در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش دستگاه
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:21:51
امکان خرید پایان یافته
۱۲ دی تا ۱۵ بهمن ۱۳۹۵
۲۰:۳۰  |  ۱ ساعت
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان

(بر اساس مرگ دانتون نوشته ی گیورگ بوشنر و انقلاب کبیر فرانسه)
این تیاتر براساس اتفاقات تاریخی انقلاب کبیر فرانسه و بخصوص جریان محاکمه و اعدام دانتون یکی از رهبران انقلاب در جریان دوره ی ترور به توطیه ی  همراهانش و در رأس آنها روبسپیر ساخته شده است. به این منظور متن هایی همچون مرگ دانتون نوشته ی بوشنر،دانتون نوشته ی رولان، و آثاری از دورانت، ماله، دوتوکویل، بورک، پین و جز اینها که همگی در ارتباط با رخداد انقلاب هستند، مورد مطالعه و استفاده‌ی گروه اجرایی دستگاه بوده اند. انقلاب کبیر فرانسه رخدادی ست که بسیاری از تحرکات انقلابی پس از خود را در تمامی جهان تحت تأثیر قرارداده و به این اعتبار از اهمیت بالایی در تاریخ معاصر برخوردار است.

گزارش تصویری تیوال از نمایش دستگاه / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش دستگاه / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

ویدیوها

آواها

مکان

میدان فلسطین، خیابان طالقانی، بین خیابان سرپرست و فریمان، پلاک ۵۴۴
تلفن:  ۰۲۱۶۶۹۶۸۴۱۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با رشد کمّی بی حد و حساب تماشاخانه های خصوصی در سالهای اخیر این ذوق و امید در من و امثال من که مخاطب نیمه حرفه ای هنر نمایش محسوب می شویم پدید آمده بود که تکامل و باروری هنر بی مانند تئاتر در مملکت ما سرعتی دو چندان به خود خواهد گرفت و افزایش تعداد مخاطبان و گسترش دایره علاقمندان می تواند به غنی تر شدن تجربه های ما از این هنر بینجامد اما...

آنچه که در عمل اتفاق افتاده بی گفتگو، صرفا افزایش کمّی و آماری و عددی نمایش ها، پر زرق و برق شدن حواشی(تبلیغات، عکاسی، کلیپ و....) و به کنج بی اعتنایی رفتن متن و محتوای نمایش هاست.

خوب به خاطر دارم در بازه زمانی 7،8 سال قبل که بیشترین اجراهایی که می دیدم در سالن های معروف تئاتر شهر، وحدت و حافظ و... اینها برگزار می شد کمتر از دیدن نمایشی احساس غبن و زیان می کردم. گروهها حرفه ای تر به نظر می رسیدند و در حجم زیادی از کارها کاملا پیدا بود که ماهها و حتی شاید چند سال صرف نگارش و تمرین پر زحمت برای اجرای نمایش شده ولی آنچه که خصوصا در این دو سه سال اخیر به تماشا نشسته ام با تأسف فراوان هر بار به میزان ناامیدی و یأس من در مواجهه با پدیده نمایش در ایران افزوده است به طوریکه معیارهای ارزیابی کیفی و شخصیم هم به کلی به هم ریخته است و تمام تجربه ها و لحظه های خوب و ناب ... دیدن ادامه ›› مرا نیز پس زده است.

دیشب با رفیق همیشه همراه تئاتریم کامبیز به تماشای نمایش دستگاه نشستم و از دیدن جمعیتِ کمِ حاضر در سالن کمی جا خوردم. امیدوار بودم با اطلاعات نسبی از پس زمینه کار در خصوص دانتون و انقلاب فرانسه از افکاری که گذشت کمی رهایی یابم ولی زهی خیال باطل...

معجونی که عبارت بود از یک ساعت حرکات و اکت اسلوموشن با گفتگوهایی بی روح که بیشتر به پراندن جملات بی معنی و گیج و مغشوش می ماندند که همراه می شد با بی حالی و ضعف و استیصال فراوان بازیگران که البته این متن ضعیف و سردرگم هم نمی توانست به آنان در بروز خود مجالی دهد تا منِ تماشاگر نیز امکان درک و باور جهان پیرامونی اثر را داشته باشم. فقط یک احتمال باقی می ماند و آن اینکه آفرینندگان این دست آثارِ بی حال و کم اثر که بخش قابل توجهی از نمایش های سالهای اخیر را در بر می گیرد در هنگام خلق و ایجاد اثر به طور کلی از مقوله تماشاگر و مخاطب و رنجی که از دیدن و تجربه کردن این دنیای بی رنگ می برد فارغ و آسوده اند و در فضایی آبستره ، مجرد و کاملا منقطع از مخاطب به "تولید" اثر سرگرمند.

همه افسوسم اما از دست رفتن تدریجی همه آن حال و هواها و تجربه های ناب سابق است ولی هنوز دلم میخواهد به این دوست دیرینه امیدوار باقی بمانم... نقد بی تعارف و صادقانه مرا تحمل می کنید.
با احترام.... :-)


با احترام از طرف گروه اجرایی نمایش "دستگاه

ملاقات با هر تئاتر تجربه اى شخصى و غیر قابل تعمیم است.
از آغاز این خوشبینى کمى حماقت آمیز به نظر مى آید که کسى گمان کند مى ... دیدن ادامه ›› تواند با یک تئاتر جمعیتى از تماشاگران رامطلقاً رضایتمند از سالن بدرقه کند.اصلاً چنین چشمداشتى در مواجهه با هر پدیده اى ناممکن و دور از منطق است، و گویا این ویژگى به طور کامل طبیعى و بدیهى ست. چرا که ما انگارى باید در جامعه اى متکثر و چند صدایى، مجموعه اى از نظرها، سلیقه ها، ذائقه ها، توانایى ها و استعدادها را در تضارب با یکدیگر در کنار هم داشته باشیم، تا بلکه بتوانیم حرکت و پویایى را در ساختارهاى سُلبِ بخش هاى جزم انگار نهادهاى گوناگون اجتماعى ایجاد کنیم. جز این باید نگران بود، چون گویى چیزى جایى درست کار نمى کند، و ما به ناچار مى باید در انتظار کارکرد اعمال قدرت، حتا در کوچک ترین انتخاب هاى خود باشیم. این دست آورد هولناک معلول تمنا و تلاش ما براى دست یافتن شتابزده و ناآگاهانه به کمال خشنودى ست. ما پیش از آنکه دلایل خود را بدانیم و بتوانیم شارح شان باشیم، با کلى گویى اعمال قدرت را آغاز کرده ایم. ما باید پذیرفته باشیم که هیچ تئاترى مکلف به اقناع تمامى تماشاگران خود نبوده و نیست، و به این اعتبار هیچ تماشاگرى هم نمى تواند بخواهد بعد از تماشاى هر تئاترى مطلقاً خشنود و راضى باشد. تئاتر مانند هر پدیده ى دیگر اجتماعى، تجربه اى ست قابل ایراد یا تقدیر، پس حق نقد و تحلیل و بررسى آن به شکل جدى براى هرکس که امکان و ابزار لازم را داشته باشد مفروض ست. اما فراموش نکنیم، حق انتقاد که از ارکان مدنیت و آزادى ست نمى تواند مجوز و سندى بر حقانیت نظر، سلیقه، خواست و انگاره ى ما باشد. هر اعلام نظرى هم به سادگى نقد نیست، به خصوص در حوزه ى تئاتر که به علت وابستگى ش به علوم مختلف انسانى، ریاضى و هنرى امرى تخصصى و پیچیده ست. به نظر مى آید ما برا ى گذر از وضعیت بیش از تخطئه یکدیگر نیازمند تمرین گفتگو هستیم؛ با این امید که گفتگو منجر به زبانى قابل فهم و فنى شود، تا از مسیر آن یکبار براى همیشه از کلى گویى هاى رایج و شایع رها شویم. این بى تردید دستاوردى خواهد بود براى پیشرفت هر دو سمت تاریک و روشن تئاتر.
۰۹ بهمن ۱۳۹۵
سپاس از شما جناب ایرجی و شکیبایی تان در پاسخگویی به حرف من
در مورد این ایده که هیچ اثری قادر به راضی کردن همگان نیست و نباید باشد با شما همداستانم. من مدعی نقد حرفه ای نمایش شما و تمام وجوه تماتیک، فرمیک و محتوایی آن هم نیستم اما به عنوان یک مخاطب نیمه حرفه ای که نزدیک 8 سال است که با نمایش ایرانی همراهی می کنم این حق را برایی خود قائلم که به این سرما و بیحالی و رخوت مفرط در اجراهایی که دیده ام (که نمی دانم از بخت بد همه پشت هم تکرار می شوند و من به دلیل مشغله ها نمی توانم همه کارهای در حال اجرا را به تماشا بنشینم!) ، معترض باشم و در این برهوت نگاههای یخی، رنگ و گرما جستجو کنم.
نمایش دستگاه به باور من در فضایی خلأ گونه و اخته به پیش می رود و حتی برای آنهایی که مخاطبین این نمایش را افراد نخبه و برگزیده می دانند نیز جز خاطره ای گنگ باقی نمی گذارد. نمی توان یک مشت کلمه در دهن بازیگران ریخت و به پیشبرد قصه و دراماتورژی فکر نکرد. خلاقیت های اجرایی ... دیدن ادامه ›› مانند اکت بدنی خانم نمایش را می توان یکی از معدود فرصت های نمایشی ناب برای رهایی از سکون و انجمادی که بر تمامیت اثر حکمفرماست برشمرد. چه ایرادی دارد که برای رسیدن به "هدف" تفکر در نمایش از "وسایل" خلاقانه و حتی سرگرم کننده بهره گرفته شود و دیگر اینکه چه بهتر بود تمهیداتی در گفتگوها و اکت ها به کار گرفته می شد که این سرما و یخ نگاه بازیگران و صحنه اجرا را به تعدیل می رساند. نکته آخر هم اینکه نباید گزاره تخصصی و پیچیده بودن تئاتر ما را از گفتگو کردن و گپ زدن و نوشتن راجع به آن باز بدارد. پاینده باشید
۰۹ بهمن ۱۳۹۵
خواهش میکنم.پاسخ از طرف گروه اجرایی بود...من هم مخاطبم در این نمایش...پیروز باشید و پاینده
۰۹ بهمن ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و عرض ادب
با تمام احترام باید بگم که بسیار بسیار نمایش کسل کننده و از هم گسیخته ای بود، طرح یک موضوع مرتبط با انقلاب و سیاست و اجتماع و کش دادن یک جمله یک خطی به مدت یک ساعت همراه با سکوت های بیش از اندازه و بازی های بسیار ضعیف...
من رو ببخشید ولی چیزی غیر از این نبود، نه دیالوگ برجسته ای و نه ...
چهل دقیقه تاخیر هم که بماند ...
درود
الاهه بخشی و پرندیس این را خواندند
افشین پاشائی، حسین ایرجی و محمدجعفر کربلا این را دوست دارند
با احترام.... :-)


با احترام از طرف گروه اجرایی نمایش "دستگاه

.

ملاقات با هر تئاتر تجربه اى شخصى و غیر قابل تعمیم است.


از آغاز این خوشبینى کمى حماقت آمیز به نظر مى آید که کسى گمان ... دیدن ادامه ›› کند مى تواند با یک تئاتر جمعیتى از تماشاگران رامطلقاً رضایتمند از سالن بدرقه کند.اصلاً چنین چشمداشتى در مواجهه با هر پدیده اى ناممکن و دور از منطق است، و گویا این ویژگى به طور کامل طبیعى و بدیهى ست. چرا که ما انگارى باید در جامعه اى متکثر و چند صدایى، مجموعه اى از نظرها، سلیقه ها، ذائقه ها، توانایى ها و استعدادها را در تضارب با یکدیگر در کنار هم داشته باشیم، تا بلکه بتوانیم حرکت و پویایى را در ساختارهاى سُلبِ بخش هاى جزم انگار نهادهاى گوناگون اجتماعى ایجاد کنیم. جز این باید نگران بود، چون گویى چیزى جایى درست کار نمى کند، و ما به ناچار مى باید در انتظار کارکرد اعمال قدرت، حتا در کوچک ترین انتخاب هاى خود باشیم. این دست آورد هولناک معلول تمنا و تلاش ما براى دست یافتن شتابزده و ناآگاهانه به کمال خشنودى ست. ما پیش از آنکه دلایل خود را بدانیم و بتوانیم شارح شان باشیم، با کلى گویى اعمال قدرت را آغاز کرده ایم. ما باید پذیرفته باشیم که هیچ تئاترى مکلف به اقناع تمامى تماشاگران خود نبوده و نیست، و به این اعتبار هیچ تماشاگرى هم نمى تواند بخواهد بعد از تماشاى هر تئاترى مطلقاً خشنود و راضى باشد. تئاتر مانند هر پدیده ى دیگر اجتماعى، تجربه اى ست قابل ایراد یا تقدیر، پس حق نقد و تحلیل و بررسى آن به شکل جدى براى هرکس که امکان و ابزار لازم را داشته باشد مفروض ست. اما فراموش نکنیم، حق انتقاد که از ارکان مدنیت و آزادى ست نمى تواند مجوز و سندى بر حقانیت نظر، سلیقه، خواست و انگاره ى ما باشد. هر اعلام نظرى هم به سادگى نقد نیست، به خصوص در حوزه ى تئاتر که به علت وابستگى ش به علوم مختلف انسانى، ریاضى و هنرى امرى تخصصى و پیچیده ست. به نظر مى آید ما برا ى گذر از وضعیت بیش از تخطئه یکدیگر نیازمند تمرین گفتگو هستیم؛ با این امید که گفتگو منجر به زبانى قابل فهم و فنى شود، تا از مسیر آن یکبار براى همیشه از کلى گویى هاى رایج و شایع رها شویم. این بى تردید دستاوردى خواهد بود براى پیشرفت هر دو سمت تاریک و روشن تئاتر.
۰۹ بهمن ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت فتح اله نیازی بر نمایش "دستگاه"
تئاتر دستگاه یکی از حقیقی ترین تجربه های تئاتری ست که این روزها هر شب ساعت 20:30 در سالن پایتخت کنش معاصر به نویسندگی و کارگردانی آرمین جوان و بازی مرتضی اسماعیل کاشی -محمدرضا علی اکبری- الاهه بخشی و جعفر کرمانی به روی صحنه می رود.تجربه ای آموزنده که سیلی محکمی به ایدئولوژی تئاتری امروزی در ایران می زند.ایدئولوژی که سالهاست بر یک دیالکتیک زمان و با اصرار بر یک قصه عقیم و فرم های مجهول در صحنه تئاتر ایران جاری ست....البته اتفاقاتی نادر هم در این سالها به وجود آمده است.... دستگاه حقیقتی تلخ با تلنگری یکباره ظلم و تاریخ و موسیقی و دیکتاتوری و بردگی نگفتن و فریاد نزدن را با سیلی به صورتمان می کوبد و در آخر آنکه نمی ماند ؛می رود...این پیام به صورت بریده و فرمالیست با یک طراحی هوشمندانه و ترکیب معنا باخته در ایستایی بازیگران؛اعجازی ظریف در صحنه به وجود آورده است....گویا در سکوت نکردن همه چیز را بر هم می ریزد و نفس های بازیگر فرم گرفته است.توالی ریتم معنا باخته به همراه طراحی صحنه عجیب این نمایش ؛بازیگران را به نت های به هم ریخته یک پارت موهوم تبدیل کرده است.مگر تئاتر چیزی جز مکاشفه و تجربه نیست؟ بی شک تئاتر دستگاه این مکاشفه را با فرو بردن تماشاگر در باتلاق تاریخ و ظلم و دیکتاتوری فرو می برد و منتظر می ماند تا تماشاگر خود را از این باتلاق بیرون بکشد.دست مریزاد به بازی های قابل تحسین بازیگران این نمایش؛ به خصوص بازی بسیار خوب محمدرضا علی اکبری و الاهه بخشی.و ترکیب این بازی های نتیجه کارگردانی و طراحی صحنه هوشمندانه این اثر قابل تآمل است.
پ.ن: دیدن این نمایش را از دست ندهید که تجربه ای خاص در انتظار شماست.
فتح اله نیازی
الاهه بخشی و Marillion این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید