با عرض سلام خسته نباشید خدمت گروه تئاتر کمپانی مرگ این نمایش بی نظیر در این روز های کم ارزش تئاتر
ابتدا کمپانی : تمجیدی بر دیده شدن یک کمپانی
... دیدن ادامه ››
در صحنه نیست ولیکن با ورود گروه شش نفره بازیگران ما (تماشاگران) با عظمت مرگ مغزی ، دنیای پنهانی و شکل متفاوتی از انسان های نا امید مواجه میشویم که این عطر خوش ریتم تا انتها نمایش همراه آنان میماند و تماشاگر را مست از وجودشان میکند .
موسیقی ، نور ، فضا : کارگردان اثر تاکید بر ساخته شدن فضا توسط موسیقی ، رنگ و نور داشته است که این اصل نه تنها به ریشه نمایشنامه آسیب نزده است ، بلکه تماشاگر را همراه خود میکشاند و از نقطه ایی ( شاید پَرشی)به نقطه دیگر میبرد بدون اینکه نگاه تماشاگر را خسته کند .
بازیگران و بازی هاشان : در کل بازی کردن چنین فضایی کار هر بازیگری نیست
از آنجا که نام بازیگران برایم آشنایی چندانی ندارد از روی شخصیت های آنان در موردشان میگویم (البته شخصیت هایی که به من انتقال پیدا کردند )
ایوان ، بازیگری بسیار با دقت و آشنا به لحظه ، باهوش در صحنه ظاهر شد و اینجانب ایوان رو به چشم یک دانای کل نگاه میکرد
گِردک یا کِردک ، ظاهر اولین موضوعیست که باعث میشود تماشاگر به این بازیگر نگاه دیگری داشته باشد ولیکن در صحنه متوجه بازی اندازه ،جاگیری های صحیح در لحظه ، نوع نگاه ، جنس صدا و از همه مهم تر انتقال شخصیت به تماشاگر میشوید و در یکی از صحنه های پایانی با غم بزرگ شخصیت او مواجه میشویم و بغض و اشکی که توان صحبت را از بازیگر میگرفت
میرلاو : تنها میتوان بگویم تحت تألثیر این بازیگر قرار گرفتم و هنوز نمیتوانم بفهمم چطور ممکن است کسی این همه وقت در بدنی بماند که مال خودش نیست ، تنها حرفم این است که درخشان دیده میشود
رادیون و دوبریانا، هر دو بازیگر شیرین و ریتم شناس هستند
انتها ، امیر رضا ملکی به جلو قدم بردار بدون اینکه اجازه بدی کسی روی ذهنت تأثیر بذاره .
یا حق