نمایش دارای صحنه های مهیج و وجد آور است. به گونه ای که بیننده هر چند لحظه یکبار دچار شک می شود. فریاد، حرکت های سریع و درهم برهم و کج و کوله، شخصیت های حیوانی کارکترها ، همه و همه به زیبایی و نویی کار افزوده بود. موسیقی متن همراه صحنه ها بود اما در برخی صحنه ها جای خالی موسیقی مناسب حس می شود.
به نظر من داستان خط و سیر مشخص و منطقی نداشت، و اکثریت صحنه ها به دور بن اصلی داستان می گردد. از این نظر تشبیه روند کار به دایره نمی تواند نامناسب باشد. این برای من کمی نا ملموس بود، اما بینندۀ آشنا با این سبک کار مسلما آزرده نخواهد شد.
صحنه ( نمیدانم نام علمی آن در تئاتر چیست ) فاقد دکور مناسب بود و حس خاصی منتقل نمی کرد. بیننده بایستی تمام صحنه ها را در ذهن خود مجسم کند. که بعضا تجسم صحنه قصابی و دربار پادشاهی آن هم در تعویض های پی در پی و سریع روند کار کمی مشکل است. البته بازیگران تمام سعی خود را داشتند تا با بدن و حالات و طرز ادای دیالوگ ها بر این مشکل ( شاید مشکل باشد شاید نه !!) فائق آیند.
خسته نباشید
آنتیگونه دختری در تمام دوران ها
متن نمایش تلفیق افسانه و رویدادهای امروز را درهم آمیخته و زبانی برای تکرار رنج و غرور دختری دارد که میخواهد برخلاف انچه تحمیل میشود ایستادگی کند و به زیبایی توانسته ست دیالوگهایی را با زبان امروز و گذشته بیامیزد و کشش لازم را ایجاد کند ..
کارگردان از ایده های خوبی برای اجرایی کردن این متن استفاده کرده ست اما برای چنین اجرایی با حجم بازیگران و داستان نیازمند به فضایی بیشتر و استفاده ی بهتر از المانهای دیگر تئاتر مانند نور و دکور ست تا بتواند تاثیر گذاری لازم را بر مخاطب داشته باشد
بازیها و موسیقی خوبند تسلط کافی بازیگران و جاگذاری مناسب موسیقی درست اتفاق میافتد اما گریم ، طراحی لباس در سطحی متوسط و کلیشه ای اند اما با تمام این موارد، پتانسیل کافی برای رشد و پیشرفت خوبی برای این گروه وجود دارد که مطمئنا با تجربه های بیشتر دوراز دسترسشان نخواهد بود ...
با ارزوی موفقیت و خسته نباشید به کارگردان و گروهشان
20شهریور 93
مواجهه شورشیِ انسان با خدایان در این نمایش بسیار جالب توجه بود:
آنتیگنه: « من شرفم را در برابر فرمان خدایان نیز بر زمین نمیگذارم »
کرئن: « پیرمرد! ... مرا از خدایانتان مترسان » یا « من سلاحدار صلاح امروز تبایم و بر این اساس اجرای فرامین من از فرامین خدایان واجب تر است »