"عشق در قاب صحنه "
نمایشنامه خوانی را بیشتر شکل ساده شده ای از یک اجرای صحنه ای می دانند که فاقد بسیاری از عناصر اجرایی ست و مبتنی بر قدرت و تسلط بیانی، مکث ها واکسون ها واحساس منطقی ست.. بعضی آنرا هنری مستقل از طرح ظرائف و ویژگی های خاص خودش در ظرفیتهای زبان می دانند و بعضی دیگر نمایشنامه خوانی را بخش جزئی از یک اجرای کامل و وابسته به ادبیات قلمداد می کنند.که هدفی جز شناساندن مخاطب با متن وجریان داستان مورد نظر ندارد.
بعضی از لباس و گریم و نور و موسیقی هم بهره می برند و بعضی فاقد آنها، تنها روخوانی می کنند.
هرکدام از نظریه های فوق را درنظر بگیریم، بازهم چیزی از انتظار مخاطب برای مواجهه و لذت بردن از یک اجرای نمایشنامه خوانی کم نمی کند و هرچقدر این خوانش با قدرت تکمیلی تری رخ دهد، تاثیرگذاری بیشتری دارد. شاید بحث محوری و هسته ی اصلی هر نمایشنامه خوانی، انتقال احساس معنایی و تسلط صحیح بر زبان ِموجود درمتن ست که تجربه ی بسیار سختی است . بااین حال نمایشنامه خوانی هرچه باشد خارج از قاب صحنه نیست و متن، بازی/بیان، وکارگردانی خوب می تواند از آن تجربه ی موفقی را که ارزش و اعتبارش کمتر ازیک اجرای کامل صحنه ای نیست
... دیدن ادامه ››
، بسازد.
آنچه این سالها اغلب شاهد نمایشنامه خوانی ها بوده ام بجز در معدود مواردی، بیشتر روخوانی ونهایتا کمی تغییرلحن بوده است که معمولا اجراکنندگان سر در کاغذهای جلوی شان آنرا خوانش می کرده اند.
"عشقی، محرمانه کشته می شود" چیزی فراتر از یک نمایشنامه خوانی صرف ست.که به لحاظ متن خوب ،جذاب و پرکشش خود که متشکل از مونولوگ هایی در موقعیت بازجویی 4 کارکتر زن ست توانسته عناصرِ اجرایی را سنجیده لحاظ کند تا از یک اجرای موفق صحنه ای، چیزی کم نداشته باشد.
بازیگران، بقدری در انتقال حسیِ کارکتر خود، توانمندند که مرزی بین خوانش و اکت لازم، احساس نمی شود. تغییرلحن و حفظ آن، ساخت تیپ وکارکتر موردنظر و تسلط بر فضاسازی لازم، از لحاظ تاریخ و رویداد واقعه، مکث ها و رعایت نکات دستوری، که اغلب با ارتباط مستقیم چشمی با تماشاگران و تعاملِ گویشیِ منحصر همراه است، در طول 70دقیقه نمایشنامه خوانی ،جذابیتی می سازد که ارتباط مخاطب با صحنه قطع نمی شود. واگرچه هرکدام از اجراگران، از مجربان و حرفه ای های تئاترهستند اما عشق به نقش و آمیختگی با آن، وجه بارزی ست که برگ برنده ی این خوانش می شود.
بازی خانمها سلیمانی و پاکباز به دلیل کلیدی تر بودن، موفق ترست و خانم وفامهر بطور مشهود، کمی از سطح دیگران پایین تر بودند . بیان قوی، مسلط وتاثیرگذار اجراکنندگان، همراه با نورپردازی مناسب ، صحنه را به منزل مهدی خان و ترور میرزاده ی عشقی بدل می کند که از شنیدنِ فرجام این مردبزرگ ، محال ست که قطرات اشک در چشمها جمع و افسوس برزبانها جاری نشود.
"عشقی، محرمانه کشته می شود"، علاوه بر رویارویی با این شخصیت مبارز، احوالات وتفکرات مترقی خواهانه اش و شرایط آنروزهای ایران، و آشنایی با چگونگی واقعه ی کشته شدن او ، وتاکید بر جایگاه زن و ارزش گذاری بر رشد فکری و اجتماعی اش در آن دوران، اجرایی هنری و فعالیتی فراگیر برای رسیدن به صحنه تاتری ست که توانسته است از مدیوم صحنه، تاثیر موردنظر خود را منتقل کند . وتجربه ی شیرینی از یک نمایشنامه خوانی کارآ بسازد که اهمیت وارزش این بخش صحنه ای را بیش از پیش،صحه بگذارد.
با آرزوی موفقیت برای جوادعاطفه کاگردان این اثر وگروه محترمشان امیدوارم در هفته های آتی مجددا این نمایشنامه خوانی تکرار و علاقمندان بیشتری از آن بیاموزند ولذت ببرند.
نیلوفرثانی
9آذر97