در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش آخر بازی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:17:11
امکان خرید پایان یافته
۱۸ تا ۳۰ آذر ۱۳۹۷
۲۰:۰۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان
هم و کلاو در پناه گاه قدیمی سکونت دارند. هم ارباب خانه روی صندلی چرخ دار است و توانایی حرکت ندارد...
سبک
درام

ویدیوها

مکان

خیابان کریمخان زند٬ خیابان شهید عضدی(آبان جنوبی)، کوچه کیوان، پلاک ۸، زنگ یک، سالن مکتب تهران
تلفن:  ۸۸۹۳۵۵۸۳-۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اول از همه باید بگم که با توجه به اینکه این کار اولین کار کارگردان و برخی از بازیگرانش بود واقعا خوب بود.
ریتم کار کند بود البته باید بگم با توجه به اینکه متن برای بکت هست و متن های بکت دارای تعلیق هستند تا حدی از کندی ریتم طبیعی هست.
متاسفانه زمانی که وقت مونولگ های بازیگر نشسته روی صندلی بود (اسمش یادم نیست) توجه من رو به طور کامل از دست میداد. بنظر میرسید که زیادی زور میزنه انگار و خب فکر میکنم مونولوگ ها حیف شدن. بازیگر نقش نوکر خیلی خوب بود. مخصوصا که 90 دقیقه کاملا دولا راه میرفت و من کمردرد گرفتم بجاش.
بازی بازیگر خانم رو دوست نداشتم.
رضا تهوری، بابک و مبین مولائی این را خواندند
رضا غیوری و معین رسولی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش آخر بازی ، یعنی آخرین بازی ما در زندگی و یا جهانی به موازات زندگی ، کارگردانی خوب رو میشه تو این کار دید. ریتم مناسب و پخته شده با وحود نود دقیقه زمان روانی دلپذیر و دلچسب نشان از هوش کارگردان داشت . بازی طاقت فرسا و دقیق بازیگران مرد اونقدر چشم نواز بود که انگار کوهی از سنگینی هرروز با بازیگر حمل شده و این کوه سنگین چشم مخاطب را مینوازد بدون اینکه پلکهای او را ببندد. اما تنها چیز آزار دهنده مخاطب اینروز تئاتر است . زیرا ذهن مخاطبان گویا نیاز به قلقلک توسط اراجیف کمدی هرزه و لوده سرایی های سالنهای تئاتری دارد که دیگر ابزورد نیستند. کاش سلبریتی های عشق حمایت سلفی های خود را در سالنی کوچک میانداختند که حماسه ای در آنها در حال رخ دادن هست.
حماسه ای به نام تئاتر و با کنشی در خور به دور از ساختگیهای مریض خنده وار و جنسی مسلک مد شده در تیاتر امروز . یک کلام
آخر بازی = لذت پوچ یک اثر هنری
در عصر مدرن شاید بزرگترین اتفاق هنری را بشود اینگونه خلاصه کرد که بیشترین آثار هنرمندان مدرن تلاش برای نشان دادن بی معنایی بوده است. عده ای پاچه ی شلوارشان در کلاسیک گیر کرده و خودشان گندیده اند، عده ای دیگر استغاثه کنان دامن سارتر و کامو را گرفته با دامن زدن به فکری که نهان شده با نشان دادن سویه ی دیگری از هستی آنسوی خاک گرفته... اما بکت ظهور می کند شاید اولین و هنوز قویترین کسی که می تواند بی معنایی را نشان می دهد، ((مقایسه س بکت با هر کسی یحتمل اشتباه خواهد بود)) و چقدر آدم های فلسفه زده ی خود دانشمند پندار هستند که با اجرای آثار بکت استخوان های بکت را می لرزانند، ((دانشگاه هایمان)) پایان بازی که این روزها داره اجرا می ره و من دیدم یه عده جوان که سیستم آلوده ی تئاتری آنها را زیر سیطره ی خود در نیاورده و سینه فراخ کرده اند و انگار ناخودآگاه (انگار )(شاید اگر اجرا تمام بشود این کلمه را بشود برداشت و گفت کاملن آگاه))چون آموزگاری شریف با انشگت اشارتی کرده به راه)) دست دوستی با بکت داده اند و این را معیار من نمی گوید لحظه های درک شده روی صحنه می گوید، لحظه هایی که تعریف کردنشان بیهوده است چون فرم آنها مهمتر است از همه برداشت های فلسفی و غیر فلسفی.
اجرای این کار -با همکاری و همیاری درستی - حال آدم را برای یک هفته جا می آورد، باورش سخت است اما بازیگران این کار فقط دارند بازیشان را می کنند و هیچ کاری به اپوخه ی هوسرل و نگاه رندانه به حقیقت کهن گوته ندارند حتی آنجایی که بازیگر می گوید من عاشق سوالات قدیمی ام، کهن، هیچ چیز مثل جواب های کهن نیست، حتی وقتی می گوید همه چیز چیه؟ جواب هیچ یک از پراگماتیک های بسته شده به تفسیرهای الکن را نمی خواهد بدهد، حتی ساعتش نمی خواهد تن به تفسیری در مقابل ابله داستایوفسکی ارائه بدهد، تو افق هیچی نیست! توی افق.... باورش سخته(خب تا اینجا دو بار نوشتم ولی پریده
به مدد لطف تیوال نصف نوشته ها حذف شد ،کلی جمله ی پر طمطراق نوشتم بگم چقدر باسوادم لامصب حتی نت هم نمی ذاره
۲۴ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید