خلاصه داستان:
در زمان منوچهر شاه پس از آن که
افراسیاب به ایران حمله می کند، فرشته زمین از مرزشکنی و ستم های او آزرده
خاطر می شود و فرشته باران بر مردم خشم می گیرد و سال های طولانی باران نمی
بارد. آسمان و زمین قهر می کنند و خشک سالی همه جا را فرامی گیرد.
ایرانیان
و تورانیان از خشک سالی به تنگ می آیند و به فکر صلح می افتند. تورانیان
قرار را بر پرتاب یک تیر می گذارند تا مرز ایران و توران نمایان شود به
امید آنکه پس ازآن باران ببارد.ارخش (آرش) کمان دارزبر دست، این کار بزرگ
را برعهده می گیرد تا مرز بین ایران و توران را مشخّص کند و هدف والای خود
را که بارش باران برای نجات مردمان ایران و توران است، به انجام برساند. او
ایثارگرانه جان خود در تیر مینهد و این تیر با پرتابی شگفت، بسیاردور
میرود و پس از این مرزنمایی و آشتی آسمان و زمین، باران می بارد و افراسیاب
که شکست خورده به سر مرزهای نخستین بازمی گردد. پس از آن به یاد آرش و به
شکرانه این مرزنمایی و بارش باران، هرسال در این روز جشن تیرگان برگزار می
گردد.
توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیادهروی خیابان ولیعصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.