وقتی حرفی برای گفتن نباشه مجبوری با ابتذال و حرفها و شوخیهای های جنسی ی نمایش رو صحنه ببری که اینقدر ضعیفه که بازم به تعداد انگشتهای دست تماشاچی داشته باشه و آخرش هم با جمله کلیشه ای و تکراری (در این شبهای تاریک و سیاه که حال دلهامون خوب نیست امیدوارم خوشتون اومده باشه) نمایشتون رو تموم کنید ، متاسفم برای فرهنگ و هنر این مملکت که کارش به اینجا رسیده
وای به حال ما اگه این نمایش، جزو نمایش های نسبتا خوب جساب میشه.
بیننده های سانسی که من رفتم هم بسیار بی ملاحظه بودن و هیچ تذکری کسی نداد اول نمایش.
جدا از اون
لحظات زیادی به معذب شدن گذشت.
کارگردانی ضعیف. بازی بازیگر جولی رو دوست نداشتم.
نمایشنامه نقاط اوج متشنجی داشت، ایرادی متوجه متشنج بودن جو نیست ولی بیشتر از اینکه حواس مخاطب رو به نمایشنامه و بازی جلب کنه اعصاب خورد کن و سینوسی بود. من نتونستم ارتباط بگیرم.
خلاقیت کارگردان یا نویسنده در جای دادن دیالوگ های مربوط به مسائل روز و پایان متفاوت از ویژگیهای این نمایش بود. انتخاب بازیگرها هم عالی بود از لوندی بگیر تا تردید و تزلزل ذاتی در نوع بیان