در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش آواز قو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:55:29
امکان خرید پایان یافته
۱۰ شهریور تا ۱۵ مهر ۱۳۹۸
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۳۵,۰۰۰، ۴۰,۰۰۰ و ۴۵,۰۰۰ تومان  |  جزییات
از ردیف ۱ تا ۷: ۴۵،۰۰۰ تومان
از ردیف ۸ تا ۱۲: ۴۰،۰۰۰ تومان
بخش بیرون از ظرفیت: ۳۵،۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش آواز قو / عکاس:‌سارا ثقفی

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› سعید پور صمیمی در ایرانشهر به روی صحنه رفت

›› «آواز قو» پوستر خود را منتشر کرد

›› اولین تیزر «آواز قو» منتشر شد

›› سعید پورصمیمی بازیگر مطرح و با سابقه تئاتر ایران پس از ۱۷ سال با ایفای نقش در نمایش «آواز قو» به کارگردانی پریزاد سیف، به صحنه تئاتر بازمی‌گردد.

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سیزیف وار بر صحنه تئاتر / در ستایش زندگی


" سیزیف قهرمان "پوچی" است. شور و عشق به همان اندازه سبب قهرمانی وی شدند که درد و رنج. دوری جستن اش از خدایان ، به بهای رنج ناگفتنی تکرار کاری بی پایان تمام شد .... اگر این افسانه اندوهبار است از آن روست که قهرمانش آگاه است.... هیچ سرنوشتی نیست که نتوان به یاری خوار شمردن بر آن چیره گشت ... "

1- ما خسته هستیم : از ایسم ها ، از تکرارها ، از تاریخ ... ناکامی را نسل به نسل بازتولید کرده ایم و خسته ایم ... از تقابل و چرخه بی سرانجام اصلاح و تجدیدنظر ، دین و عقل ، فردیت و جامعه ، پول و شرافت ، آزادی و عدالت ، گذشته و حال ، ما از همه اینها ... دیدن ادامه ›› خسته ایم ...

2- بازیگر پیر خسته ، مست و پرشور بر صحنه نمایش دربرابر ما می ایستد. بطری خالی شراب در دستش و زخم عشقهای خنده دار جوانی بر روحش آخرین اکسسوار اوست ... می آید ، راه میرود ، میرقصد و قطعه قطعه ، شخصیتهای نمایشی نقشهایی که بازی کرده و دیگر از دست رفته اند را احضار میکند تا زندگی را ستایش و خوش خیالی متعهدانه را تمسخر کند ... بازیگری برایش جز تکرار نیست و تراژدی زندگی نیز چیزی جز کمدی ... او تجسم محض ایده آلیسم روبه زوال در عصر ماست ...

3- "نفوذ معنوی بازیگر جاودانه نیست و افتخاراتی که می آفریند ناپایدارترین افتخارهاست ..."
رمانتیست های حرفه ای اینگونه اند : دم به دم امید میکارند و ناکامی درو میکنند ، دل به زیبایی ها میسپارند و زندگی را پاس میدارند اما سرآخر ، به سان قوی در احتضار که برای آخرین بارعاشقانه ترین آوازش را سر داده باشد ، در دخمه ای خویش-ساخته به پایان میرسند و به جاودانگی میپیوندند: دخمه ای از جنس زیرزمین خاک گرفته یک سالن تئاتر قدیمی ، یا خاطراتی محو همچون لباسی بی قواره بر تن اندیشه هاشان ، یا عطش عشقی نافرجام از ورای عمری زن بارگی ، یا ظهور توتالیتاریسم بازتولیدشده از پس یک انقلاب سیاسی ، و یا بسندگی به آخرین تماشاگر در شبی که به مرگ ختم می گردد ...

4- "بازیگر ، تنها برای ایفای نقش ناماندگار است که تمرین می کند و راه کمال را می پیماید..."
مدرنیستها به مدد عقل ، دلخوش به کمال انسان و رهایی از بند ایمان بودند : برای آزادی تلاش کردند اما انسان را این بار دربند عقل رها نمودند ، به ظهورلویاتان سرمایه نشستند و بر استیلای خشونت و جنگ ، بر مرگ دیوانه وار اخلاق گریستند ... تاریخ را که قرار بود به پایان برسد بدرقه کردند و درعوض پست مدرنیسم را به تماشای زوال دستاوردهای عقل مدرن دعوت نمودند ...

5- نمایش به ما میفهماند که دیگر بس است ... ایسم ها را باید کنار گذاشت ، از چپ و راست ، از فرشته و شیطان ... باید زندگی کرد ، باید بار سنگین گذشته را کنار گذاشت و با آگاهی از دستاوردهای اندیشه و تلاش نسلهای پیشین به خودآگاهی رسید ، درست مثل لیرشاه ، دایی وانیا و حتی هملت ... باید در پس این ناکامیها به زندگی ، عشق ، نیکبختی و جاودانگی امید داشت و ثمربخش بودن تلاشهای نسلهای پیشین را باور کرد ... دیگر تاریکی نیست : " زمانی فراخواهد رسید که بازیگر باید روی صحنه جان سپارد و از دنیا برود. زندگی گذشته در برابرش قرار میگیرد. همه چیز را به روشنی میبیند. او وقایع سهمگین و بی مانندی که تجربه کرده است را احساس میکند. اکنون دیگر میداند و میتواند بمیرد...."
"من سیزیف را در پای کوهستان رها میکنم ! انسان بار مسئولیت خویش را همواره به دوش می کشد. سیزیف وفادارانه در برابر خدایان می ایستد و تخته سنگها را از جای بر می کند. او همه چیز را نیک میداند و دنیا را دیگر نه سترون میبیند و نه بیهوده. هر ذره آن سنگ ، هر پرتوی از دل کوهساران ظلمانی برای او یک جهان درونی است. مبارزه برای رسیدن به ستیغ کافی است تا دل آدمی را سرشار کند. باید سیزیف را نیکبخت انگاشت."

6- سعید پورصمیمی ستاره بی بدیل این نمایش است : میمیک ، بدن ، بیان و حتی تجربه زیسته اش تماشاگران را حیرت زده میکند : آیا چخوف در لحظه نگارش این متن ، سعید پورصمیمی را میشناخته است؟!!!

بر درگاه ِ کوه میگریم
در آستانه دریا و علف ....

به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم
در چار راه فصول
در چارچوب شکسته پنجره ای
که آسمان ابر آلوده را
قابی کهنه می گیرد

به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی
تا چند
تا چند
ورق خواهد زد؟

جریان باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهر مرگ است

و جاودانگی
رازش را
با تو درمیان نهاد

پس به هیئت گنجی در آمدی:
بایسته وآزانگیز
گنجی از آن دست
که تملک خک را و دیاران را
از این سان
دلپذیر کرده است

نامت سپیده دمی است که بر پیشانی آفتاب می گذرد
"متبرک باد نام تو"

و ما همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را”


- قطعات داخل گیومه برگرفته از مقاله "افسانه سیزیف" آلبرکامو – ترجمه محمدعلی شهرکی و محمود سلطانیه
من این نمایش را 28 شهریور 1398 تماشا کردم .


جمعه 12 مهرماه 1398
علیرضا، امیر مسعود و میترا این را خواندند
مریم اسدی، پوریا و سمیرا عاشری این را دوست دارند
جناب نیما کرباسی زاده سپاس از نقد پر و پیمان و موشکافانه تان که نشان از دانش شماست.ممنون از وقتی که برای نوشتنش گذاشتید و ممنون که لذت خواندنش را به ما بخشیدید.با اجازه ی شما این نقد را در فضای مجازی بازنشر خواهیم کرد.پاینده باشید و برقرار
۱۳ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یاد داشت جواد اعرابی،بازیگر و کارگردان و عضو هیئت رئیسه انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر ،که دهم مهر ماه در سایت ایران تئاتر منتشر شد:
عصارهء بازیگری ایران بر صحنه
ایران تئاتر- جواد اعرابی: نمایش «آوازقو» نوشته آنتوان چخوف به کارگردانی پریزاد سیف و بازی سعید پورصمیمی به صحنه می‌رود. متن حاضر نگاهی به ویژگی های این اثر نمایشی است.

کمتر اتفاق می افتد که این روزها و شایدم این سال ها برروی صحنه ها شاهد بازیگرانی باشیم که نقش آفرین باشند و دقت و نظر و زمان لازم را برای بازی بگذارند و سابقه درخشان آنها همچنان در ایفای نقش ها تلالو پیدا کند. زمانه ای است که بسیاری از بازیگرانی که روزگاری نام شان بخاطر بازی های تاثیرگذارشان در یاد مخاطبین نقش بسته بود، امروز به بهانه آشنای گذران زندگی تنها براساس تجربه قبول متن می کنند، بی آنکه زمان لازم برای گشودن افق های تازه ای در نقش آفرینی داشته باشند. اینکه بازیگری همچنان ارزش معنوی کارش را حفظ کند و علیرغم تجربه و دانش بسیار به آن پایبند باشد، حکم کیمیا را دارد. این اتفاق کمیاب با حضور سعید پورصمیمی هنرمند توانا و بی ادعا ... دیدن ادامه ›› افتاده است.
کمتر اتفاق می افتد که اثری از آنتوان چخوف برروی صحنه برود و درست همان چیزی باشد که در تصور مخاطب با خوانش اثر در ذهنش نقش بسته باشد. این سادگی و زلال بودن آثار چخوف است که ممکن است وسوسه اجرای نمایش را در جان کارگردان بیاندازد و وقتی از سر ذوق پا در این برکه زیبا می گذارد، ناگهان با دریایی ژرف روبرو می شود که میزان بالای شفافیت در داستان گویی و دیالوگ هاعدم تشخیص این ژرفنا را سبب می گردد. این پزشک نازنین و با احساس با دید کالبد شکافانه روحی و جسمی به شخصیت های خود نگاه می کرده است، پس حقیقت و واقعیت و طبیعت و رویا پردازی و... توامان در کار او دیده می شود و آواز قو از همین اتفاق های کمیاب اجرایی چخوف است.
آوازقو از نظر چخوف اتودی برای اجراست که با همفکری و تشریک مساعی بازیگر و کارگردان تبدیل به یک نمایش تمام عیار می شود. شخصیت بازیگر نمایش آواز قو که در 68 سالگی خود به سر می برد، خسته از تکرار نقش هایی است که عمری بر صحنه بازی کرده است. در آخرین اجرای عمرش بخاطر مستی بسیار در اتاق گریم خوابش برده و نمایش نیز بدون او اجرا می شود و وقتی کمی هشیار می شود و برروی صحنه خالی می آید، تازه بیشتر پوچی گریبانش را می گیرد به واگویه هایی از دوران بازیگریش می گوید که نه شوقی در او ایجاد می کند و نه اثری برمخاطب دارد.
سعید پورصمیمی بازیگر نقش هنرپیشه کهنه کار این نمایش که پیشینه پرباری توشه راهش هست بدون آنکه غرق افسردگی نقش شود، با تمرکز و با ذهنی فعال و هشیار باشخصیت نمایش همدلی و همدری می کند و همراه باضرباهنگ ها رفتاری و سکوت های تاثیرگذارمعنای جملات را در جان مخاطب می نشاند و از دام جملات ساده و راحت چخوف می گریزد و مفهوم را آزاد می کند. همان ویژگی چخوف که بسیاری را اسیر خودش کرده است. در جریان بازی بارها مخاطب نگران می شود که الان ممکن است که اتفاقی برای بازیگربرروی صحنه بیافتد ولی هیچ اتفاقی به غیراز آن چیزی که قرارداد نمایش هست، نمی افتد و این از تمرین و تمرکز و درک بالای بازیگری است که برای تماشاچی یک کار تمرین شده نیست و فکر می کند هم اکنون این اتفاق در لحظه دارد به وقوع می پیوندد.
ویژگی های کارگردانی
1- قبول بازی در این نمایش از طرف سعید پورصمیمی که بسیار در انتخاب و قبول کار سخت گیر است.
2- طراحی صحنه برمبنای این گفته مشهور چخوف است که اگر در پرده اول تفنگی برروی دیواراست، حتما " در پرده دوم بایستی شلیک شود، به همون اختصار و ایجاز طراحی شده است و انتخاب سالن قاب صحنه ای برای اجرا یک انتخاب درست است.
3- انتخاب نور تخت که خیلی به ندرت تغییری می کرد و استفاده کم از صدا و افکت نشانه اینست که کارگردان هم ضرورت و موقعیت شخصیت اصلی نمایش را شناخته است و هم اینکه هیچ چیزی نباید تماشاچی را ازبازی بازیگری که خطابه نمی خواند و از معدود بازیگرانیست که نقش آفرینی می کند، محروم کند.
4- توسعه متن و اضافه کردن بخش هایی از نمایشنامه های چخوف در کنار مونولوگ های شکسپیر که در متن اصلی است و همچنین تبدیل سوفلور که هم سن شخصیت بازیگر نمایش است، به یک سوفلور زن و جوان که بتواند با فرازهایی از نمایش دایی وانیا، از ورود تازگی ها در تاتر بگوید، تا سوفلور از نقش یک مزاحم در خلاقیت بازیگر تبدیل به یک کارگردان با افکاری نو شود.

امید است که اراده ویژه ای از مسئولین تئاتر کشور جهت تولید نمایش هایی با هنرمندان بزرگی چون سعید پورصمیمی هرساله به وجود آید که خود بزرگ ترین آکادمی برای نسل مشتاق امروز است.
میترا این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

" آوازی صمیمی بر فراز صحنه "

آواز قو اولین نمایشنامه‌ی تک پرده‌ای آنتون چخوف است که در سال 1886 آنرا نگاشت و همچون اغلب نوشته‌هایش موضوعی ابزورد، از حسرت، ناکامی، تنهایی و انزوای انسان دارد.
چخوف پیش از نگاشتن نمایشنامه‌های بلند و معروفش ، تعداد زیادی نمایشنامه‌ی تک پرده‌ای دارد که بسیاری از آنها با سبک کمدی و طنز خاص او، از مشهورترین‌های دنیای ادبیات نمایشی و اجرای صحنه‌ای هستند . آواز قو نوشته‌ای ساده، روان بی پیچ وخم‌های بسیار و بی‌حضور کاراکترهای متعدد، نمایشی آرام و بی فراز و نشیب‌ست که در عین سادگی، سویه‌های مهمی از روانشناسی انسان را مطرح می‌کند. تنهایی، پوچی و اضطراب پیری، از زبان کاراکتر اصلی که خود بازیگر دنیای نمایش وتئاتر است، در جهت جهان بینی خاص چخوف، بیان می‌شود.
آواز قو داستان بازیگری‌ست که 50 سال بر صحنه تئاتر بوده و نقش‌های بسیاری را اجرا کرده‌است. او خانواده‌ای ندارد و خودش را وقف هنر و بازیگری‌اش ... دیدن ادامه ›› کرده‌ است. شبی بعد از اجرای نمایشش در سالن تئاتر بخواب می‌رود و ساعتی بعد با سوفلوری که شب‌ها مخفیانه در رختکن سالن تئاتر می‌خوابد روبرو می‌شود.. گفتگوی بین بازیگر و سوفلور به اجرای قطعاتی از نمایش‌های مشهور که بی‌تناسب به حال و وضعیت فعلی بازیگر نیست، می‌انجامد و صحنه‌هایی از تئاتردر تئاتر را با یکدیگر اجرا می‌کنند..
آواز قوی پریزاد سیف، تغییراتی دارد که برای اجرای صحنه‌ای آن، مناسب سازی شده. ارتباط عمیق‌تر و نقش پررنگ‌تر سوفلور و همخوانی با بازیگر، ترکیب جذاب‌تری را از عشق مشترک‌شان به تئاتر و عمق تنهایی‌شان می‌سازد که در ارتباط گیری تماشاگر با فضای روحی و روانی کاراکتر‌اصلی، تاثیرزیادی دارد.
تنهایی که در تمام انسان‌ها، در طی فرآیندی با توجه به اقتضای زیستی و محیطی و گاهی جغرافیایی، شدت و ضعفی ایجاد می‌کند که احساس جداافتادگی را در فرد، تشدید می‌کند. به ویژه افرادی که در معرض شهرت و معروفیت‌های اجتماعی قرار دارند، بیش از پیش در عمق این تنهایی رانده می‌شوند. و بنوعی با پوچی مواجه می‌شوند که تمام زرق‌و برق شهرت را بی‌اثر می‌کند. و این شکل از تنهایی و پوچی، بخوبی با قلم چخوف در آواز قو، بازنمایی می‌شود.

"وقتی داشتم رو صحنه راه می‌رفتم و جمله‌های خودمو می‌گفتم، یه دفه چشام باز شد. برای اولین بار توی زندگیم حالیم شد که هرکی فکر می کنه بازیگری هنر مقدسیه خیلی خره! یه دفه دیدم همه چی دروغ و بی معنیه، فهمیدم برده‌َم. دلقک دربارم، یه پیش پرده خون بی‌ارزشم که زنده نگهش داشتن تا مردمون خسته از کار و سرگرم کنه! یک کلام؛ دلقک! اینو اون روز از نگاه مردم فهمیدم! و بعد از اون دیگه به دس زدن و تشویق و انتقادشون، اصلا به کل دیگه به تاتر اعتقاد ندارم" *
نقطه قوتِ آواز قو، جدای از آنکه با متنی از چخوف روبرو هستیم، سعید پورصمیمی ست، که بدون شک، بهترین انتخاب برای نقش بازیگرست. با ادای قوی دیالوگ‌ها و انتقال حسی که با نوع بیان موقعیتی خود به واقع کاراکتر مورد نظر را پرداخت و بر صحنه می‌آورد. گویا او خودش را بازی می‌کند. و چنان این بی‌مرزی در بازی او مشهودست که هرلحظه ادراک عمیق‌تری از حال و احوال بازیگر، تنهایی و ناکامی‌های او، با انتخاب دیالوگ‌‌های ویژه و دقیق از نمایش‌نامه‌ها، برای مخاطب ایجاد می‌شود.
پریزاد سیف، در نقش سوفلور به نظر می‌رسد بعد از گذشت چندین اجرا توانسته ارتباط لازم را با کاراکتر بازیگر برقرار کند و اکت‌ها و رابطه‌ی معناداری از پیوندهای درون متنی در جهت حفظ ماهیت و ساختار اصلی متن چخوف با وجود تغییرات، ایجاد کند تا تماشاگر درک مشترکی از احساس یأس و تنهایی که درهر دو نقش و انسان معاصر به وفور وجود دارد، داشته باشد.
اما از آنجا که چخوف در نوع خود تراژدی را همواره اثربخش می‌داند ، آواز قو را بعنوان، آخرین دیالوگ‌های بازیگری طراحی می‌کند که می‌داند پایان کارش نزدیک‌ست و همچون قوها، آوازی را سر می‌دهد که واپسین لحظات حیاتش را اعلام می‌کند. چخوف در متن‌هایش همواره در فراز و فرودی از یأس و امیدواری در رفت و آمدست. از ناکامی‌ها و رنج‌های آدمی می‌گوید اما همواره در انتهای هر داستانش، امیدی را نوید می‌دهد که روزهای خوبی در راه است.
"استعداد که باشه چیزی به اسم پیری وجود نداره و این تنها حقیقت زندگیه"*

پریزاد سیف در مقام کارگردان و دراماتورژ کردن متن و اجرا، ترجیح می‌دهد پرده‌ی آخر را طبق متن اصلی، با خروج بازیگر از صحنه تمام نکند، بلکه او را نقش بر زمین و با انداختن پارچه‌ای بر روی آن، تمام شده و پایان کارِ بازیگر، نشان دهد. که به نظر می‌رسد چنین انتخاب و تغییری، ناهمجنس و چگالی نامیزانی با کلیت متن و اجرا دارد. وتاثیرگذاری را به حداقل می رساند.
آواز قو، اگرچه نمایشی با عناصری درخشان در اجرا، به نظر نمی‌آید، و جریان پرکششی را نیز ایجاد نمی‌کند و در حقیقت واگویه‌های بازیگری قدیمی‌ست که اذعان می‌کند دوره‌ی اوجش گذشته و باید صحنه را ترک گوید، اما به دلیل وجود یکی از معتبرترین بازیگران پیشکسوت بر صحنه‌ی تئاتر که مدت‌های مدیدی، علاقمندان به نمایش از هنر او بی نصیب بودند، فرصتی‌ست که بتوان بار دیگر درخشش ، تبحر و قدرت بازیگری او را بر صحنه ببینند.
این موفق ترین و ستایش برانگیزترین بخش نمایش آواز قو ست که تماشاگران را بی حظ و لذت راهی نمی کند.

نیلوفرثانی
منابع :
1/ آواز قو /آنتون چخوف / مرتضا کرامتی، محمود بهروزیان، سروژ استپانیان
2/دفترهای تآتر/ ویژه کمدی های تک پرده ای آنتون چخوف / نشرنیلا
3/روان درمانی اگزیستانسیال/ اروین یالوم/ سپیده حبیب

پ.ن : * : بخش‌هایی از متن نمایشنامه
نشر درپایگاه خبری تئاتر
سرکار خانم نیلوفر ثانی،سپاس که آمدید و نمایش ما را تماشا کردید.سپاس که وقت گذاشتید چنین موشکافانه و حرفه ای نقد و نظرتان را نوشتید.پاینده باشید دوست فرهیخته.
۱۰ مهر ۱۳۹۸
نیلوفر ثانی (niloofarsani)
درود و احترام بسیار و آرزوی موفقیت های بیش از پیش ...
۱۰ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید