در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش موی سیاه خرس زخمی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:46:47
امکان خرید پایان یافته
۰۹ تا ۲۲ دی ۱۳۹۷
۱۶:۰۰ و ۲۰:۳۰  |  ۲ ساعت
بها: ۲۵,۰۰۰ تومان
گذشته یه اسکلت پوسیده است که یه روز از گور میاد بیرون و یقه تو می‌گیره.

تماشای این نمایش به مبتلایان بیماری‌های تنفسی از جمله آسم و بیماری صرع توصیه نمی‌شود.

  • خرید بلیت نمایشها در تالار مولوی، فقط به صورت اینترنتی است و فروش حضوری در گیشه ندارد.
  • تماشاگر محترم ضمن پاسداشت حضور شما در مجموعه تئاتر مولوی به اطلاع می‌رساند از آن جا که این مجموعه در پردیس مرکزی دانشگاه تهران واقع شده، رعایت حجاب و شئونات دانشگاهی الزامی است و همچنین استعمال دخانیات ممنوع است. پیشاپیش از همراهی شما در احترام به قوانین دانشگاه سپاسگزاریم.

اخبار

›› اجرای محدود نمایش«موی سیاه خرس زخمی»

مکان

خیابان انقلاب، ابتدای خیابان شانزده آذر، شماره شانزده، جنب کلینیک دانشگاه تهران، مرکز تئاتر مولوی
تلفن:  ۶۶۴۱۹۸۵۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
حدود یه سال از این نمایش میگذره و ای دیالوگ هنوز تو ذهن من می‌چرخه:« من نباید یادم بره که بودم، من نباید یادم بره که هستم، من نباید یادم بره که نفس می‌کشم.»
منم این دیالوگش رو فراموش نمیکنم:
ذهن ها همه له
حافظه ها همه خالی
من این روزا همش گورمو گم میکنم
۳۰ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فارغ از اینکه کاری اوانگارد باشد یا نباشد، کمدی باشد یا نباشد، سورئال باشد یا نباشد، اقتباس باشد یا نباشد، کپی باشد یا نباشد و .هزاران دسته‌بندی دیگر،
هر مخاطب، اعم از مخاطب باسواد و بی‌سواد، تیاتری و غیرتیاتری، تازه‌وارد و قدیمی، لاکچری و روشن‌فکر و هزاران دسته‌بندی دیگر

(لعنت به همه دسته‌بندی‌ها در معنای عامشان)

حق تمام و کمال ابراز و اظهار نظر دارد..به هر شکلی که خودش دوست دارد..مخاطب است و این حق طبیعی اوست
اما این اظهار نظر، مادامی در قالب حق طبیعی او می‌گنجد که اولا بقیه مخاطبان و داشته‌ها و نداشته‌هایشان را نشانه نرود و دوما این ابراز احساسات و اظهار نظر او شامل تئوری‌سازی در باب‌هایی که بر آنها احاطه ندارد نشود.
منِ مخاطب، نظرم را هر گونه که خواستم در باب اثر بیان می‌کنم، و این موضوع ... دیدن ادامه ›› قطعا سلیقه‌ای و دارای برداشت‌های متفاوت است و یک جواب واحد ندارد،
اما زمانی که نظرم را بیان می‌کنم و اول از همه بقیه را مورد سرکوب قرار می‌دهم یا بر چیزی که احاطه ندارم، نظریه‌ای کلی سوار می‌کنم و به خورد بقیه می‌دهم، آنجاست که محل مناقشه و جنجال‌های بی‌سرانجام را فراهم می‌کنم.
--------------------------------------------------------------------
اما موی سیاه خرس زخمی [همگی برداشت شخصی]
با یک بروشور و طراحی تمام مساواتی

اوانگارد را رها کنیم و خود حس کار و داستان را بسنجیم [بنده نه اوانگارد می‌دانم چیست، نه ادعایی دارم :)]
اما همین ابتدای کار، یکی از محل‌های اصلی مناقشه را کمی سبک سنگین کنیم:
بحث اقتباس و داستان کپی و کارهای در کل کپی را می‌گذاریم کنار، چون کاملا بیرون از موضوع بحث قرار می‌گیرند. اینکه این کار دارای ایده‌های [به زعم بعضی‌ها دزدی] غیر اوریجینال است را این گونه نگاه کنیم>>>آیا در دنیا ایده‌ای تماما اوریجینال داریم؟؟ بحث فلسفی یا سفسطه نمی‌کنم، اما تقریبا هیچ فردی بدون جهان‌بینی و مرور کارها و تجربیات دیگران و برداشت‌ها و زندگی خود با تجربیات دیگران چیزی برای عرضه ندارد..مهم این است که درک و فهم شخصی خود از کارها و تجربیات دیگران را از فیلتر تفکر و جهان‌بینی و تجربه خود گذرانده، تکرار مکررات محض نکند [اقلا این‌ها نظر بنده است.]..حال، کار هملت آقای اوسترمایر را جابر رمضانی برداشته و عینا روی صحنه آورده، به گمانم کمی بی‌انصافیست..اما سبک اوسترمایر در کارش پیداست؟؟ بله! آیا تماما ایده‌ها و میزانسن و غیره از هملت اوسترمایر آمده؟؟ رجوع کنید به صحنه‌های آن نمایش، و عادلانه قضاوت کنید..بنده گمان نمی‌کنم این‌گونه باشد..و اثرِ جابر رمضانی در موی سیاه خرس زخمی پیداست؟ بی‌انصافیست بگوییم که نیست!

برویم سراغ خود اجرای نمایش
شروعی کاملا مسحور کننده و شاید سینماتیک
به غایت اتمسفریک
اما شاید زیاده از حد، نمایشی
متن، در نگاه کلی بسیار آشفته می‌نماید
اما خرده‌روایت‌های جذاب و دلنشینی دارد
ترکیب تکنیک‌های نسبتا جدید و مناسبی دارد
پرتابه‌های تکنیکی به بیرون از خرده‌روایت‌ها، شاید از نظر روایی مشکل داشته باشد
اما جذابیت دارد و کشش مخاطب را با ایجاد مشکل روایی قمار می‌کند
خرده‌روایت‌ها پیام‌های دربطن مناسبی دارد، سیاسی، اجتماعی، فلسفی، ...
اما از متن بیرون نمی‌زند و گل‌درشت جلوه نمی‌کند
ظرافت‌های نمایشی کار بسیارند، نام‌گذاری‌ها ظرافت دارند، حرکات و صداها و آواها همه ظرافت دارند
اما بعضی دیالوگ‌ها به سر و شکل کار نمی‌آیند و مانند الصاق اجباری "این هم باشد خوب می‌شود" جلوه می‌کنند
لزومی بر بیان وجود همه مشکلات یا مسائل هستی در یک نمایش نیست
بازی‌ها آن‌طور که انتظار و توقع می‌رفت، نبودند..حتی حامد رسولی با بازی خوبش از خود کاملش دور بود
بازی فربد فرهنگ در نقش دکتر، بسیار چشم نواز بود و طراحی بازی دقیقی بر روی صحنه داشت
محمد علی‌محمدیِ خاصی ندیدیم..اصغر پیران، خودش بود و به اندازه..گورکن‌ها خوب
بازی و نقش مینا زمان، کامل درنیامده بود و طراحی نقش‌اش به واسطه متن، جاهایی بیرون می‌زد و جای‌گذاری دقیقی در کار نداشت..همان الصاق اجباری‌ها.
موسیقی و نور کار بسیار خوب بود..شاید موسیقی در جاهایی برای بعضی مخاطبان آزاردهنده بود که تعمد کارگردان در این امر تقریبا قابل درک بود
اوج و فرودهای سینماتیک کار، بسیار جالب و خوب جای‌گذاری شده بود و ریتم خاص و عجیبی به کار داده بود
که مانند شمشیری دولبه بعضی از مخاطبان را محکم‌تر در جای خود به دقت و همراهی بیشتر دعوت می‌کرد یا آنها را خسته و دل‌زده می‌کرد.
کارگردان روی این ریتم خاص، ریسک کرد.
متن به واسطه آشفتگی، همراهی صد در صدی را از مخاطب می‌گرفت
که این بخش کار، کاملا سلیقه‌ای بود..من جاهایی از متن جدا شدم و در خیال بودم و جاهایی خسته و جاهایی همراهِ مطلق

اما موضوعی که در آخر می‌خواهم آن را عنوان کنم، یک برداشت کاملا شخصی از متن کار است که تقریبا مطمینم از دید نویسندگان کار تا حد خوبی دور بوده است :)
ولی به دفعات، المان‌ها و تأییدکننده‌هایِ این برداشت خودم را در کار دیدم و با آنها از ظن خود همراه شدم:
من "بود"م
کاراکترِ گذشته
خرسی زخمی
با درگیری‌های همیشگی
در رفت و برگشت بین هویت‌های عاریه‌ای
گاهی خرس، گاهی سگ
اما همواره در تعارض با لذت آنی
با حال
با "من هستم"
حضور همیشگیِ گورکن‌ها در محیط خانه، همواره مشغول کار، حکایت از کند و کاو همیشگیِ گذشته بود
گاه، فراری به جلو با فراموشیِ دوستان یا هم‌کیشانِ گذشته
خرسِ زخمیِ گذشته
همواره خطرناک
اما موی سیاهِ این خرس زخمی، تنها غنیمت مورد اعتنا از گذشته
همه را به ویرانی می‌کشد
خود نیز در تلاطم گذشت یا ماندن

