در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش آلستار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:42:29
امکان خرید پایان یافته
۲۷ دی تا ۱۳ بهمن ۱۳۹۸
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۴۰,۰۰۰ تومان
ترانه ای که از دل سرکوب و بغض و عقده های سرباز کرده بوجود می آید. زخم های که به شکل دومینو بر پیکر تمام جامعه و افرادش مینشیند. داستان دختری که برای رهایی از ناهنجاری خانوادگی و محیطی از منزل می گریزد با آرزوی یافتن ماوایی که بتواند رشد کند و محبتی که پدر و مادر بی مسئولیتش از و دریغ نموده اند، را بیابد...
  • تماشاگر گرامی، درب سالن راس ساعت آغاز نمایش، بسته می‌شود و به هیچ عنوان امکان ورود پس از بسته شدن درب وجود ندارد.

گزارش تصویری تیوال از نمایش آلستار / عکاس:‌ سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

خیابان حافظ، خیابان نوفل لوشاتو، نبش تقاطع رازی، پلاک ۱۸، عمارت نوفل‌لوشاتو
تلفن:  ۶۶۹۵۲۶۰۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
به نام خدا ضمن عرض خسته نباشید به گروه نمایشی آلستار
متن داستان نمایش آلستار را واقعا خیلی دوست داشتم. مشکلی که در جامعه ایران و سرتاسر دنیا زیاد به وجود می اید. کارگردانی نمایش خوب بود به چه دلیل به دلیل اینکه نو ع چیدمان و میزانسن بازیگران واقعا درست و خلاقانه بوده. صحنه آخر نمایش را واقعا دوست داشتم به طوری که بازیگر مرد جناب میرزا احمدی حس درون ایشان رادر بدن خود واقعا احساس میکردم. و همچنین بازیگر مردی که از قشر جنوب جامعه بوده و نه بی‌تقصیر و نه باتقصیر. عالی.
و همچنین بازیگر جوان دختر که شیرینی خاصی روی صحنه داشتند. و همیشه از بازپرس نوشابه طلب می‌کردند وپیتزا
شخصیت خاله داستان هم واقعا بی‌نظیر بودن.
درود بر کل گروه.
حمید تنقطار
۱۰ بهمن ۱۳۹۸
جناب حامی سپاس از مهرتون و لطف و توجهتون ممنونم که به تماشای نمایش ما نشستید
۱۱ بهمن ۱۳۹۸
باعث افتخار مابود ک از وقتِ باارزشتون گذشتین،و به نمایش ما نشستین
۲۹ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک نمایش کارگاهی بود و با چند تپق اما اجراش قابل قبول بودش آقای لهاک چرا آنقدر استرس داشتی ، همش از اینور به انور میدویدی ومیز و صندلی جابجا میکردی یه لحظه یاد جمله زهره مقدم افتادم برای نمایش اعتراف فرزین محدث (مثه یه دایی مهربون توی عروسی ) خلاصه نخسته
دایی مهربون تویه عروسی
:)))))))))))))
۲۸ دی ۱۳۹۸
ممنون از اینکه محبت کردین و وقت گذاشتین و تئاتر مارو دیدن
۲۹ دی ۱۳۹۸
ممنونم از همتون که محبت کردین نمایش مارو دیدین ممنونم ازهمه نظراتون
۳۰ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
منتظر حظور گرمتون هستیم