در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نسیم مقدم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:27:45
 

اندکی بازیگر/اندکی کارگردان/اندکی نویسنده

 ۰۴ اردیبهشت ۱۳۶۱
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با اینکه اجرای نمایش تمام شده اما دوست داشتم نظرم را بنویسم. کار نقاط قوت زیادی داشت به نظرم، مثل دراماتورژی اثر و نحوه برخورد با متن شکسپیر، میزانسنها، طراحی صحنه و لباس، هماهنگی بین تیم بازیگرها، استفاده به جا از نور و سایه و ... البته در مورد بیان بازیگرها جاهایی تبدیل به داد می شد و دیالوگ را از دست میدادم، بیان از آن مواردی است که به نظرم خیلی این سالها در تاتر مغفول مانده اما در کل کار دلچسبی بود، دوستش داشتم و در ذهنم خواهد ماند ...
نسیم مقدم (nasim.moghadam)
درباره نمایش ترور i
برعکس بیشتر کارهایی که اجرا از متن جلوتر است، در این کار متن پیش‌برنده اجرا بود. به طراحی صحنه و لباس و نور آنچنان که باید، پرداخته نشده بود و چیزی هم به اجرا اضافه نمی‌کرد، طراحی میزانسنی وجود نداشت و میشد چشم بست و فقط اجرا را گوش داد. با این حال ایده کار را دوست داشتم و فکرم درگیر شده اما حس میکنم اگر متن را می‌خواندم هم، همین دریافت را داشتم. حس میکنم با کارگردانی قوی‌تر کار کوبنده‌تری را می‌توانستیم ببینیم که هیچوقت از یادمان نرود اما متاسفانه اجرا در حد یک کار متوسط ماند
این کار یک سعید چنگیزیان بسیار خوب داشت در نقش هنگامه. اما نکاتی وجود داشت که مرا از کار منفک میکرد. متوجه منطق مطرح شده پنجره ها نشدم، البته که شاید چون رشته تحصیلی و کاری من معماری است ناخودآگاه متوجه منطق اشتباهی میشدم که تماشاگران دیگر را اینقدر مثل من درگیر نمیکرد. متوجه ارتباط هفت شهر عشق عطار و سیر و سلوک عرفانی و داستان هم نشدم. یعنی داستان به نظرم داشت کار خودش را به درستی انجام میداد این ربط دادن بین این موضوعات مختلف هیچ ارزش افزوده ای برای کار نداشت، البته باز از نظر من. ولی جدا از این موارد داستان را دوست داشتم و قابهای ساخته شده را و صد البته شخصیت هنگامه را که توانست کاملا مرا با زنانگی ام روبرو کند و در لیست کارهایی قرار گرفت که همیشه جایی در ذهنم باقی خواهد ماند
https://theater.ir/fa//content/158006

نگاهی به نمایش «مجلس شبیه­‌خوانی نسوان»
ناگزیر از مدرن بودن
علیرضا نراقی
منتشرشده در سایت ایران تاتر. چهارشنبه 5 مرداد 1401

روایت در معنای اعم خود در همه چیز و هر بیانی حضور دارد. اما به معنای اخص کلمه در هنر نمایش، روایت در برابر کنش قرار می­‌گیرد. تئاتر روایی ... دیدن ادامه ›› در معنایی کلی، تئاتری است که در آن اعمال و وقایع جای آنکه رخ بدهند، با ابزار زبان روایت می‌شوند.

نمایش «مجلس شبیه‌خوانی نسوان»، نوشته نسیم مقدم و به کارگردانی او و ارغوان راستی که این روزها در کارگاه نمایش تئاتر شهر به صحنه می‌­رود، با روایت آغاز می­‌شود. روایت یک صحنه که با تمهیدات و آرایه­‌های تصویرساز زبانی، به خوبی نمایش و حال و هوای آن را از همان ابتدا، وارد ذهن مخاطب می­‌کند و به او می‌‌گوید که با چه نمایشی روبه‌رو است. اینجا جنس بازی نیز در معرفی نمایش و فضای آن بسیار گویاست. اتکا به روایت پس از صحنه آغازین در طول نمایش همچنان ادامه دارد؛ در خلال حدیث نفس و یادآوری خیال­‌انگیز و گاه مالیخولیایی رخدادها توسط چهار کاراکتر نمایش. روایت، اینجا تمهیدی است که فواصل زمانی رخدادها را به حلقه اتصال بدل می­‌کند و همچون پاساژی دگرگون کننده، تمهیدات نمایشی مختلف اجرا را به هم متصل می­‌کند.

همچنین روایت، عاملی است که محدوده واقعیت را در اجرا باز می­‌گرداند و کمک می­‌کند نمایش پا را از واقعیت فرا بگذارد و به خیال و رؤیا و جهان مردگان سفر کند. سفری که گویی از امروز و از روان زنان شهید نمایش به دیروز می‌­رود تا رخداد دیروز را در مسئله امروز بازنمایی کند. بدیهی است که اینجا روایت سبب می‌­شود که زمان نمایشی از زمان عادی جدا شود و نمایش در مرزهای زمان همچون مرزهای واقعیت و خیال در نوسانی سیال قرار گیرد. در لابلای روایت، درام و کنش در زمان صحنه‌­ای هم وجود دارد، اما سهم روایت و فرم‌گرایی در خلق موقعیت نمایشی بیش از درام و لحظات رخداد و گفت‌و‌گوست. حتی بافت زبانی در روایت پیچیده‌­تر و جنس بازی­‌ها در این لحظات و همچنین اجرای فرم و حرکت گویا، گیرا و اثرگذارتر از زمان اجرای دیالوگ­‌ها و کنش­‌هاست.

هم‌­زمان با ساختاربندی متن به واسطه روایت، با فرمی روبه‌رو هستیم که خود اجرا را فارغ از آنچه در پی بیان آن است، صاحب هویت می‌­کند. صحنه با نشانه­‌هایی از زمان زیست کاراکترها از فضایی به فضایی دیگر می­‌رود، نشانه‌هایی که اغلب متعلق به جهانی سنتی و همچنین دنیای نمایش شبیه­‌خوانی هستند. زنانی مشغول اجرای نمایش و شبیه­‌خوانی‌­اند و این شبیه­‌خوانی به واسطه رخدادها در فرمی سبک پردازی شده به شبیه خوانی درباب خود بدل می­‌شود و هویت سنتی ابزار به کارکردی مدرن منتهی می­‌شود. نمایش با طراحی حرکات فرم­ و ساختار سیال روایی مدرن خود، عناصر سنت را بازتعریف می‌­کند و به آنها معنایی تازه می‌­بخشد. رویکرد انتقادی متن نیز در همین بازتعریف مدرن عناصر سنت است که شانی اجرایی پیدا می‌­کند. متنی که در خصوص مبارزه هویتی و حقوقی زنان در جهانی است که زن در سیطره سنتی پدرسالار، فاقد وجود است، ناگزیر مدرن است. این رویکرد مضمونی و تنش اساسی درون متن «مجلس شبیه‌خوانی نسوان» اساساً اجازه مدرن نبودن را هم به اجرا نمی‌­دهد. اجرا از مدرنیت ناگزیر است به همین دلیل هر نشانه‌­ای از جهان قدیم و سنتی، در بدنه اجرای طراحی شده توسط مقدم و راستی به کارکردی مدرن و امروزی رسیده است.
یکی از عناصر با اهمیت اجرای «مجلس شبیه‌خوانی نسوان»، نور است. نور در تضاد با تاریکی و در سایه و روشن‌­های صحنه، کارکردی فضاساز دارد و تبدیل به ابزار اصلی تغییر فاز و مکان می­‌شود. همچنین در نسبت با تغییر رنگ و دمای نور نیز با تغییر فضا و فرم روبه‌رو هستیم. نور قرمز، اصلی‌ترین رنگی است که در کنار کار با تضاد سیاهی و سفیدی یا تاریکی و روشنی، رخداد صحنه‌­ای را به لحاظ بصری شکل می­‌دهد. نور قرمز، ما را از یک سو وارد فضای شبیه‌خوانی و نشانگان آن می­‌کند – مثلاً به مثابه خون به عنوان یکی از عناصر اصلی مجلس شبیه و خود این نمایش- و هم فضای وهم‌آلود ایجاد شده در رفت و برگشت­‌های زمانی را برسازی تصویری می­‌کند. تمهیدی که به رؤیاگونه بودن برخی صحنه­‌ها و روایت مردگان تجسم می­‌بخشد. زنانی که جان خود را بر سر هدفی متعالی و اخذ هویت اجتماعی از دست داده‌­اند، با فضاسازی نوری و استفاده انتخاب شده از ابزارهای نشانه‌­گذاری شده شبیه­‌خوانی و زندگی روزمره دورانی که نمایش در آن رخ می‌دهد، از گور بازمی­‌گردند و آنچه را بر آنها گذشته است، امروز روایت می­‌کنند.

ستون دیگر نمایش، موسیقی آن است. موسیقی در «مجلس شبیه‌­خوانی نسوان» فقط ابزار کمک به تکمیل احساسات صحنه نیست، بلکه خود شکلی از اَشکال متنوع روایت در این نمایش است. درست مثل نمایش شبیه‌خوانی، موسیقی و نوع استفاده از دستگاه­ها و لحن، بخشی از روایت و مهم‌تر از آن هویت کاراکتر­هاست. موسیقی برای هر کاراکتر، نقشی مجزا و لحنی متفاوت دارد و در همین راستا بخشی از ترکیب­بندی درام در بدنه اجرا می­شود.

نگرش روایی، فرم‌گرایی در طراحی حرکت، نور و لحن بازیگران، موسیقی و همین‌طور نشانگان ابزاری به کار رفته روی صحنه به دلیل طرح اجرایی پیچیده و دقیق نمایش، بافتی چند لایه را به صحنه داده است. درست است که هیچ یک از کاراکترهای نمایش، شخصیت­‌پردازی ریزبافت ندارند و نوعی تیپ نمایشی هستند –که البته با ساختار متن و اجرا همساز و هماهنگ است- اما تنوع لحن در باز­ی­‌ها و استقلال حرکتی و اجرایی آنها نسبت به یکدیگر باعث شده است که کاراکترهای نمایش تخت نباشند و هر کدام ویژگی­‌های منحصر به فردی- اجرایی و نه متنی- پیدا کنند. این استقلالِ احترام، منصوره، انسیه و نورالنساء، چهار کاراکتر نمایش در عین حفظ هارمونی جمعی اثر و آن تجربه اجرایی یکه‌­ای است که کلیت نمایش را شکل می­‌دهد.

نمایش «مجلس شبیه‌خوانی نسوان» به یک اعتبار در ادامه تلاش­‌های تئاتر مدرن ایرانی برای بازتعریف عناصر نمایش‌­های کهن ایرانی خاصه نمایش­‌های سوگ، به منظور خلق یک تئاتر مدرن و چندمعنایی است. اثری که تلاش می­‌کند این حرکت تاریخی تئاتر ایران خاصه در عرصه درام‌نویسی را پیش ببرد و عناصر تازه‌­ای را به جهان آن چه از نظر متنی و چه اجرایی وارد کند؛ عناصری که به روز است و با تئاتر معاصر در پیوند است. مضمون نمایش نیز همین نکته را در درون خود دارد؛ تضاد سنت و مدرنیته در قالب مناقشه حقوق زنان هم ناگزیر از بیان سنت است و هم آن‌طور که پیشتر اشاره شد بنا به نگاه انتقادی خود چاره‌­ای جز مدرن بودن ندارد. در این میان، تلاش گروه جوان «مجلس شبیه‌خوانی نسوان»، لحظه با اهمیتی از این حرکت تاریخی تئاتر ایرانی است. نمایشی یک‌دست، پیچیده، فکر شده و پُرجزئیات که فضاسازی و موتیف‌­های جذاب اجرایی آن ذهن مخاطب را بیش از 60 دقیقه اجرا به خود مشغول می­‌دارد.
