در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش عشق سالهای وبا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:24:21
۰۹ تیر تا ۰۸ مرداد ۱۳۹۴
۱۷:۳۰  |  ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
بها: ۲۰,۰۰۰ تومان

این نمایش کاملا به رمان (عشق سال های وبا) و سیر دراماتیک آن از فصل اول تا فصل شش وفادار بوده و در دراماتورژی، ساختار ریالیسم جادویی آن لحاظ شده است.

تلفن رزرو: 09010185528

خرید اینترنتی

گزارش تصویری تیوال از نمایش عشق سالهای وبا (سری دوم) / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از نمایش عشق سالهای وبا (سری نخست) / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش عشق سالهای وبا / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

گزارش تصویری تیوال از آیِین افتتاح نمایش عشق سالهای وبا / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خسته نباشید به آقای امینی به خاطر این اثر ماندگار
Marillion این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سپاس از نقد زیبای جناب ابرشیر که من رو به دیدن این نمایش مجاب کرد ، دیروز به تماشای این اثر زیبا رفتم ، باید تأیید کنم که این اثر یکی از اتفاقات نادر حداقل در سالهای اخیر هست همینطور که شما اشاره کردید ، از استیجی شبیه به بوم نقاشی گرفته و طراحی لباسهای زیبا و کلاه های همسو با شخصیت ها نکاتی بود که من در ذهنم داشتم و در زمان اجرای نمایش به وضوح دیده می شد ، واقعیت این بود که برای من عشق سالهای وبا یک درام عاشقانه بود وبا تمام احترامی که برای نویسنده جاودانه مارکز قائل هستم اما جز رمانهای مورد علاقه من نبود ، اما با دیدن این نمایش رد پای سبک وئالیسم جادویی رو میدیدم و به نوعی مارکز رو در گوشه سالن میدیدم و حضورش رو حس می کردم ، کارگردانی هوشمندانه جناب فرزاد امینی برای من زنده کننده و به نوعی شوک آور بود که یک ذهن چقدر میتونه باز باشه و قدرت پردازش در چیدن میزانسن ها و بازیگران در کنار هم داشته باشه ، تبریک ...
نقطه عطف نمایش جدای از کارگردانی بازیگرها ی حرفه ای و استعدادهای عجیب و غریبی بودند که در انتقال حس و اکت و بازی با صدا اونهم با این سرعت تعویض از نقشی به نقش دیگر ( خانمهایی که لباس قرمز و سبز رنگ پوشیده بودند ) حیرت انگیز بود ، بدن کارکتر قرمز ، صورت و اکتهای بازیگر های خانم با لباس آبی و بنفش ، زنهایی که نقش مرد را بازی میکردند و مردی که زن شد ، تبدیل ناگهانی از سگ به یک زن و از مادری رنجور با صدایی شگفت انگیز به یک پدر لات شراب خور ، و همچنین دیالوگهای ماندگار که با صدای جادویی بازیگران همچون ، مرا با یک گل سرخ به یاد آور و داری عقلت رو از دست میدی ... و قاب بندی و تمام حرکات ناگهانی نوید خبرهای امیدوار کننده است در تاتر ایران ، خسته نباشید و سپاس فراوان تقدیم به گروه پرومته
جدا از لذتی که از دیدن این نمایش بردم , از الان هم برای دیدن اثر بعدی جناب آقای فرزاد امینی هیجان دارم :))
۰۲ مرداد ۱۳۹۴
خانم صدری گرانمایه ، ممنون از لطفی که به نوشته ی این جانب داشتید.... واقعا داشتن یک حس خوب از یک نمایش و انعکاس آن به دوستان یکی از زیباترین کارهای دنیا است .طراحی صحنه و لباس و حرکات بازیگران در این نمایش واقعا دیدنی بود... خوشحالم که دوست داشتید و نظرتان را درباره نمایش با ما به اشتراک گذاشتید....
۰۲ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
(((بوسه های تخیلی نقاشی در تاتر)))
"عشق سالهای وبا" یکی از غافلگیرکننده ترین طراحی های نمایشی در یکی دو سال اخیر است. زیبا، زنده، پویا ..
پوستر نمایش اثری از نقاش سمبولیسم اتریشی ،گوستاو کلیمت است و عنوان آن Ria Munk III می باشد .. دنیای نقاشی های کلیمت ، کلیدی است به رهیابی به بخشی از جهان این نمایش.
**
به نظرم طراحی های خلاق و زیبای نمایش با اولویت جان بخشیدن به عناصر سازنده ی نقاشی های کلیمت(رنگ ها،خطوط، گل ها و..)روی صحنه صورت گرفته تا بصری کردن بخشی از درون مایه های احتمالی رمان مارکز !
وجوه مشترکی نامشهود(خارج از این اتفاق نمایشی)وجود دارد که نقاشی های کلیمت و نوشته های مارکز را به هم متصل و مرتبط می کند و در عین حال تماشاگران نمایش با فقدان این عناصر مشترک بر روی صحنه رو به رو هستند...جهان های موازی غیرقابل اجرا اما از پیش ... دیدن ادامه ›› تخیل شده !!
یکی از تم های اصلی نقاشی کلیمت،ترسیم پیکر زنان و اروتیسم صریح و بی پرده بر بوم نقاشی بوده است..که انعکاس آن را با طراحی "نقوش ریتم دار و به کار گیری رنگ های پرکنتراست با مایه های گرم" شاهدیم.
در "عشق سالهای وبا" ی مارکز، نقش زن بسیار محوری و تعیین کننده است.عشق های آتشین، اروتیسم و تب آلودگی کارایبی به عنوان تاکیدی بر اصل لذت بردن از زندگی و تن خواهشی, استوار شده و کلیت رمان را شعله ور می سازد.
((عشق وبایی - وبای عشقی ))
عده ای می گویند عشق سالهای وبا ،"سانتیمانتالیسمی درباره ی قدرت پایداری عشق واقعی است"، اما در عین حال ،می توان اینطور هم از رمان استنتاج کردکه " عشق توامان یک بیماری کالبدی و احساسی است...همانطوری که وبا بیماری است ،عشق نیز بیماری است! "
در این نمایش،با توجه به نوع پرداخت شخصیت ها ، پوشش ،طراحی حرکات بدنی، میمیک ها و کشش های طراحی شده و کاربرد ابزارها و ...در روند کلی نمایش ، به نظر می رسد تاکید بر نوعی فرتوتی ،استقامت و تحمل ناخوشی از مفهوم عشق!مد نظر بوده است تا نمایش شوریدگی از یک عشق در طول نیم قرن که سرخوش و جسمانی باقی مانده است (البته با درنظرگرفتن تمام محدودیت های موجود در عدم توانایی ظهور یک عشق شورانگیز بر روی صحنه!)

((مهرپویا – آوازه خوانی جهانگرد ، کشتی سواران و باقی قضایا !))
صحنه،سکویی به رنگ فیروزه ای روشن است(رنگی که در تابلوهای کلیمت وجود دارد) که قرار است به فراخور مکان نمایش که بندری کنار دریای کاراییب است ،همزمان یک کشتی یا قایقی را نیز تداعی کند؛ بادبانهایی به رنگ طلایی، رنگ برجسته ی "دوره طلایی" کارهای گوستاو کلیمت، را یادآوری می کند.
نمایش شروعی پرسش برانگیز اما تاثیرگذار و قدرتمندی دارد ...با صدای آواز اندوهناک مهرپویا،که آهنگساز نوآور و تلفیقی متعلق به دهه 40 و50 خورشیدی است و سفرهای بسیاری به دور دنیا داشته ،شروع می شود در حالیکه تمام بازیگران نمایش با حرکت های طراحی شده منحصر به خود به صورت بسیار زیبایی بر روی کشتی فیروزه ای روی دریا غوطه ورند .
بازیگران حول این سکو به تعویض لباس و کلاه و..آماده سازی و صحنه سازی مشغول می شوند ..
به زعم من استفاده از ترفندهای آشنایی زدایی و فاصله گذاری و موارد تلفیقی دیگر ، که نمونه های فراوان آن را در نمایش های دیگر شاهد بودیم،به عنوان کلیشه های تکرارشونده ،ضربه ای جدی به ساحت نوآورانه ی نمایش وارد کرده است.
در کنار هم قرار گرفتن ، واحد پول تومان در آمریکای لاتین، صدای مهرپویا،تام ویتس، استراوینسکی، اشعار ایرانی و خروج بازیگران از روند روتین بازی (توضیح به تماشاگران درباره قبول نکردن نقشی و یا بردن نام واقعیشان در میانه اجرا) و...همگی در قالب ترکیب بندی پست مدرنیستی صورت می گیرد ؟ قصد کارگردان از آشنایی زدایی کردن، خلاقیت است؟ همه اینها ارتباط ارگانیکی با کلیت کار نمی گیرند و در القا و انتقال فضا و روح اثر گابریل گارسیا مارکز به مخاطب ناموفق عمل می کند..
دیالوگها بسیار حجیم است ..سالها پیش رمان مارکز را خوانده بودم اما سرعت و نحوه ی ادای دیالوگها توسط بازیگران به کندی یاد کارکترها و ماجراها را در ذهنم رنگی تر کرد..این مساله منجر به هرج و مرج شنیداری و کاهش میزان فهم داستان و در نتیجه کاهش لذت بردن مخاطبان از نمایش می شود و برای کسانی که رمان را نخوانده باشند که شاید کل اثر مبهم باقی بماند.
بیشتر بازیگران تسلط بسیار خوبی بر بدن وبیان و حرکاتشان روی صحنه دارند.
طراحی لباس های بازیگران زن و کلاه ها و کلاگیس ها و کفن ها ...بسیار درخشان و کاربردی است و به نوعی تداعی گر رنگ و طرح و .. در نقاشی های کلیمت .. رنگ اصلی ، رنگ صحنه، رنگ لباس فرمینا است که کل ماجرا حول او می گردد ... دستمریزاد به خانم سپیده شفیعی ..
***
چنانچه این نمایش در یک شرایط طبیعی اجرا می شد، تماشاگر شاهد "بوسه "*ی خاطره انگیز طلایی بین دو هنر نقاشی و تاتر بود. تلفیقی معنا ساز و هماهنگ بین المان های نقاشانه در هنر نمایش !
اکنون صرفا تخیل می کنیم!!!
_______
*بوسه، عنوان یکی از مشهورترین اثرهای گوستاو کلیمت می باشد.



جملات داخل " " از ویکی پدیا گرفته شده است.
۳۰ تیر ۱۳۹۴
خانم محمدی عزیز از لطف شما و حضور موثرتان در تیوال ممنونم.
۱۱ مرداد ۱۳۹۴
سلامت و پاینده باشید دوست ارجمندم :)
۱۱ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید