توماس که به حرفه عکاسی مشغول است و در زندگیاش به پوچی رسیده است. او به طور اتفاقی از یک زوج در پارک عکس میگیرد که زن پس از دیدن عکاس از او میخواهد که نگاتیو عکس گرفته شده را به او بدهد؛ عکاس نیز با حیله نگاتیو را اشتباهی به او میدهد. توماس وقتی به ظهور عکسها میپردازد و تصویر را بزرگنمایی میکند، متوجه صحنه قتلی در تصویر میشود و شب جسدی را در آن پارک میابد. توماس بار دیگری که به دیدن نگاتیوهایش میرود دیگر تصویری از جسد وجود ندارد؛ وقتی به پارک بر میگردد نیز میبیند جسدی وجود ندارد!
مدیرفیلمبرداری: کارلو دی پارما تدوین: فرانک کلارک موسیقی: هربرت هانکوک سال ساخت: 1966 منتقد: کیارش خوشباش
مکان
خ ملاصدرا، خ شیخ بهایی شمالی، خ صایب تبریزی غربی، پلاک ۳۴ تلفن:۸۸۶۰۸۵۳۰ - ۳
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هندسه فراکتال در سینما:
«آگراندیسمان» بعنوان یک نام، نه تنها به موضوع و وقایع فیلم اشاره میکند بلکه در نهایت ویژگی جبلی خودِ فیلم نیز هست، یعنی آنتونیونی عامدانه با ریزبینی خارقالعاده و توجه به جزئیترین عناصر، چنان فیلمی ساختهاست که تماشاگر حساس با بزرگنمایی و تدقیق در هر گوشه از فیلم میتواند به میزانی نامحدود برداشتهای گوناگون از آن برسد، گویی در برابر الگویی طبیعی از یک فراکتال قرار داریم که هر اندازه در عمق آن پیش برویم و آن را بزرگنمایی کنیم، باز هم تصاویری قابل درک و تأمل در دل آن خواهیم یافت و این سفر درونی در فیلم تا بینهایت میتواند ادامه یابد.
در جمله، آگراندیسمان جهانی است بسان خوشهای از جهانهای دیگر که در دل هر کدام جهانهایی است و همینطور این روند میتواند تا بینهایت بپاید.
رنگ در آگراندیسمان جایگاه خاصی دارد، آنتونیونی که در کار قبلی اش با استفاده ی اکسپرسیونیستی از رنگ برای تقابل قراردادن صنعت و طبیعت تلاش کرده بود، این بار هم رنگ را به صورتی نمادین به خدمت گرفت. نمایش زیبا شناسی از رنگ های سبز، ارغوانی، زرد، قرمز که به خوبی توانسته نمایش خیره کننده ای را ارائه دهد، که ما را به دیدن احساس انسانیت و درون شخصیت می برد.
موسیقی در سینمای این کارگردان ایتالیایی توجه زیادی را به خود نمی گیرد. او که از موسیقی کم استفاده می کرد، و به جای آن با استفاده ی درخشان از صدای طبیعت گرایانه و سکوت به تک افتادگی آدم هایش در جهان تأکید می گذاشت. به همین خاطر آگراندیسمان بیش از هر کار دیگرش موسیقی دارد، و موسیقی پاپ بلو زمانی وارد می شود که کسی رادیو، گرامافون را روشن کند و یا در مهمانی حضور پیدا کند.
سکانس هایی از فیلم وجود دارد که انگار چیزی مانند سرازیر شدن ناخودآگاه و یا ایده هایی که به یکباره ایجاد گردیده اند، تصاویر خواب آلود گونه و منفعلی که سرد عمل می کنند و ابهام را بیشتر، مانند جایی که توماس در پی دنبال کردن جین سر از یک کنسرت زیرزمینی در می آورد و یک گروه راک اندرول در حال اجرا هستند و حاضرانی که مات و بی تفاوت ایستاده اند، و هنگامی که با دسته ی گیتار خورد شده که برای بدست آوردنش با دیگران دراُفتاده بود بیرون می آید، آن را مانند ملخ هواپیمایی که در یک مغازه ی آنتیک سرخوشانه می خرد بی میل به زمین می اندازد و می رود، حرص زودگذری که در مورد توماس نشان داده می شود.
خلاصه داستان: توماس که به حرفه عکاسی مشغول است و در زندگیاش به پوچی رسیده است. او به طور اتفاقی از یک زوج در پارک عکس میگیرد که زن پس از دیدن عکاس از او میخواهد که نگاتیو عکس گرفته شده را به او بدهد؛ عکاس نیز با حیله نگاتیو را اشتباهی به او میدهد. توماس وقتی به ظهور عکسها میپردازد و تصویر را بزرگنمایی میکند، متوجه صحنه قتلی در تصویر میشود
آگراندیسمان یازدهمین فیلم میکلآنجلو آنتونیونی است که بر پایهٔ داستان کوتاهی از خولیو کورتاسار ساخته شد. آنتونیونی در این فیلم به گرایشهای آوانگارد هنری در دهه ۶۰ میپردازد و تفکرات هنری این دوره را از منظری دیگر به نمایش میگذارد و اولین فیلم انگلیسیزبان آنتونیونی نیز میباشد.
کیارش عزیز منهم بسیار مایلم در این برنامه های پارسان حضور داشته باشم ولی متاسفانه پنجشنبه ها برایم مقدور نمیباشد. چه خوب میشد دو روز در هفته این فیلمها اکران میشد . سپاس
شبنم خانم کم سعادتی ماست.
با توجه به مدت زمان فیلم و آنتراک و بعد جلسه نقدش حدود 4 ساعت زمان لازم داریم که اگر وسط هفته قرار بدیم با توجه به شاغل بودن بسیاری از دوستان خیلی دیروقت میشه.