نمایش هایی مملو از حرکت با اجراهای ساختارشکن , حکم وزیدن هوای تازه در فضای تیاتر را دارند اما در واقعیت , حرکت و بازی بازیگران وجهی از کار است که باید با اتکا به یک متن دقیق رو به جلو برود .
بچه گرگ ها, از این جهت بازوی قدرتمندی دارد که برخی بازیگرانش خصوصا مرصاد بورقان و سپندار اعلم به شدت حرفه ای از حرکت و حس به منظور بازی بهتر استفاده کرده اند.از طرف دیگر با وجود آنکه در تمام مدت , اجرا مستلزم حرکت و جابجا شدن تماشاچی بوده اما مدیریت این نقل و انتقال و غافلگیر کردن هرلحظه مخاطب , به درستی انجام پذیرفت . نکته اصلی که به عنوان کلید اصلی اما گم شده در این کار محسوب می شود و به شدت به ابهام کار منجر شده , ضعف متن است . مخاطب متوجه نمی شود کل داستان به دنبال جه می گردد موضوع اصلی یا حداقل فضایی که داستان در آن رخ داده چه می باشد . به سختی حتی می توان درون مایه اصلی کار را حدس زد. آیا موضوع درباره مهاجرت است یا حدس ضعیفتر درباره تولد , جنگ, چیرگی روزمرگی و ...
پایان نمایش که با دور هم جمع شدن دور یک میز و صحبت رو در رو با تک تک مخاطبان , ایده ای جالب خصوصا از منظر طراحی صحنه با تکیه بر ویژگی سادگی ,محسوب می شود . استفاده از ظروف روحی بر سردی محیط افزود اما حتی این ایده نیز گره ای از ابهام کار نگشود. طولانی شدن این دوره و صحبتی که هریک از بازیگران در حد یک جمله و در یک چرخه تکرار داشتند , گره گشایی نمایش محسوب
... دیدن ادامه ››
نمی شود.
در کنار تمام نکات مذکور ,دیدن این نمایش جدای از برخورد با بازیگرانی که به شدت بر الفبای بدن و بیان تسلط دارند , توفیق بازدید از فضای برج آزادی را نصیب تماشاچی می کند که با همراهی صدای خوانندگان این اجرا لذت بخش است . علاوه بر این باید به سبک های جدیدتر و متفاوت تر تئاتر اجازه تولد و رشد داد تا شاهد تکامل و پیشرفت این نوع از نمایش که محل بروز خلاقیت های تازه تر است نیز باشیم.