فرهاد آقارضائی، سپهر، امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
ارغوان راستی و آیدا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نسیم مقدم (nasim.moghadam)
درباره نمایش باغ i
من کار رو دوست داشتم در کل، خیلی شگفتزده نشدم اما لذت بردم. کار روان و سرراست بود، صحنه‌های زیبایی میساخت و لحظات خوبی خلق میکرد. رضا بهبودی مثل همیشه عالی بود. صدای خانمها به سختی شنیده میشد که البته با پیش رفتن کار بهتر شد. من همیشه مواجهه معجونی با متنهای چخوف را دوست دارم که این کار هم از این قاعده مستثنی نبود. در کل تجربه دلچسبی بود برایم
کار را دوبار دیدم و بسیار دوست داشتم. یک بخشی‌اش البته مربوط به علاقه من به نمایشهای ایرانی است، اما به حق متن عالی و کارگردانی جذاب و موسیقی در خدمت کار و بازیهای خوب را نمیشود ندید گرفت. بازیگر نقش کلثوم رو خیلی دوست داشتم و البته مجید رحمتی که استاد نمایشهای ایرانی است و مثل همیشه درست و به‌اندازه و جاندار بازی کرد ...
واقعا همگی دست مریزاد
امیرمسعود فدائی و امیر مسعود این را خواندند
محمدرضا سرلک این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار دلچسبی بود
صمیمیت و سادگیش رو دوست داشتم، متن کار رو دوست داشتم، لحظات خوبی داشت و خیلی درست و بدون ابتذال خنده میگرفت که نقطه قوت کار بود. می‌توانست کوتاهتر باشد و یک جاهایی هم شوخیها درنیامده بود اما در کل کار را دوست داشتم
همگی خسته نباشید
از سالن که آمدم بیرون نشستم روی نیمکت و زل زدم به درختها و گربه‌ها. انگار یکی ناخن کشیده باشد روی مغزم، روی روانم. دوباره برگشتم به روزنامه‌های حوادث آن روزها و همه آن ترس ها و دل‌نگرانیها...
به آدمها نگاه کردم و به هیولایی که در درون همه‌مان به زنجیر کشیده شده و چه کسی می‌داند زنجیرها کی و کجا پاره می‌شوند؟
....
نسیم مقدم (nasim.moghadam)
درباره نمایش سوئیپر i
ساده، سرراست، صمیمی
بازیها را دوست داشتم، با اینکه شخصیتها در سطح حرکت میکردند، بخصوص شخصیت دختر و به نظرم عمیق تر شدن کاراکترها به همراهی بیشتر کمک می کرد
چرخش انتهایی کار را دوست داشتم
در کل کاری بود که رد خودش رو روی ذهنم به جا گذاشت
همگی خسته نباشید
Zina Ioseliani و امیر مسعود این را خواندند
علیرضا گلکار این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فضاسازی خوب
نورپردازی در خدمت اثر
کارگردانی خلاقانه
و بازیهای روان و یکدست
همه و همه نمایشی را شکل داده بسیار دیدنی و قابل تامل
دم همه عوامل اجرا گرم، دست مریزاد که بعد از مدتها تعطیلی تاتر دیدن "سگ سورتمه" خیلی دلچسب بود
nahid jamshidi این را خواند
علیرضا گلکار این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چطور اینقدر خوبید آقای دادگر، اینقدر دقیق، اینقدر به‌جا؟؟ چه خوب که هستید و ما می تونیم کارهاتون رو ببینیم. بیشتر از این هرچه بگم زیاده است ....
آقامیلاد طیبی و پویا فلاح این را خواندند
جعفر میراحمدی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار زیبایی بود با طراحی صحنه جالب و طراحی لباس خوب و میزانسنهای فکر شده. بازیهای گروه زنان بهتر بود اما هماهنگی بی‌نظیری وجود داشت بین بازیگران. و صدالبته یک موسیقی درخشان. در کل کاری بود که اگر شب آخر اجرا نبود دیدنش را باید پیشنهاد می‌دادیم .... خسته نباشید
سارا فتحی و پویا فلاح این را خواندند
سارا علاقمند، کاوه علیزاده، roosha fazell و mohsen bahrani این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اسطرلاب نمایش سرراستی بود و بازیهای روانی داشت. اما وقتی می خوانی نمایش برگزیده جشنواره دانشجویی، انگار توقع بالاتری از کار داری. منتظر بودم از فضایی که معرفی شد انباری، با یک سری مبل که رویش کشیده شده بود استفاده‌ای شود که خب هیچ ارتباطی بین بازیها و طراحی صحنه وجود نداشت. علت تعمیر رادیو و اینکه چرا از برادر بزرگتر پنهانش می‌کردند هم بی‌پاسخ ماند. نیمه اول نمایش کند پیش می‌رود تا آنجا که تماشاگر خیلی دیر متوجه داستان اصلی می‌شود و خیلی سریع به پایان‌بندی می‌رسد .... درهرحال با در نظر گرفتن همه این موارد نمی‌توان از روان بودن کار نگفت و لحظات کمیکی که بسیار خوب کار شده بود و کار لذت‌بخشی را ساخته بود. همگی خسته نباشید
سپاس از لطفتون
۰۵ مهر ۱۴۰۰
متشکرم که ما رو دیدید
۰۵ مهر ۱۴۰۰
کوثر بیگ رضایی (kowsar.br)
♥️
۰۶ مهر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این کار را دوست داشتم و نداشتم. این کشدار بودن، آزارنده بودن جزئی از کار مساوات است. من این بخش کار مساوات را دوست ندارم اما پذیرفته ام که اگر انتخابم دیدن کاری از اوست پس باید این جز لاینفک را هم بپذیرم وگرنه اصلا نباید کارهایش را ببینم. ولی چیزی که مرا جذب کارهای مساوات می کند دقت در جزییات است. از جزئیات در دکور و صحنه تا رفتارها و ری اکشنهای آدمهای قصه. لحن بازیگر مرد را دوست نداشتم، تصورم به خاطر آن لحن خاص و رنگ مو این بود که یک آلمانی است که با یک ایرانی ازدواج کرده و حالا با لهجه خودش فارسی حرف می زند. اما اشتباه کرده بودم و آن رنگ مو و آن لحن شد علامت سوال ذهن من. در کل کاری بود که باید دیده میشد حتی اگر مواردی در کار بود که اصلا دوست نداشتم ...
کیف کردیم آقا کریم، کریم شیره ای. دست مریزاد ... آقا اصلا من یکی که به کاتارسیسی که گفتی رسیدم. الحق و الانصاف عالی بود و درخشان. بیشتر هر حرفی بزنیم زیاده است. خسته نباشید همگی ...
دیروز آخرین روز اکران بود و من به هر ضرب و زوری خودم را رساندم سینما تا خانه پدری را از دست ندهم. اما هر لحظه که گذشت با خودم تکرار می کردم واقعا کیانوش عیاری این فیلم را ساخته؟ به غیر از بازی مهدی هاشمی بقیه بازیها به جرات بد بود حتی در مورد بعضیها می توانم بگویم افتضاح... بازیگر نقش ملوک در سال هزار و سیصد و هشت شمسی با دماغ عملی و لبهای تزریقی !!!!!!!!! هیچ حسی در من برانگیخته نکرد. صاحب چنین سکانسی باشی و .... حیف واقعا. از مهران رجبی هم نگویم... در مورد روند داستان چیزی نمی گویم چون احتمال می دهم که تیغ سانسور اینطور مثله اش کرده که بی سر و ته می نمایاند و سطحی. درهرحال من فیلم را دوست نداشتم و اصلا تاثیر خاصی هم بر من نگذاشت چون خیلی کلیشه و خیلی قابل حدس بود روند فیلم و هیچ حرف تازه ای نداشت. البته که اینها نظر شخصی من است که منتقد سینما هم نیستم ابدا ...
قااااشقه واقعن چی بود! یکدونه برنج هم نمیافتاد !
۱۹ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کار رو دوست داشتم از این جهت که انگار وسط یک تمرین تاتر نشسته ام. آدمهایی که در این دوازده سیزده سال کار در این حوزه کم ندیده ام. آدمهای بیسواد پرمدعا، آدمهایی که با یک دوره شش ماهه بازیگری فکر می کنند الان ستاره کشف نشده عرصه بازیگری اند و به کمتر از نقش اول راضی نیستند. آدمهایی که اصلا سواد و تخصص برایشان مهم نیست و فقط درگیر پز روشنفکرنمایی اند. ولی در حین اجرای نمایش داشتم به این فکر می کردم کسی که تا به حال این فضاها را از نزدیک درک نکرده آیا می تواند با کار درگیر شود؟ موسیقی بسیار خوب بود، بازیها عالی و ایده و کارگردانی بی نظیر. خسته نباشید
نسیم مقدم (nasim.moghadam)
درباره اپرای عروسکی مولوی i
چه میشود گفت جز اینکه عالی بود. در طول اجرا فراموش کرده بودم که اینها عروسکند و چون ردیف اول صندلی گوشه نشسته بودم گاهی پشت صحنه که عروسکها را پایین می فرستادند می دیدم و هربار شگفت زده میشدم که چطور از بالا فرود می آیند و یادم می افتاد که عروسکند خوب. و دوباره غرق نمایش میشدم و دوباره عروسکها جان می گرفتند. تجربه بسیار خوبی بود. خسته نباشید
خانم نسیم ردیف اول دید خوبی به صحنه داره؟ منظورم اینکه خیلی پایین نیست؟
۰۷ آذر ۱۳۹۸
واقعیتش نه. ردیفهای بالاتر و صندلیهای وسط خیلی بهترند. من گاهی علاوه بر دیدن پشت صحنه، دست عروسک گردان رو هم می دیدم. دفعه بعدی قطعا اون ردیف رو نمی خرم
۰۸ آذر ۱۳۹۸
سپاسگزارم :)
۰۸ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نسیم مقدم (nasim.moghadam)
درباره نمایش لانچر ۵ i
نمایش خوش ریتم، سرراست و به دور از شلختگی. نکته ای که دوست داشتم این بود که نمی خواست کار عجیبی کند که به واسطه آن دیده شود برخلاف اجراهایی که این روزها روی صحنه می رود، نه دکور عجیبی داشت نه گریم سنگین نه بازیگران کارهای عجیب می کردند که ما را ببینید لطفا و نمی توانستی چشم از نمایش برداری. و این اتفاقا سختترین و عجیب ترین کاری است که یک نمایش با آدم می تواند بکند. دست مریزاد و خسته نباشید
محمد کریمی | Mohamad Karimi و امیرمسعود فدائی این را خواندند
فریبا و ویدا قدس طینت این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش که تمام شد نمی توانستم بیاستم، انگار کن که یخ زده بودم. می ترسیدم حرکت کنم و بهمن بر سرم آوار شود. آن لحظه جادویی سکوت آخر نمایش، آن میخکوب شدن، خیلی وقت بود چنین نمایش کیفناکی ندیده بودم
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر