه حفظ کند!
در شعر "به علی گفت مادرش روزی.."؛ ماهی ، حوض و آب نمادهای زیبایی هستند از خواست و اراده ی مبنی بر تغییر جهان تراژیک مبتذل و حقیر (هر چند با رویکردی نهیلیستی) ... ارتباط سمبلیک علی با آب و ماهی از همین رویکرد قابل بررسی است..
علی کوچیکه/نشسته بود کنار حوض/حرفای آبو گوش می داد/انگار از اون ته ته ها/از پشت گلکاری نورا،یک کسی صداش می زد/
پیشنهاد جهان زیستی متفاوت و نوع دیگری از بودن، در این شعر فروغ برجسته است در صورتی که در نمایش کوچکترین ارجاعی به این موضوعات قابل ردیابی نیست..
در شعر به علی توصیه میشه که به جای تغییر می تونه بمونه و بره شابدالعظیم و ماشین دودی سوار بشه و قد بکشه و خالکوبی کنه و جاهل پامنار بشه و یک زندگی حقیرانه رو ادامه بده ...
اما فروغ به طور نمادین در این شعر بلند می خواهد به جهان های ممکنه دیگری بیندیشد و ماهی نمادی است برای تغییر این دنیا و رهایی از ابتذال و روزمرگی های معمول و ویرانگر: (مانند)
دنیای آش رشته و وراجی و شلختگی/درد قولنج و درد پرخوردن و درد اختگی/ دنیای بشکن و لوس بازی/عروس دومادبازی و ناموس بازی/
در این نمایش همه ی درد علی به فقدان( دال) پدر در کنار ضعف و انفعال مادر ،تقلیل می یابد که البته انگاره ای مردساخته ای است و در ناخودآگاه ذهن نویسنده تثبیت شده. اساسا با جوهره ی اعتراضی شعر فروغ ارتباط چندانی ندارد. اعتراض در شعر فروغ به هستی رقت بار و روزمرگیه حقارت باره...از درد بودن در چنین محیطی گفته و تاکیدی روشنگری بر تغییر موقعیت لجن گرفته دارد..در نمایش، این رویکرد هستی شناختی به یک مشکل البته تراژیک خانوادگی ،فقدان پدر(که البته در جای خود بسیار قابل تامل و بررسی است) تقلیل و تحریف یافته.
ماهی ،علی را در شعر فروغ ، به سفری ورای زندگی روزمره دعوت می کند و از پیوستن به دریا صحبت می کند...
ای علی، من بچه ی دریام،نفسم پاکه،علی/دریا همونجاس که همونجا آخر خاکه،علی/هرکی که دریا رو به عمرش ندیده/از زندگیش چی فهمیده؟/خسته شدم ، حالم بهم خورده از این بوی لجن/ایقده پابه پا نکن که دوتایی/تاخرخره بریم توی لجن/
در واقع در اینجا هستی ماهی و علی یکی می شود... خواست علی و ماهی متحد می شود ..نجات از در لجن فرو رفتن... به دریا رسیدن..نجات از زندگی حقیر و مبتذل و تکراری ... آگاهی و فاعلیت بر شرایط ذلت بار و حقیر..
با چنین برداشت نادرستی از شعر فروغ ،نمایش"علی کوچیکه..." قطعا بی فروغ است.و الصاق نام و عکس و طرح فروغ نازنین به این نمایش ، غیر قابل باور است..