در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش چلاق آینیشمان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:34:09
امکان خرید پایان یافته
۱۰ تا ۲۶ دی ۱۳۹۳
۱۹:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۱۵,۰۰۰ تومان

گزارش تصویری تیوال از نمایش چلاق آینیشمان / عکاس: کوروش برزی

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

میدان ولی عصر، بلوار کشاورز، بعد از خیابان فلسطین خ کبکانیان، نبش کوچه مرتضی زاده، پلاک ۱۰ و ۱۲
تلفن:  ۸۸۹۵۲۴۴۰

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چلاق آینیشمان . . .

این نوشته نقد نیست فقط چند نکته به عنوان یک بیننده عرض می کنم که فکر می کنم شاید در اجرا های بعدی به کمک گروه بیاید:

1. من چون متن رو قبلا خونده بودم و به زبان اصلی هم خونده بودم کمی از برداشت بازیگران و تحلیل شون از نقش جا خوردم. هیچ وقت تصورم از بیلی پترن ماک این تیپ اغراق آمیز نبود. فکر می کنم جا داشت شخصیت ها به ویژه بیلی، عمه و دختر بیشتر پرداخت بشن.

2. هر نشانه ای که در صحنه وجود داره یه مفهوم رو در ذهن تماشاچی القا می کنه. مثلا وقتی در نمایش آخرین نامه صحنه نمایش با استانبولی پر میشه و وقتی این استانبولی کارکرد های زیادی داره یه ایده پشت طراحی صحنه وجود داره. در چلاق آینیشمان ما با کلی قوطی کنسرو مواجه هستیم که دقیقا متوجه کارکردشون ... دیدن ادامه ›› در صحنه نمیشیم. دست کم من تعریفی برای کنسرو ها پیدا نکردم. یا سکه هایی که از جیب دختر در میاد، یا اهمیت تخم مرغ.

3. به پوشش بازیگران قبل از ورود به صحنه دقت کنید. در اجرای امشب بازیگر نقش بیلی (آقای سید محمود) دستشون حلقه بود که مفهومی در نمایش نداشت و اصلا به بازی هم گرفته نمی شد پس مشخصه این مساله اتفاقی بوده.

به امید پیشرفت روز افزون این گروه نمایشی و با آرزوی موفقیت های بیشتر.
و البته بد نبود می گفتی به پیشنهاد چه کسی این طوری نوشتم وحید جان :D
۱۹ دی ۱۳۹۳
دوستان عزیز این که من در این جا دست به دادن یک سری توضیحات زدم،صرفا برای برقراری دیالوگ با مخاطبان اثر بود و حالا این که چرا باید به سفسته و حاشیه پردازی متهم شوم برایم جای سوال ست(یک تماشاچی ای کاش اسم خودتون رو ذکر می کردید...)
و اما دوست خوبم آقای نصیری گرامی من افکار شما را مسموم ندانستم بلکه آن نوع تفکر را نمی پسندم.در رابطه با تئوری تپانچه ی چخوف هم باید بگم که قوطی های کنسرو به موقع شلیک خود را می کنند(در صحنه ی آخر هنگامی که بیلی تصمیم به خود کشی می گیرد و برای شما که به این تئوری خیلی علاقه مند هستید هم کیسه ی چهار خانه ی بالای قفسه های نخود سبز را یاد آور میشوم که از ابتدا در صحنه هست بی هیچ کاربردی تا همان لحظه ی اقدام به خود کشی بیلی!)
و به عنوان آخرین کلام هم دادن هرگونه سمت و سو به هر متن اجرایی و حذف دیالوگ و یا بخشی از متن جزو اختیارات همیشگی شخص کارکردان است!
باقی بقایتان...
۲۰ دی ۱۳۹۳
1. ممنون بابت برقراری دیالوگ با مخاطب جناب گتمیری عزیز. هدف ما هم همینه وگرنه همه می دونیم که وقتی گروه نمایشی اثری رو روی صحنه برد کارش همون جا تموم شده و اگه پیام خودش رو انتقال داد که مخاطب رو جذب کرده و اگر هم انتقال نداد دیگه نیاز به هیچ توضیحی نیست.

2. اون کیسه در متن اصلی هم به همون شکل در ابتدا آویزان هست فقط بحث ما در مورد کاربرد نخود سبز در نمایش شما و تفاوتش با کاربرد کنسرو ها در متن اصلی بود که همون طور که عرض شد در متن اصلی آب و رنگ و فضای آینیشمان رو می سازه (دهی که در فروشگاه اون انگار فقط نخود برای خوردن هست در مقابل آمریکایی که شکلات نعنایی و کیک پنیری داره!) اما آیا در کار شما هم این کنسرو ها تا این اندازه بولد شده؟! و البته من جوابم رو در این مورد نگرفتم که آیا دلیلی برای کنده نشدن برچسب چند قوطی وجود داشت؟ اسپانسری برای کار دارید؟ که اگر اسپانسری برای کار وجود داشته باشه باعث ... دیدن ادامه ›› بسی خوشحالی برای کل جامعه تئاتری کشوره.

3. شما فرمودید این یک تفکر مسموم و اشتباه ست که مدام به دنبال نشانه شناسی و چپاندن معانی خاص به اشیا باشیم! سمت پیکان جمله تون هم به طرف من بود و البته در این جمله اگه کلمه مدام و چپاندن رو حذف کنیم تفکر من همینه و اصلا این تفکر رو مسموم نمی دانم.

4. هر گونه سمت و سو به هر مت اجرایی و حذف دیالوگ و بخشی از متن جزو اختیارات همیشگی کارگردان است و در این مساله کوچکترین تردیدی وجود نداره. همون طور که هر گونه قضاوت در مورد خوب یا بد بودن این تصمیم گیری ها به عهده مخاطبه. شما یه ایده برای اجراتون دارید 5 نفر مخاطب میگن ایده عالی بود 3 نفر اصلا متوجه اون ایده نمیشن یا به نظرشون معمولیه و 2 نفر هم میگن ایده افتضاحه و کار رو خراب کرده. اگه به رای اکثریت معتقد باشید احساس می کنید کارتون رو درست انجام دادید و خوشحال میشید اما هنر از نظر من جایگاه اکثریت نیست. شما درک خودتون رو از متن روی صحنه بردید. اگه هزار نفر هم مثل من نمایش رو دوست نداشته باشند باز هم نباید رو سلیقه شما تاثیری بگذاره (بماند که به جز کارگردانی در مورد بازی ها هم حرف بسیار است و متاسفانه شکل اجرایی کار هم درست مثل شکل ایده پردازی ماجرا دلچسب نیست). به هر تقدیر شما ایده ای داشتید و زحمتی کشیدید که مورد پسند من مخاطب نبود. طبعا من از امکان پیش اومده در این سایت برای انتقال نظر خودم به شما استفاده کردم. قضاوت در مورد درستی و اعتبار حرف هایم هم بماند برای دوستان با سواد تئاتری که کار شما را دیده باشند. موفق باشید.
۲۰ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تقریبا در این مدت و زمانی که کار نمایش می بینم یکی از ضعیف ترین کارهایی بود که دیدم و از این بابت متاسفم

-تحلیل کاملا اشتباه از مناسبات افراد نمایش نامه
-نور کاملا ابتدایی بدون رعایت ابتدایی ترین اصول تنظیم و مدیریت نور در کار
-انتخاب فضاها به گونه ای کاملا اشتباه
که از بزرگترین ضعف های این کار به شمار می رفت.

به طور مثال در قسمتی که بابی قصد دارد قایق را آماده می کند تا به اون به آمریکا برود فقط می بینیم که بازیگر قایق را با یک دستمال تمییز ... دیدن ادامه ›› می کند دقیقا عین این حالت که یک شوفر برای آقای خود در حال تمییز کردن شیشه های ماشین هست در صورتی که این اکت اگر در حالتی بود مثلا قایق ران آذوقه را دارد به قایق می برد یا اینکه در قایق بود و داشت با یک چکش یا یک ابزار درون قایق را مرمت می کرد به مراتب بهتر بود.

در مورد شخصیت چلاق ، فرد ادای چلاق را در می آورد تا اینکه چلاق باشد یک چلاق حداقل می توانست یک عصای بغلی داشته باشه نکته ای که کارگردان به زبان خودش حتی روی پوستر کار بهش اشاره کرده بود در نمایش ما بیشتر با یک معلول طرف بودیم تا یک چلاق !!! و این بدیهی بود که کارگردان به هر قیمتی می خواهد نقص را درشت کند.

افرادی که نقش عمه را بازی می کردند به مراتب جوان تر و همسن بیلی چلاقه بودند در صورتی که می بایست حتما مسن تر باشند تا وقتی خاطرات را بازگو می کنند کامل هضم برای تماشاچی باشه.

مادر همیشه مست فقط یک مادر با یک تم کاملا صاف بود که مستی و هوشیاری اش در یک سطح بود این در قسمت های مختلف بازی کاملا مشهود بود

دکتر فقط از بازی دکتر با خودش یک روپوش و گوشی حمل می کرد و صرفا دیالوگ می گفت ... یک جفت کفش مردانه ، صورت اصلاح شده ، شلوار مردانه ، یک کیف معقول و نه کیف خود بازیگر یا احتمالا دوستان و یک تیپ کاملا مرتب به شخصیت دکتر کاملا کمک می کرد.

درشت بازی کردن در نقش بازی خبرچین و دختر به کرات به چشم می خورد

در مورد فلاش بک زدن های بیلی به افکار خودش تعویض نور یک حداقل بود که رعایت نشد

کارگردان یا طراح صحنه با یک رول های کاغذی ساده می تونستند قوطی های کنسرو را آرایش کنند تا هم زیبا تر باشه و تماشاچی مرتب با آرم بهروز و یک و یک مواجه نشه البته منظور به اینکه تبلیغ فلان جنس باشه نیست منظور در مورد زیبایی صحنه است.

نقطه ی عطف ماجرا که مریضی بیلی هست مثل لحظه ای رد شد در صورتی که قلب بازی ها و قصه مریضی بیلی بود

کارگردان از طرفی می خواهد به متن وفادار باشد و از طرفی به صورت کاملا واضح و شاید ناشیانه مانند کودکی که نقاشی اش را صحیح رنگ نمی کند بازی ها بیرون می زنند.

حلقه و بیلی چلاقه چه ارتباطی با هم داشتند ؟

البته نکات دیگری هم بود که من تا همین جا بسنده می کنم

و من فکر می کنم تنها بازی مرد قایقران در مجموع دقیق ترین بازی بود امیدوارم دوستان در آینده موفقیت های بیشتر و چشمگیر تری داشته باشند .
خیلی نمایش خوبی بود..همه تلاششون رو کرده بودن و حس خوبی داشت نمایش و با مزه بود.. بچه ها همگی خسته نباشید.موفق باشین