متن خودم رو با جمله ی از آگوستو بوال بزرگ شروع میکنم:
تماشاگر بوآل تماشاگری است که در مواجهه با تئاتر معنا پیدا میکند چرا که خود قرار است به اجرا معنا ببخشد.
در نمایش های چنینی هدف مولف در هم آمیزی
سیاست، بی سوادی، آزادی بیان و در هم آمیزی تماشاگر با هنرپیشه است (تمام سخن ها و هدف ها در بازه ی پیشبرد یک آرت تعاملی است، یعنی مخاطب تعیین کننده ادامه روند و پیشبرد داستانی است.)
تئاتر آموزشی یا آزمایشگاهی:
در این نوع نمایش تلاش نمیشود که مردم را برای انتخابات یا اعتصابات و راهپیمایی ترغیب کنند؛ بلکه هدف تحلیل نظری و عملی است. در این نوع نمایش میتوان از آثار کلاسیک مانند شکسپیر، آریستوفان و گولدونی و همچنین آثار مدرن مانند برشت و پیتروایس کمک گرفت. برای مثال در نمایشی که بحث و سوژه آن عدالت است قطعاً دیدگاهها در این مورد متفاوت است. شاید مفهوم عدالت از منظر حکومت عملکرد قانون و مراجع قضایی را قضات در دادگاهها تعریف کنند اما شهروند معمولی یا عوام برداشتی دیگر گونه از این واژه دارند. در تئاتر آموزشی با شرکت دادن تماشاگر در جریان بحث و تحلیل و بررسی آن تعریفی روشن عرضه میشود. در این نوع نمایشها از تریلی های یدکی، کلیساها و میادین شهر برای اجرا استفاده میکردند و تماشاگران آن از همه اقشار جامعه بودند.
در کانیبال نیز یک سالن نامتعارف و محیطی در نظر گرفته شد و تمام کسانی که داخل اتاق ها بودند نماد یک شغل یا فرد حقوقی در جامعه بودند!
تعبیر بوال از آثار محیطی اش در این اثر نیز گنجانده شده: همدلی و کاتارسیس تئاتری
معمولا در کارناوال های بوال کسانی که همراه او نمیشدند و از دور نظاره گر کارناوال های بوال بودند از حرکت های نمایشی او شدید نقد به میان می آوردند که جای تئاتر داخل سالن است نه بیشتر از آن، نباید تئاتر به حریم زندگی شهروند ها نزدیک شود!
تئاتر ستم دیده یا سیستم ژوکر:
در این میان بوال تئاتر را یک فعالیت سیاسی میدانست و میگفت کسانی که نیت این را دارند که خلاف این امر را به اثبات برسانند خود جوری از سیستم هستند
در سیستم ژوکر فردی همیشه خلاف روند نمایش عمل میکند و آزادانه قادر است تمام روند را برهم زند.. در کانیبال این کار نیز به عهده مخاطب است.
کمی هم در باره آرتو:
کانیبال یک ایده تئاتر مشقت میباشد که آرتو
چنین در باره ش توضیح میدهد :
تئاتر بدون عنصری از شقاوت در ریشهٔ هر منظر، شکل نمیگیرد
اما هدف از این شقاوت چیست؟ آیا بشر نیازمند این شقاوت هست یا خیر؟
آرتو در این برون ریزی ها دنبال آشکارا کردن
غده های سرطانی جامعه بود که خوب، به نظر من اگر موجب تشویش یا طوغیان هم شود در مسیر آرتو بزرگ است.
_ نمایش خشونت از سوی اجراگران برای تماشاگران را میتوان شبیه به همذات پنداری ساختاری در تئاتر درمانی دانست. همذات پنداری ساختاری همان نقطهای است که در سایکو درام (تئاتر درمانی) به عنوان نقطه اوج شناخته میشود. مرحلهای که روان پزشک به بیمار تبدیل میشود. بر همین اساس در تئاتر مشقت، اجراگر به بیمار تبدیل میشود تا تماشاگر _ بیمار با دیدن بیماری خود درمان شود.
به قول آندره بازن: «آنتونن آرتو، تأملاتش را در باب آنچه «تئاتر شقاوت» یا «تئاتر خشونت» مینامید، بیان کرد تا در میانه این کلمات مغلق و این نظریه پردازیهای سودایی، بازیگر، پرتوان و به سان موجودی اسطورهای، که تواناش را از لاهوت و ملکوت میگیرد، به بطن نظریههای تئاتر مدرن بازگردد.
سخن پایانی را نیز از آرتو نقل میکنم:
این تفرقه و گسیختگی غم انگیز و اسفباری که بر هستی ما حکم فرماست از آنجا نشات میگیرد که پدیدههای زندگی به ما پشت کردهاند به طوری که دیگر قادر نیستیم نیروی محرکه حیات را باز یابیم؛ در واقع در هیچ عصری ما شاهد این همه جنایت نبودهایم، جنایاتی که به طرز اعجابآوری رایگان هستند و توجیه آن این است که ما به درجه یی از ناتوانی رسیدهایم که دیگر فکر و اراده ما از آن ما نیست و در دست نیروهایی است که ما را رهبری میکنند. تئاتر برای آن آفریده شده که زشتیهای درون انسان را پاک کند و باید به این وظیفه خود در قبال این جنایات عمل کند.»
حال اگر با تمام این توضیح ها هنوز دوست دارید به دیدن کانیبال بیاید
مشتقاته منتظر قدم های شما هستیم.
درباره نمایش:
در هر شب در طول اجرا ۱۰ بازی در قالب ۱۰ فضای متفاوت پیش روی مخاطب است که پس از اتمام بازی ها رخداد جالبی پیش روی مخاطب خواهد بود، پیشبرد داستانی اثر به صورت اینتر اکتیو «تعاملی» صورت خواهد گرفت.