در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش بر پهنه دریا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:06:12
۰۴ شهریور تا ۲۴ مهر ۱۳۹۳
۲۰:۰۰  |  ۵۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان

خرید بلیت: www.tamashakhaneh.ir

گزارش تصویری تیوال از نمایش بر پهنه دریا / عکاس: بابک حقی

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش بر پهنه دریا (سری سوم) / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش بر پهنه دریا (سری دوم) / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش بر پهنه دریا (سری نخست) / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از آیین افتتاح نمایش بر پهنه دریا / عکاس: علیرضا قدیری

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› نمایش "بر پهنه دریا" در هفته پایانی دو اجرایی شد

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خورده شدن یا خورده نشدن، مسئله این است!
نقد و تحلیلی بر نمایش "بر پهنه دریا"
نوشته اسلاومیر مروژک
ساخته پارسا پیروزفر
(قسمت سوم)

ماجرای محاکمه 4 کشیش در کراکوف

در سال 1953 در شهر کراکوف لهستان 3 کشیش کلیسای رومن به نامهای پدر جوزف للیتو، مایکل کوالیک و ادوارد چاچلیکا توسط دادگاه محلی شهر کراکوف ... دیدن ادامه ›› به ریاست قاضی استالینیست، میچیسلاو ویداج، متهم به براندازی و جاسوسی برای امریکا شده و به مجازات مرگ محکوم میشوند. همچنین پدر فرانسیزک زیمونک نیز به تحمل 6 سال زندان محکوم میشود.
ماجرای محاکمه این 4 کشیش در دادگاه محلی توسط حزب حاکم وقت لهستان به رهبری بیروت رسانه ای میشود و در این میان نامه سرگشاده ای از سوی اتحادیه نویسندگان لهستان در حمایت از رای این دادگاه منتشر میشود که این نامه به امضای 53 نفر از اعضای اتحادیه نویسندگان لهستان،من جمله اسلاومیر مروژک میرسد.
ترجمه بخشی از این نامه:
"... ما اعضای اتحادیه نویسندگان لهستان بخش کراکوف اعتراض عمیق خود را نسبت به این خائنین به وطن که از موقعیت روحانی خود در جهت تحمیق جوانان استفاده کرده اند اعلام میداریم...ما نسبت به سلسله مراتب کلیسای کاتولیک که عوامل این دسیسه ضد لهستانی بودند و از این خائنین در راستای نابودی آثار فرهنگی ما حمایت کرده اند اعتراض داریم "
مروژک همچنین در مقاله ای که در یکی از روزنامه های ملی لهستان چاپ میشود این 4 کشیش را با اعضای اس اس آلمان و کوکلاکس کلان ها مقایسه میکند. از طرفی مروژک و خانواده اش اهل کراکوف نیز هستند و در رسانه ها این محاکمه یک نوع محاکمه مردمی در یک دادگاه محلی عنوان میشود.
سه سال بعد و با روی کار آمدن گمولکا دیگر جایی در لهستان برای استالینیست ها و 53 امضا کننده آن نامه کذایی نیست. مروژک که از سال 49 تا 55 در روزنامه های مختلف خصوصا روزنامه استالینیست پرزکروج به عنوان یک نویسنده تخریب گر سیاسی مینوشته دیگر جایی در مطبوعات لهستان برای مقالات استالینیستی او نیست. پس نمایشنامه نویسی و روی آوردن به هنر تئاتر را برمیگزیند و نخستین آثار نمایشنامه ای او نیز از سال 1958 و در دوره آب شدن یخهای لهستان تالیف میشود. بر پهنه دریا نیز که نمایشنامه نوشته سال 1961 میباشد نیز از اتفاقات روی داده برای مروژک متاثر است.
نهایتا مروژک در سال 1963 مانند بسیاری از استالینیستهای دیگر مجبور به ترک لهستان میشود و در نهایت زمانیکه در سال 1996 به لهستان بازمیگردد در همان شهر جنجالی کراکوف که زادگاهش نیز محسوب میشود سکنی میگزیند.
با علم به این اتفاقات و رویدادها که شخص مروژک متاثر از آنها بوده است تمام کاراکترهای نمایشنامه بر پهنه دریا به صورت کاملا لهستانی و استالینیستی توجیه میشوند!
آن کشتی که شکسته لهستان است یا در اصل حزب کمونیست لهستان است که با سیاستهای اصلاح طلبانه گمولکا به اعتقاد مروژک واقعا هم کشتی اش شکسته است و به گدایی و دریوزگی از خلق افتاده است.
کشتی شکسته بزرگ گمولکاست که به نظر مروژک با برانگیختن احساسات مردم و عوامفریبی روی کار آمده است. کمااینکه گمولکا در یک خانواده مرفه و نسبتا اشرافی بزرگ شده است که او را برای تحصیل با خرج خود به مسکو میفرستند. خانواده گمولکا پیش از به دنیا آمدن او به امریکا مهاجرت میکنند و پدرش در صنایع نفتی فعال است پس همه پارامترهای تشکیل دهنده نقش کشتی شکسته بزرگ را داراست.
کشتی شکسته متوسط طرفداران انقلاب اکتبر لهستان هستند و کشتی شکسته کوچک استالینیستهای محکوم به عزلت و تبعید و خورده شدن! مروژک رفتار مستبدانه دولت گمولکا با استالینیستها را به خورده شدن تشبیه میکند و استالینیستهایی که صرفا به جهت حفظ نظام کمونیستی سکوت کرده اند و سکوت خود را نیز ایثار در راه حفظ نظام میدانند در نقش کشتی شکسته کوچک به خوبی تصویر میکند.
پس در اثر مروژک نه حرفی و سخنی از سرمایه داری مطرح است نه برژوازی و پرولتاریا و نه سایر تعاریف ارنست مندل از الفبای کمونیسم و نمایشنامه بر پهنه دریا صرفا طعنه و کنایه های مروژک به حال و روز وقت و زمانه کشور خودش میباشد.
با تمام این اوصاف معتقدم که ارتباط یافتن نمادهای موجود در این نمایشنامه و اوضاع فعلی کشور ما به سختی مقدور است و تمامی تعابیر دیگر منتقدین از نمادهای موجود صرفا برداشتهای شخصی است. زمانیکه کارگردان اینقدر در ساخت اثر حفظ امانت میکند بر منتقد و تحلیل گر فراتر از کارگردان رفتن جایز نیست و از این نمایش در بهترین و درستترین حالت همان مسائل و رویدادهای دهه 50 و 60 لهستان برداشت میشود و لاغیر.

پایان
محمود زهره‌وند (mahmoud)
کیارش عزیز!
استفاده کردم.
سپاس
۰۵ مهر ۱۳۹۳
در باب قسمت سوم
اول بگم که همه کامنت هارو خوندم و چقدر لذت بردم از گفتگوی محترمانه در عین صریح بودن.
خوب شد که بالاخره نظرت رو درباره برآیند کار گفتی، ببین من وقتی کار رو دیدم نتونستم ما به ازایی برای نمادهای نمایش پیدا کنم و چون مثل تو هم حال مطالعه نداشتم سعی کردم اون رو صرفا یک قصه با اشاره به بعضی مسائل سیاسی توو یه فضای فانتزی ترسیم کنم، فارغ از اینکه این نمایشنامه جهانشمول و برای تمام دوران هست یا نه به هرحال یک قصه و متنی داره که به نظرم کم ایراده.
من اتفاقا نقطه برد کار رو خود نمایشنامه میدونم و چیزی که خیلی اذیتم کرد این بود که کارگردان چیزی به کار اضافه نکرده.
۰۹ آبان ۱۳۹۳
مرسی هادی جان. من هم موافقم با شما و نمایشنامه خصوصا ازین منظر که به وقایع انقلاب اکتبر لهستان پرداخته کاملا بی ایراد است و از نمادگرایی هم به نحو احسن در آن استفاده شده است.
۱۰ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خورده شدن یا خورده نشدن، مسئله این است!
نقد و تحلیلی بر نمایش "بر پهنه دریا"
نوشته اسلاومیر مروژک
ساخته پارسا پیروزفر
(قسمت دوم)
تمام این برداشتهای غلط

بر پهنه دریا یک نمایشنامه فانتزی و کاملا نمادگراست. جامعه ای در پهنه جهان مدرن قرن بیستم با سه طبقه بالا،متوسط و پایین به نمایش در می ... دیدن ادامه ›› آید که هر کدام از این سه قشر میخواهد برای بقای خود اقشار دیگر را به هر شکل تحت فشار قرار دهد.
در نگاهی ساده از گنگ ترین مواردی که در این نمایشنامه ملاحظه میشود نمادگرایی کاراکترهاست.
نقش کشتی شکسته بزرگ با بازی پارسا پیروزفر: این کاراکتر از نظر بسیاری گمان میشود نماد سرمایه دار یا اشراف باشد. معصومیتی که در چهره، صدا و شخصیت خود پارسا پیروزفر است سنخیتی با بازی در چنین نقشی که به عنوان سرمایه دار بخواهد قشر ضعیف تر را بخورد ندارد. خصوصا که آن خوی استعمارگری و زورگویی که باید قالب نقشی در نماد سرمایه دار باشد نیز در بازی او دیده نمیشود.
اما خود کاراکتر در نمایشنامه طوری عنوان میشود که او را از یک سرمایه دار تمام و عیار بودن دور میکند. مثلا در مرام طبقه اشراف و سرمایه تمارض وجود ندارد و این طبقه در هیچ شرایطی از وضع جامعه خودش را به موش مردگی نمیزند! حداقل در جامعه ما که چنین است و هر بلایی که بر سر این جامعه در پهنه قرن 21 می آید تنها قشری که هیچگاه ضرر نمیکنند و کارش به گدایی از توده نمیکشد قشر سرمایه دار است. کشور تحریم میشود سرمایه داران ما سود میکنند، از تحریم خارج میشود باز هم این قشر سود میکنند، جنگ میشود سود میکنند، جنگ تمام میشود باز سود میکنند!! حال شرایط و موقعیت سرمایه دار در لهستان دهه 60 میلادی چگونه بوده که به ننه من غریبم بازی آن هم برای توده ضعیف یا کارگر کارش کشیده شده تنها مختص شرایط خاص لهستان است و بس و کسی از آن اطلاعی ندارد.
نقش کشتی شکسته متوسط با بازی هوتن شکیبا: این نقش نماد آن قشری است که به حمایت و تملق از قشر اشراف و سرمایه دار برخواسته و شاید در اصل چیزی فراتر از قشر پایین تر و ضعیف جامعه نباشد اما همین خودفروختگی و مزدوری طبقه بالا موجب بقایش میشود. چه اگر نمایشنامه صرفا تا نابودی قشر ضعیف پیش میرود و نمیگوید پس از خورده شدن قشر ضعیف آیا نوبت خورده شدن قشر متوسط نیز میرسد یا خیر؟! از همین جهت تصور میشود که قشر متوسط جامعه با همین منوال باید بقا پیدا کند. از طرفی نمایشنامه چندان به کاراکتر کشتی شکسته متوسط نمیپردازد و همین مسئله نشان میدهد که این قشر از نظر نویسنده تنها سیاهی لشکر و دنباله روی آنچه قشربالا میخواهد هستند و از خودشان چیزی ندارند که بخواهد به آن پرداخته شود. کمااینکه اصلا تعریف طبقه متوسط در یک جامعه کار بسیار دشواری است. همچنین این تملق ها و چاپلوسی ها فقط هم از طبقه متوسط سر نمیزند و اتفاقا در جامعه ما این رفتار از طبقه کارگر بیشتر دیده میشود. پس شاید جامعه لهستان دهه 60 طبقه متوسطی با این پارامترها داشته باشد.
نقش کشتی شکسته کوچک با بازی سیاوش چراغی پور: بهترین بازی بین سه نقش اصلی این نمایش. این نقش نیز گمان میرود که نماد قشر ضعیف و کارگر یا مردم عادی است. قشری که تقاضای عدالت دارد اما خودش ایده ای برای برقراری عدالت ندارد و نهایتا زمانیکه راه فراری جز خورده شدن نمیبیند آنرا یک خورده شدن مقدس قلمداد میکند و به جای مبارزه با بی عدالتی ای که علیه اش صورت گرفته سوی آن پیش میرود. اما در هر صورت همین قشر با همه این تلقینات درونی از ایثار و فداکاری باز آماده برای خورده شدن نیست و برای حرکت به سمت آن تعلل میکند که پاهایش را بشوید یا عکس یادگاری بیاندازد. در بازی چراغی پور به طور مشخصی این درگیری و تعارض درونی نقش در انتخاب بین خورده شدن یا نشدن دیده میشود که قابل تحسین است.
اما این کاراکتر نمیتواند نقش طبقه ضعیف و کارگر نیز باشد. چون در نهایت کشتی شکسته کوچک خورده شدن خودش توسط طبقات دیگر را نوعی ایثار قلمداد میکند و باز کدام طبقه کارگر و ضعیفی است (حداقل در جامعه ما) که به وضع معیشتی خودش لقب ایثار بدهد؟ آیا کارگری که اندک مزدش و حقوقش ماهها عقب افتاده است این عقب افتادن را ایثار میپندارد و صدایش در نمی آید؟ اصلا آیا کارگران یا کارمندان جامعه امروز با هدف حفظ و بقای جامعه و ایثار برای ارتقا آن است که کار میکنند یا صرفا برای پول کار میکنند؟ اگر کارگر ما درحال ایثار برای سرمایه دار است چرا سرمایه دار جامعه امروز ما هم از وضع کارکردن کارگر یا کارمند مینالد؟ آیا در جامعه لهستان دهه 60 کارگران برای نیل به اهداف بلند مدت و بقای جامعه کار میکردند و این را ایثار میپنداشتند؟
چه بسا تعریفی که کشتی شکسته کوچک از زندگی خودش میکند کاملا قشر متوسط جامعه را نمودار میکند و سخت میشود با آن سابقه ای که بیان میشود کشتی شکسته کوچک را قشر ضعیف جامعه پنداشت!

آب شدن یخ های لهستان و کلید حل معما

تمامی حدس و گمانهای فوق در مورد نماد ها تنها با دانستن از زندگی اسلاومیر مروژک و شرایط اجتماعی لهستان دهه 60 قابل حل است.
سال 1956 برای لهستان یک نقطه عطف تاریخی است. اکتبر سال 1956 با انتصاب گمولکا به رهبری حزب کمونیست لهستان زمستان سیاسی و اجتماعی این کشور به سر می آید. "اکتبر لهستانی" ، "انقلاب اکتبر لهستان" ، "آب شدن یخهای لهستان" نمونه الفاظی است که در مورد این انتصاب به کار برده میشود. سه سال از مرگ استالین میگذرد و سه سال است که نیکیتا خروشچف رهبر وقت حزب کمونسیت شوروی برنامه های بین المللی خود را جهت تثبیت موقعیت شوروی و بلوک شرق در جهان دنبال میکند و اکنون با مرگ بولسلاو بیروت،رهبر سابق حزب کمونیست لهستان، فصل جدیدی در فضای سیاسی-اجتماعی لهستان باز میشود. سیاستهای گمولکا نقطه مقابل سیاستهای بیروت که معروف به استالین لهستان بود به شما میروند. دوره گمولکا دوره آغاز رفرم سیاسی و اجتماعی لهستان است و خود گمولکا روش خود را "راه لهستانی به سوی سوسیالیسم" میخواند. همچنین همانطور که عنوان شد گمولکا مخالف سرسخت استالینیسم بود و استالینیستها در دوره رهبری او از لهستان تبعید میشدند.

ادامه دارد...
از خواندن این نقد واقعا لذت بردم برای من که بعد از دیدن یه تئاتر تنها نقدی که میتونم بگم اینه که اون را دوست داشتم یا نه خواندن این متن خیلی خوب بود از شما ممنوم واشتیاق من به دیدن این اثر بیشتر شد
۰۶ مهر ۱۳۹۳
در باب قسمت دوم
در مورد بازی ها هم همیشه معضل از پیش علاقمندی بعضی دوستان اذیت میکنه! واقعا متعجب شدم که بعضی از بازی پیروزفر خوششون میومد یا هوتن شکیبا که رسما در این کار تلف شده بود، سیاوش چراغی پور همونطور که گفتی بهترین بازی رو میکنه بیشتر فیزیک و جنس صداش به این خوب بودن کمک میکنه تا طراحی بازیش
۰۹ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خورده شدن یا خورده نشدن، مسئله این است!
نقد و تحلیلی بر نمایش "بر پهنه دریا"
نوشته اسلاومیر مروژک
ساخته پارسا پیروزفر
(قسمت اول)

نام این نمایش با آنچه که دیدم مرا به یاد گستردگی و پهنه بی پایان ادبیات جهان انداخت! اینقدر دنیای ادبیات وسیع و بسیط است که در موارد بسیاری موضوعاتی دیده و خوانده میشوند که میتوانند به طور کامل فقط و فقط مربوط به دوره زمانی و مکانی خودشان باشند و به هیچ وجه اقتباس از آنها نتواند به مسائل روز جامعه دیگری مرتبط شود!

بر پهنه لهستان

لهستان کشوری است که بیشترین آسیب را از جنگ جهان دوم دید. پیش از آغاز جنگ جهانی دوم طی معاهده محرمانه ... دیدن ادامه ›› بین آلمان نازی و حکومت کمونیستی شوروی سابق، موسوم به پیمان مولوتوف-روبین تروپ، کشور لهستان از شرق توسط شوروی و از غرب توسط آلمان اشغال میشود. دولت در تبعید لهستان در همین زمان توسط رهبران و سیاستمداران این کشور در فرانسه تشکیل میشود که پس از شکست فرانسه و اشغال این کشور توسط آلمان این گروه به انگلستان نقل مکان میکنند. در سال 1941 هیتلر پیمانش با استالین را زیر پای میگذارد و لهستان شوروی را اشغال میکند. نهایتا نیروهای آلمان در خاک شوروی زمینگیر میشوند و جنگ تا آنجا پیش میرود که پرچم های سرخ بر فراز ساختمانهای شهر برلین به اهتزاز در می آید و شوروی آلمان را در جنگ دوم جهانی شکست میدهد. اما جبهه غربی نیز که پس از بمباران شهر درسدن و نبرد نرماندی به خاک آلمان راه یافته بود نیز خودش را پیروز این جنگ علیه آلمان نازی میدانست. در این قائله تنها آلمان نبود که به مرزهای شرقی و غربی با سیاستهای کمونیستی و سرمایه داری تقسیم شد. بلکه تا آغاز دهه 60 قرن بیستم میلادی دنیا به این دو جبهه با دو تفکر متفاوت تقسیم شده بود و لهستان در این میان استثنا نبود.
در سال 1945 مرزهای لهستان و شوروی تعیین میگردد و این کشور سیاستها و قانون اساسی خود را تماما از کشور شوروی به عاریت گرفته و این مسئله تا 10 سال بعد چنان پیش میرود که به پیمان ورشو در سال 1955 می انجامد که این پیمان در زمان خودش رقیب پیمان آتلانتیک شمالی محسوب میشد.
اما درست یک سال بعد از امضای معاهده همیاری اروپای شرقی یا همان پیمان ورشو، ولادیسلاو گمولکا به رهبری حزب کمونیست لهستان منصوب میشود. گمولکا سیاستهایی ضد استالین داشت و در طول رهبری خود از سال 1956 تا 1970 سیاستهای وی بدانجا کشیده شد که مردم لهستان به جرم استالینیست بودن محاکمه و تبعید میشدند.
نمایشنامه بر پهنه دریا مسلما نمیتواد متاثر از وقایع مذکور نباشد و فضای ایجاد شده توسط گمولکا قطعا روی اثر مروژک تاثیر گذاشته است. اما مسئله ای که واضح و عیان است موقعیت خاص لهستان در طول این دوره و به طور کلی در دوره 1939- 1970 میباشد. چیزی که به عنوان تاریخ لهستان در این دوره خاص رخ میدهد از بسیاری لحاظ این کشور را خاص میگرداند. بنابراین آنچه به طور مشخص در ذهن مروژک دهه 60 میلادی میگذشته قابل تعبیر و تفسیر به امروز جامعه ایران نیست.
پیروزفر با حفظ اصالت اثر و امانت با نمایشنامه برخورد کرده است و هیچ تلاشی هم برای ایرانیزه کردن این نمایشنامه نکرده است. بنابراین این اثر را باید با همان دغدغه های دهه 60 لهستان نگاه کرد و ارتباط گرفت و سایر ارتباطات احتمالی تماما شخصی یا نوستالژیک میباشند وگرنه کدام ایرانی سال 2014 است که دغدغه های جامعه لهستان دهه 60 میلادی را داشته باشد؟!

ادامه دارد...
کیارش جان استفاده کردم.
در مورد قسمت اول باید بگم یکی از بحث های الکی مهمم با بعضی دوستان در این چندوقت این بود که به خدا این نمایشنامه اقتباس نبود!
و چیزی که اذیت میکرد اینکه کارگردانی هم چیز خاصی نداشت و اتفاقا همین متن معمولی ولی دقیق برگ برنده اجرا بود.
۰۹ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید