پسر کشی
دژاوو به نوعی دغدغه های جناب دولتشاه از نادیده انگاشته شدن زنان در صحنه های اساطیری ، فلسفی و اجتماعی دوران ماست ، زنانیکه تمام سهم و سرمایه شان از دنیا بدون در نظر گرفتن امیال مادرانه ، زنانه شان و حتی کمترین حق مالکیتی توسط نزدیکترینهایشان از آنان دریغ می شود و این احساسات در تندبادهای اتفاقات و حوادث مردانه درهم پیچیده می شود .
نمایشی با داستان و اجرایی کم نقص در فضای سنتی تماشاخانه آو همراه با جلوه های شنیداری و دیداری زیبا که حکایت از ذوق و اندوخته های سرکار خانم ندا شاهرخی داشت ، که به خوبی مقصود نویسنده را در انتقاد به حذف زنان از بدنه اجتماع به اجرا گذاشت ؛ ولی در این بین به مسئله اصلی که مسبب تمام این مناقشات است هیچ توجهی نشد . فلسفه شرق به دلیل ماهیت مردسالارانه قابلیت قربانی کردن فرزندان را در پای پدران دارد ، روایت سهراب کشیهای نهادینه شده ی فرهنگ شرق که رقص فرزندانش را جز بر کوک کهنه ی خویش بر نمی تابد ، پدرانی که بارها به نام رستم و ... تیغ بر گلوی فرزند نهاده و در فرجام کار هیچ دادخواستی برایشان متصور نیست ، و مادرانی که در این میان همراه جگر گوشه هایشان به قربانگاه رفتند ، بی پرسش و پاسخ .
حال آنکه در فلسفه غرب به قول یکی از اساتید
... دیدن ادامه ››
بازنشسته شده ی (ادبیات انگلیسی) قضیه کاملا معکوس و پدر کشی باب دندان است که به دلیل عدم دسترسی به ایشان از بیان مثال دقیق ناتوانم ولی گمان میکنم میتوان اُدیپ را به صورت مستقیم و هملت را (غیر مستقیم) نمونه هایی برای آن برشمرد .
________________________________________________________________________________
پی نوشت : هرچند مصور ساختن چند نرینه در یک کاراکتر اعم از منفور و محبوب خود به نوعی مصداق پدر کشی بود ، ولی بازهم دست مریزادی برای خانم کارگردان و بازیگران زن شاهنامه که در امواجی از احساسات ساعاتی غرق و روزی چند درگیرمان نمودند ...