نمایشی در کل، شایسته تجربه کردن
در آخر، از همه نظرات شخصی بنده با آرامش عبور کنید و خشمی در شما نماند :)
نوشتتون هم مثل اجرا برای من گنگ بود. چندبار خوندم ولی متوجه نشدم. میتونم خواهش کنم این عبارت هارو کمی شفاف تر کنید؟


1-آیا در دنیا ایده‌ای تماما اوریجینال داریم؟؟
2-اما سبک اوسترمایر در کارش پیداست؟؟ بله! آیا تماما ایده‌ها و میزانسن و غیره از هملت اوسترمایر آمده؟؟
3-شروعی کاملا مسحور کننده ... دیدن ادامه ›› و شاید سینماتیک به غایت اتمسفریک اما شاید زیاده از حد، نمایشی
4-پرتابه‌های تکنیکی به بیرون از خرده‌روایت‌ها، شاید از نظر روایی مشکل داشته باشد اما جذابیت دارد و کشش مخاطب را با ایجاد مشکل روایی قمار می‌کند



۲۵ دی ۱۳۹۷
حامد رسولی خودش بود یا خودش نبود هر چی که بود عاشق لحن و لهجه ش بودم ....
خیلی بیشتر از پسران تاریخ دوثش داشتم
مخصوصا اولش که میگه
شبیه یک باغ متروک و پر از علف های هرز، ذهن ها همه له


برداشت شخصیت عالی بود درستکار
۲۶ اسفند ۱۳۹۷
ارااادت :))
چه جمله ماهی گفت..
۲۶ اسفند ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا خوشحالم که این همه تماشاچی سوپر آوانگارد داریم که اینقدر خوب هنر رو میفهمن و از اثر الکنی تا این اندازه می تونن نقاط مثبت در بیارند. احتمالا اگر بر نظر علی ویلان، فرزاد جعغریان ومحمد ونائی که نوشته های بلندی هم در زیر این اطلاعیه داشتن بتازم بحثی شکل می گیره که خیلی انتهایی براش متصور نیستم. فقط نکاتی رو مشخص می کنم؛ دوستانی که اینقدر این از این نمایش خوشتون اومده و نهایتا انتقاداتتون رو با لحن" حالا اگه اونجاشم اینجوری بود بد نبود یا وقتش یه کوچولو زیاد بود" می نویسید آیا اثری که دیدید همچنی برخوردی با تئاتر و مخاطبش داره که شما در شمایل مامان های نگران از سرخورده شدن بچه به اون ایرادهاش رو می گید. موی خرس سیاه زخمی یک اثر به درد نخور است! اینکه کارگردان یا بازیگران چقدر زحمت کشیدن یا تلاش کردن برای من پشیزی ارزش نداره چون اون چیزی که در نهایت تولید شده اداست! اداست چون هیچ تجربه زیستی پشتش نیست! یا اگر هست سعی کرده خودش رو در لباس یک نوع آوانگاردیسم اروپایی پنهان کنه! اگر کمی تئاترهایی که در فضای اینترنت فیلمشون وجود داره رو ببینید متوجه این نکته می شید. نمی خوام انگ کپی بودن به اثر بزنم که این هم دمده شده اما تاثیرات از اوستر مایر به وضوح مشخصه کما اینکه تاثیرات مک دونا و کپی عین به عین موقعیت در نمایش سوراخ وجود داشت. رجوع شود به فیلم کوتاه six shooter و in bruges. فضای موی خرس... جابر رمضانی به نظر تصمیم گرفته با بازاریابی جهانی کاری بسازه که به مذاق جشنواره های اونور آبی خوش بیاد درحالی که شاید این کار در سینما منطقی باشه اما در تئاتر به شدت بیهودست چون مشخصا در جغرافیا محدوده و جدا از اون برای ارتباط مخاطب نیاز داره تا حرفی بزنه و اون حرف رو به شکلی بزنه که بتونه با نمایش ارتباط برقرار کنه. دوست بزرگواری که می گی زمان زیاده، زمان هیچ نمایشی زیاد نیست به شرط اینکه اثر بتونه ارتباط خودشو با مخاطب حفظ کنه. اگر این کار انجام نشه ده دقیقه هم برای یک نمایش زیاده. بازی حامد رسولی خوبه؟ باشه خوبه اما فکر کنم نباید دلیلش این باشه که صدای خرس که شبیه به سگ در اومده رو خوب در بیاره و این خوب بودن هم دلیلش احتمالا این نباید باشه که اون می تونه این صدا رو دربیاره و شما نه! در نهایت این بی معنا بودن فرم ها و ادا اصول هایی که ریشه ای در خود تولید کنندگان به خصوص نویسنده و کارگردان نداره یک دور بیهودست. جابر رمضانی در بهترین چیزی که خوب بوده به قهقرا بردن یک گروه بازیگری خوب بوده. من واقعا موندم که محمد علی محمدی می تونه اینقدر بد بازی کنه با وجود اینکه بازیگر بسیار با استعدادیه. در آخر هم به درد ... دیدن ادامه ›› دل یکی از دانشجو ها اشاره کنم: آقای رمضانی چرا به تالار مولوی ناخونک می زنی؟ مگه نرفتی تو تئاتر حرفه ای و سالن خصوصی اجرا کردی و پول هم در اوردی، مگه دوره دانشجوییت تمووم نشد؟ چرا به تالار مولوی که مال دانشجوهاست ناخونک می زنی؟.... (نقل عین به عین از جملات یک دانشجو)
رو راست باشیم دوستان، پیتر بروک می گه: اگر به تئاتری رفتید و با وجود همه تمجید ها یا تبلیغاتی که شده بود از اون اثر خوشتون نیومد بی خود سرتون رو تکون ندید و لبخند احمقانه نزنید، با خودتون روراست باشید و نگید شاید من به اندازه کافی اثر رو درک نکردم! شک نکنید در چنین شرایطی نمایش مشکل داره!... (نقل یه مزمون از کتاب فضای خالی) خلاصه که مرعوب نشید...
همه فرمایشات شما متین و نقدتون قابل احترام کما اینکه منم هیچی از کار نفهمیدم و در تعاریف دوستان هم به بیشترین چیزی که پرداخته شده ستایش خلاقیت و بازی های خوب فلانی و فلانی هست..
اما فرمایش اون دوست عزیز دانشجو رو درک نمیکنم! مشکل چیه که ایشون در سالن مولوی اجرا رفتند؟!
۲۴ دی ۱۳۹۷
@فرزاد جعفریان 1- همونطور که گفتید ما همدیگرو نمی شناسیم پس ذکر اسم شما صرفا یک مثاله برای اون چیزی که در ابتدا اشاره کردم.
2- خیلی به تیوال و ساختارش آشنا نیستم ولی قطعا دو پاراگراف نمی تونه "نقد" به حساب بیاد و انتخاب گزینه نقد کاربران لزوما موضع کلام من رو نشون میده و بهترین پیشنهاده این ساختار بوده برای نوشته من. شما همون کامنت حساب کن صحبت من رو.
3- اگر این بند 3 جسارت به شما حساب نمیشه باید بگم که مسئله چسبوندن برچسب نیست نظر شما و اشاره به اون یک مثاله. کما اینکه می تونستم بگم a ،b یا c. ما در دنیایی هستیم که همه چیز درسته، حق با شماست! به همین نسبت همه، همه چیز رو می دونند. نتیجه این میشه که راه گم میشه. اشاره می کنم به جمله ای از سخنرانی درست محسن نامجو : امروز هنرمند شدن دیگر هیچ فضیلت و استعدادی نمی خواهد... در تایید سطر بالا همین بس که منم برای اثبات حرفم به به یک فایل یک ساعته تصویری اشاره می کنم که همه دیدن و همه دربارش میدونن، جالبه! هر چند نمونه موردی "جابر رمضانی" ... دیدن ادامه ›› بی استعداد نیست اما ...
یه خبر خوب هم بدم که قراره کار حافظ اجرا بره. نکته جالب اینکه قراره سه سویه اجرا بشه! نمیدونم چقدر درمورد میزانسن و معماری صحنه و تاثیرش بر فضای اثر مطلعید اما اون کار با اون میزانسن و تاکیداتی که بر شکل صحنش داره امکان ندار بتونه سه سویه اجرا بشه. مگر اینکه هیچکدوم از مباحث مربوط به میزانسن ، معماری صحنه و سالن و ... برای کارگردان مهم نباشه، یا ندونه(که به نظر جابر میدونه) یا اینکه کاسب باشه!
۲۵ دی ۱۳۹۷
مرسی از توضیح
۲۵ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید