در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش تغییرات غم‌انگیز زندگی آقای صاد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:51:43
۰۴ تا ۲۴ آبان ۱۳۹۱
۱۸:۳۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۷,۰۰۰ تومان

برنده جایزه رتبه اول بازیگری مرد
نمایشنامه برگزیده
بهترین موسیقی
دیپلم افتخار ترکیب صحنه ای
و رتبه اول کارگردانی در منطقه
از نخستین جشنواره تیاتر شمسه

دوشنبه ها اجرا ساعت 20

مکان

شریعتی، بالاتر از پل سیدخندان، خیابان جلفا، فرهنگسرای ارسباران(هنر)
تلفن:  ۲۲۸۷۲۸۱۸-۲۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یادش بخیر.. 💞
تشکر از تیوال که هنوز صفحه‌ی این تئاتر پابرجاست
این نمایش قراره دوباره اجرا بشه ؟؟
فعلا که خیر خانوم صادقیان
۱۲ آذر ۱۳۹۱
ممنون
از یکی از دوستان این طور شنیدم.
متاسفم که اجرای آخر این نمایش رو دیدم و فرصت دوباره دیدن این کار بسیار عالی رو از دست دادم.
۱۲ آذر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشتی بر نمایش « تغییرات غم انگیز زندگی آقای صاد » به نویسندگی و نقش آفرینی « حسین توازنی زاده » وکارگردانی« احسان شایان فرد »



معصومه حسینی پور



چه لذتی به من می دهد ،
ادا کردن کلمه ای پر انرژی و پر حرف ،
چقدر احساس خوبی تمام وجودم را دوره می کند ،
عزیز بعلاوه ضمیر متصل میم ... دیدن ادامه ›› ،
عزیزم ،
تو هم به من بگو عزیزم ،
عزیزم یعنی عزیز من ،
فقط من ،
بگو عزیزم ،
چقدر گفتنش برای من راحت است و برای تو نه ،
چقدر لذت بخش است برای من و برای تو نه ،
به اندازه ای که من دوستت دارم که دوستم نداری ،
اصلا داری ؟
نه ! نمی خواهم به این چیزها فکر کنم ،
من آمده ام اینجا که به این چیزها فکر نکنم ،
اینجا آسایش دارد روانم ،
به هر چیز که دوست دارم فکر می کنم ،
به باران ، به تو ،
به برف ، به تو ،
به ابر ، به تو ،
به دل ، به تو ،
به انگور ، به تو ،
به آب ، به تو ،
به ابرکی که درست می شود با نفسم ، به تو ،
به شعر ، به تو ،
به سرما ، به تو ،
به گرما ، به تو ،
تو ، تو ، تو ،
وجودم پر از توست ،
اینجا آسایش دارد روانم ،
اینجا آسایشگاه و آرامشگاه و زایشگاه تفکراتیست ،
که منجر به تو می شود ،
تو که در من متولد شدی ،
پر شدم از گریه هایی که می بارد از من ،
کودکی که دیوانه وار دوست دارد گریه کند ،
تا بمکد شیره جانم را ،
و شیرین کند لحظاتی را که به تو می اندیشم ،
بنشین کنارم ،
روی همین صندلی ،
تو را تصور می کنم روی پشت بام احساسم ،
پشت بام احساسم روی آسمان خراشیست ،
که دستمان می رسد به پشمک ابرها ،
شیرینی این عروسیست ، عروسکم این تکه های ابر ،
حالا به من می گویی عزیزم ؟
یا باز هم برایت ببافم خیالهای نبافته ام را ،
تا بپوشانم به تن عریان احساست ،
که گرم کند تو را در این سرمای بی خبری عواطف و احساس ،
حالا به من می گویی عزیزم ؟
یا من هزار بار دیگر به تو بگویم عزیزم ؟
جای تمام عزیزم هایی که تو نگفتی و نخواهی گفت ،
من خوبم ، خیلی خوب ،
فقط بی دلیل می خندم ،
بی دلیل گریه می کنم ،
با خودم حرف می زنم ،
قرص می خورم ،
نمی خوابم ،
خیال می بافم و
دلم می خواهد کسی را که دوست می دارم ،
به من بگوید عزیزم ،
من خوبم ،
خیلی خوب ،
فقط دلم می خواهد کسی را که دوست می دارم ،
به من بگوید عزیزم ،
من خوبم ،
خیلی خوب .




منبع: وب سایت تئاتر امروز